🔹آیت الله حائری شیرازی🔹
🔸خدایا تو می بینی🔸
خدا ما را از یکسو، حسابشده تحتفشار قرار میداد و از سویی، دست ما را میگرفت تا از درون پوچ نشویم. یکبار که مرا به شکنجهگاه بردند دستهایم را از پشت بستند و کیسهای از شن را هم به آن آویختند و مرا روی یکپا نگه داشتند و شکمم را نیشگون گرفتند. من در این حال گفتم: خدایا تو میبینی!
وقتی مأمور شکنجه (آقای رضوانی) که با عدهای من را تماشا میکرد این جمله را شنید، پرسید چه گفتی؟! من آن جمله را تکرار کردم. او همراهانش را از شکنجهگاه بیرون کرد و شلاقی را که در دست داشت به گوشهای پرت کرد و خود را روی مبلی که در آنجا بود انداخت و با سرافکندگی گفت: تف بر این نانی که ما میخوریم! سپس دستبند را باز کرد و از من عذر خواست. از آن به بعد از مریدان من شد.
✅ بخشی از گفتگوی آیت الله حائری شیرازی با یکی از مراجعه کنندگان به ایشان:
🔸 مراجعه کننده: بنده با همسرم مقداری ناسازگار هستیم. ذکری، چیزی دارید به ما بدهید تا اوضاع بهتر بشود؟
🔹 آیت الله حائری: با خانمت پارک می روی؟
🔸 مراجعه کننده: خیر حاج آقا
🔹آیت الله حائری: پارک برو! تفریح برو!
🔹آیت الله حائری شیرازی🔹
🔸می خواهی چشمت را ببندی یا باز کنی؟🔸
سوال: آیا قضایای اخیر یمن، ارتباطی با ظهور دارد؟
پاسخ آیت الله حائری شیرازی: اگر بخواهی چشمت را ببندی و از ترسِ «کذب الوقاتون» چیزی نگویی، خیر. ارتباطی ندارد!
اما اگر بخواهی چشمت را باز کنی، بله. ارتباط دارد!
حالا می خواهی چشمت را ببندی یا باز کنی؟!!
🔹آیت الله حائری شیرازی🔹
🔸عرفان و تصوف؛ تکلیف مداری در مقابل حال مداری🔸
«[تصوف یعنی توجه به] حالات، بدون رعایت حدود الهی و خالی از چهارچوب؛ [یعنی] هر چیزی که حال گفت عمل کنیم. [مثلاً] حالش اقتضا کرد که جواب سلام کسی را ندهد و جواب ندهد! این تصوف است.
[اما] عرفان، این طور نیست. [سالک،] حال را باید کنترل کند. باید بندهی حال نباشد. بندهی تکلیف و چهارچوب باشد. اگر وظیفهی شرعی این است که جواب سلام بدهد، برخلاف حالات خودش جواب سلام بدهد».
🔹آیت الله حائری شیرازی🔹
🔸فقه حکومتی چگونه بدست می آید؟🔸
سال ۱۳۴۵ بود و من ۳۰ ساله بودم و جوان. دورهی بازجویی در ساواک را تجربه میکردم. شب و روز آزادی و خلاص خود از بند را از خداوند و همهی بندگان صالح او درخواست میکردم و خبری نمیشد. از شدت ناراحتیها دستهایم دانهها زد. یک روز صبح آیهای به نظرم آمد که بارها به آن استناد کرده بودم و دلیل توحید و وحدانیت خداوند بود؛ «لو کان فیهما آلهه الاّ الله لفسدتا». اما این بار از این آیه معنی جدیدی دریافت کردم که در غیر حال مبارزه و منازعه حاصل نمیشد. همیشه از عدم فساد جهان به عدم تعدد آلهه میرسیدم اما این دفعه از وجود فساد به وجود الهه اما نه در همهی عالم، که در خودم پی بردم! از خودم پرسیدم آیا من هم جزء «فیهما» هستم؟ آیا حال و وضع خوبی دارم یا وضع بدی دارم؟ به خودم جواب دادم اگر وضع خوبی داشتم، چرا این همه دعا میکنم که خلاص شوم؟ خوب است به دنبال «آلهه الا الله» میگشتم، دیدم خودم هستم که میخواهم الوهیت کنم و برای خودم تصمیم بگیرم. الله برای تربیت من، ماندن در زندان را لازم میداند و آلهه الاّ الله که خودم باشم، برای راحت شدن، خلاص خود را میطلبم. با خودم گفتم یکی از این دو باید کوتاه بیایند: یا الله کوتاه بیاید یا آلهه الاّ الله! به خود گفتم با چه چیزت میخواهی خدا به نفع تو کنار برود؟ با علمت؟ با اطلاعاتت؟ یا با خیرخواهیات نسبت به خودت؟ دیدم در همهی این قسمتها حق با خدا است. پس با خداوند عهد کردم که آزادی خودم را مطالبه نکنم و راضی به رضای او باشم. در این حال بود که در جهنم ساواک برایم یک حوزهی بهشتی حاصل شد. در جهنم ساواک پلاس و فرشی بهشتی برایم پهن شد و راحت شدم.
