7.28M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔰 حکایت «کشتی و دریا»
🔻 ویژه ماه مبارک رمضان
🔸 نقاشی شن: علی برنایی
🔸 راوی: محمد اطهری
🔻 برگرفته از کتاب «#تمثیلات آیت الله حائری شیرازی»
📺 کاری از: گروه اجتماعی شبکه چهار سیما
🎥 استودیو #نماشن؛ نمایشی از نور و شن
@haerishirazi
🔹آیت الله حائری شیرازی🔹
🔸نامحرم را شیفتۀ خودتان نکنید!🔸
اگر مرد کاری کند که زن نامحرم #شیفتۀ او شود کار درستی است؟! واقعاً کار درستی است؟ خب برای چه؟ شیفتهات بشود که چه بشود؟ دلبسته به تو شود که چه کار کنی؟ #فتنه است. بسیاری افراد، این مسائل را جدی نمی گیرند و یکدفعه زن شوهرداری عاشقشان می شود. بعد زن به او میگوید اگر تو با من رابطه برقرار نکنی خودکشی میکنم! خوب چرا اینطور می کنی که بعد به اینجا برسی؟
یک کسی آمد به پدرم گفت که اگر شما مرا نگیری من خودکشی میکنم. مادرمان در حیات بود! [خنده حضار] بابام گفت: برو خودکشی کن! گاهی این جور چیزها اتفاق می افتد. از اول بابش را باز نکنیم. همان طور که میگویند در چشم باید خودداری کنی، در #زبان هم باید خودداری کنی. ببینید، «العاقل یکفیه الاشاره» وقتی می گوید «قل للمومنین یغضوا من ابصارهم» یعنی «یغضوا من السنتهم»، «یغضوا من اسماعهم». غریزه ی جنسی از راه #چشم می آید، از راه #گوش می آید، از راه #دهان می آید، از راه #بویایی هم می آید. از این جهت است که می گویند [در هنگام ارتباط با نامحرم] عطر نزن.
@haerishirazi
7.03M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔰 حکایت «کودک و بهانه پدر»
🔻 ویژه ماه مبارک رمضان
🔸 نقاشی شن: علی برنایی
🔸 راوی: محمد اطهری
🔻 برگرفته از کتاب «#تمثیلات آیت الله حائری شیرازی»
📺 کاری از: گروه اجتماعی شبکه چهار سیما
🎥 استودیو #نماشن؛ نمایشی از نور و شن
@haerishirazi
🔹آیتالله حائری شیرازی🔹
🔸اصالت با تقواست نه اخلاق | اخلاق بدون تقوا، سطحی است🔸
اینکه در نماز جمعه دعوت به تقوا میشود، به این علت است که تقوا یک چشمهای است در وجود انسان که انسان را آباد می کند. هر اخلاق خوبی از تقوا سر می زند. اگر یک کسی تقوا ندارد، اما اخلاق خوبی دارد، این اخلاق، #سطحی است و #عمقی_نیست. و اگر کسی تقوا دارد اما یک بداخلاقیهایی دارد، باز این بداخلاقی، #ریشه_دار_نیست، سطحی است. شما در کشاورزی روی آب سطحی زیاد حساب نمیکنید و میگویید این مایه ندارد و نمیشود روی آن حساب کرد.
پس نکتهٔ مهم این است که #تقوا انسان را آباد می کند. تقوا، چشمهٔ آبی است که همۀ درختهای خیر و برکت، از این آب سیراب می شوند. بچههایتان اگر باتقوا شدند، خوشحال باشید. خوش اخلاق هم میشوند، پاک هم میشوند.
@haerishirazi
یوسف 37.mp3
20.99M
🌸 #هر_روز_یک_آیه
🔊 بشنوید | شرح یک آیه از قرآن کریم با بیان آیت الله حائری شیرازی
🔰 موضوع: از نظر قرآن، مهمترین رکن کار فرهنگی چیست؟
💎قالَ لَا يَأْتِيكُمَا طَعَامٌ تُرْزَقَانِهِ إِلَّا نَبَّأْتُكُمَا بِتَأْوِيلِهِ قَبْلَ أَنْ يَأْتِيَكُمَا ۚ ذَٰلِكُمَا مِمَّا عَلَّمَنِي رَبِّي ۚ إِنِّي تَرَكْتُ مِلَّةَ قَوْمٍ لَا يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَهُمْ بِالْآخِرَةِ هُمْ كَافِرُونَ. یوسف؛ 37💎
#ماه_رمضان
@haerishirazi
7.4M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔰 حکایت «قطب شمال و خورشید»
🔻 ویژه ماه مبارک رمضان
🔸 نقاشی شن: علی برنایی
🔸 راوی: محمد اطهری
🔻 برگرفته از کتاب «#تمثیلات آیت الله حائری شیرازی»
📺 کاری از: گروه اجتماعی شبکه چهار تا سیما
🎥 استودیو #نماشن؛ نمایشی از نور و شن
@haerishirazi
🔹آیت الله حائری شیرازی🔹
🔸نوار کاست🔸
هیچ کس با نگاه یا لمس یک نوار کاست، نمی تواند بفهمد که آن نوار پر است یا خالی، و اگر پر است چه چیزی در آن ضبط شده است.
ظاهر نوار کاست هیچ نشانهای به ما نمی دهد، مگر این که در دستگاه ضبط صوت قرار داده شود.
#قیامت دستگاه ضبط صوتی است که در آن، نطق اعضاء و جوارح آشکار خواهد شد. ظاهر انسان ها، مانند نوارها شبیه یکدیگر است، تنها یک دستگاه خدایی مانند قیامت است که با آن می توان از درون انسان ها پرده برداشت.
@haerishirazi
بقره 257.mp3
8.09M
🌸 #هر_روز_یک_آیه
🔊 بشنوید | شرح یک آیه از قرآن کریم با بیان آیت الله حائری شیرازی
🔰 موضوع: بُردن یا رفتن؟
💎اللَّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُوا يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ ۖ وَالَّذِينَ كَفَرُوا أَوْلِيَاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ يُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمَاتِ ۗ أُولَٰئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ ۖ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ. بقره؛ 257💎
#ماه_رمضان
@haerishirazi
🔸این مبلغ را نذر شما کردم🔸
📝#خاطرۀ_شیرین دکتر علی حائری شیرازی (فرزند مرحوم آیت الله حائری شیرازی) از پدر
🔹 مدتی بعد از آنکه پدر امامت جمعه را رها کردند، در قم رحل اقامت گزیدند. متاسفانه بعضاً هم تنها بودند! گاه گداری من و بچه ها سری می زدیم ...
به واسطه ی بیماری ای که داشتند رژیم غذایی سختی هم گرفته بودند و مثلاً بین گوشتها فقط مجاز به خوردن شکمبه گوسفند بودند بلکه مداومت به آن مانند یک دارو .
خب شکمبه ها را هم به جهت ارزان تر شدن و هم به جهت تمایل شخصیشان، پاک نکرده می گرفتند و خودشان پاک می کردند. از نیمه های شب چند ساعتی به حمام زیر زمین میرفتند و آنها رو خوبِ خوب تمیز می کردند و بار می گذاشتند و صبح، چنانچه همچو منی مهمانشان بود، با هم می خوردیم ...
🔹 در این ایام، اموراتشان هم نوعاً از سخنرانی هایی که دعوت می شدند می گذشت. پاکت سخنرانی را هم در جیب بالای قبایشان می گذاشتند. من هم به رسم فضولی، بعضاً پاکت را چک می کردم تا ببینم وسعت دخل و خرج به چه میزان است؟
این بار در پاکت فقط یک تراول پنجاهی بود و میبایست تا سخنرانی بعدی با همین مبلغ مدیریت میکردیم ... بماند.
🔹یک روز صبح گفتند: فردا جلسۀ کمیسیون خبرگان دارم و میخواهم یک حمام اساسی بروم. تو هم میای؟! اول استقبال نکردم ...
بعد ادامه دادند، در یکی از کوچه های فرعی گذر خان، یک حمام عمومی قدیمی هست. قبلاً یکبار تنهایی رفتم؛ خوب دَم می شود، دلاک کار بلدی هم دارد. احساس کردم تنهایی سختشان است که بروند؛ پذیرفتم همراهیشان کنم.
بقچه ای از حوله، لباس و صابون فلهای با خود بردیم. وقتی وارد شدیم، روی در نوشته بود: «هزینه هر نفر، دو هزار و پانصد تومان». پیش قدم شدم و حساب کردم.
پدر راست می گفت. آنچنان حمام دم داشت که گویی به سونای بخار رفته ایم. دلاک پیرِ کار بلد هم روی هر نفر قریب نیم ساعت تا سه ربع ساعت وقت می گذاشت! حمام خیلی خیلی خوبی بود. آدم واقعاً احساس سبکی و نشاط میکرد.
🔹 در وقت خارج شدن، دم در به من گفتند انعام دلاک را حساب کردی؟ گفتم نه! گفتند: صدایش کن. پیرمرد را صدا کردم آمد. پدر دست در جیب کرد و همان پاکت تراول پنجاهی را به او داد! او تراول را گرفت، بوسید، بر چشم گذاشت و نگاهی به بالا کرد و رفت. من هاج و واج و متعجب به پدر نگاه می کردم. گفتم زیاد ندادید؟ گفتند نه! بعد مکث کردند و گفتند: مگر چقدر بود؟ گفتم پنجاه تومان؛ و این هر آنچه بود که در پاکت داشتید!
نگاهی تیز و تند کردند. پنج یا پنجاه؟ پنجاه!!
نچ ریزی گفتند و برگشتند بسمت حمام. چند قدم نرفته، توقف کردند، برگشتند نگاهی به بالا کردند، بعد به سمت من آمدند. گفتند: «دیگه امیدوار شده، نمیشه کاریش کرد، بریم»
🔹 وارد گذر خان شدیم به فکر مخارج تا شب بودم. هنوز چند دقیقه ای نگذشته بود که کسی از حجرهای با لهجه غلیظ اصفهانی بلند داد زد: «حَجا آقا! حَجا آقا! خودش را دوان دوان بما رساند و رو به من کرد و گفت: «آقای حائری شیرازی هستند؟» گفتم: بله. گفت: «حاج آقا یه دقه صبر کنید»! رفت و از میز دکان، پاکتی آورد و به پدر داد.
پدر با نگاهی تند گفت: «من وجوهات نمی گیرم!»
گفت: «وجوهات نیست، نذر است».
گفتند: «نذر؟»
گفت: «دیروز برای باری که داشتم، در گمرک مرز اشکالی پیش آمد. شما همان موقع در شبکه قرآن مشغول صحبت بودید. مال، خراب شدنی بود. نگاهی به بالا کردم که اگر مشکل همین الان حل شود، مبلغی را به شما بدهم. همان موقع، حل شد و شما امروز از این جا رد شدید!!»
پدر متبسم شد. رو به من کرد که پاکت را بگیر. گرفتم. خداحافظی کردیم و راه افتادیم.
🔹در حین حرکت، آرام در گوشم گفتند: «بشمارش!! »
من هم شمردم. ده تا تراول پنجاه هزار تومانی بود.
بعد بدون آنکه چیزی بگویم، درِ گوشم گفتند: «ده تا بود؟!» بعد این آیه را خواندند: «مَن جَاءَ بِالحَسنَةِ فَلَهُ عَشرُ أَمْثَالِهَا» ...
نگاهی به بالا کردند و گفتند: «خدا بیحساب میدهد. به هرکه اهل حساب و کتاب باشد با نشانه میدهد که بفهمی مال اوست نه دیگری. آنرا در جیبت بگذار تا به اهلش بدهیم»
منبع: (http://telegram.me/dralihaeri)
@haerishirazi
6.94M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔰 حکایت «جاده و سرعت گیرها»
🔻 ویژه ماه مبارک رمضان
🔸 نقاشی شن: علی برنایی
🔸 راوی: محمد اطهری
🔻 برگرفته از کتاب «#تمثیلات آیت الله حائری شیرازی»
📺 کاری از: گروه اجتماعی شبکه چهار سیما
🎥 استودیو #نماشن؛ نمایشی از نور و شن
@haerishirazi
انعام 148.mp3
6.79M
🌸 #هر_روز_یک_آیه
🔊 بشنوید | شرح یک آیه از قرآن کریم با بیان آیت الله حائری شیرازی
🔰 موضوع: جبر و اختیار
💎قلْ فَلِلَّهِ الْحُجَّةُ الْبَالِغَةُ ۖ فَلَوْ شَاءَ لَهَدَاكُمْ أَجْمَعِينَ. انعام؛ 148💎
#ماه_رمضان
@haerishirazi