مرحوم آیتالله طالقانی بحث «قرآن در صحنه» را با همین مقدمه در تلویزیون پیش میبرد که ما در زندان از آیات و روایات نکات تازهای میفهمیدیم. لذا فقه حکومتی در حال مبارزهی سیاسی-اجتماعی-اقتصادی شکوفا میشود. غفلت از فقه حکومتی نتیجهی از حوزه خارج نشدن و در اطاق دربسته ماندن و به فهم کتابی بسنده کردن است.
🔹آیت الله حائری شیرازی🔹
🔸تور صیاد🔸
شیطان، مثل صیاد با تور صید دستهجمعی میکند. تور تا وقتی که در حالت عادی است، سوراخهایش گشاد است ولی وقتی که کشیده میشود، سوراخها تنگ میشوند و ماهی راه خروجش بسته میشود. فعالیت دستهجمعی شیطان، ایجاد باندها است. عدهای را نسبت به یک عمل یا شخصی متعصب میکند و با این باند توری درست میکند که انسانها صید آن هستند. شیطان برای صید دستهجمعی انسانها آنها را گروه گروه میکند. گروه، دسته و حزب، وقتی که برای خدا نباشد بهصورت یک شبکه شیطانی میشود که انسان در آن قرار گرفته و دایرۀ «حقطلبیاش» را مثل سوراخهای تور، تنگتر و تنگتر میکند تا هنگامیکه جایی برای ذکر خدا در آن نمیماند.
🔹آیت الله حائری شیرازی🔹
🔸یک جریان دائمی🔸
انس با انسانهایی که دنیا در نظرشان کوچک است، اخلاص را زیاد میکند. شما اگر به انسانی که دنیا در نظرش کوچک است محبت پیدا کردی، این ارتباطتان با هم، تو را از پلیدی و نجاست حفظ می کند.
اگر جریان ملایمی از آب را، به یک لیوان آب، با استفاده از یک شیلنگ کوچک متصل کنیم و من دستم را که به نجاستی آلوده شده است، به آب داخل لیوان وارد کنم، دستم طاهر و پاک می شود. چرا؟ چون متّصل به یک جریان دائمی آب است. اگر یک دوستی داشته باشی که مأنوس با خداست، به برکت آن دوست و دوستی، ارتباطت با افراد ناپاک تو را آلوده نمی کند. در واقع این ارتباط با مؤمنین تو را حفظ می کند.
🔹آیت الله حائری شیرازی🔹
🔸ارزش عمر🔸
چطور زمانی که به شهرستان تلفن میکنید، برای این که پول کمتری بدهید، کم و خلاصه و مفید صحبت میکنید! ارزش عمر بیشتر است یا پول تلفن؟ باید در حرف زدن خیلی بخیل بود و کم صحبت کرد.
🔹آیت الله حائری شیرازی🔹
🔸شما سپاهی ها می توانید؛ چرا بیکار نشسته اید؟🔸
من به برادران سپاه که خودشان این جنگ [و مشکلاتش] را تجربه کرده اند می گویم شما چرا بیکار نشسته اید؟ چرا اینجور می کنید؟ چرا طبق این الگوی [ربوی] عمل می کنید؟
ما آرزو داریم که همه ی این بانک ها ورشکست بشوند؛
قالب این خشت تو بر هم بزن
خشت نو از قالب دیگر بزن
من مطمئنم بانک های سپاه هم ورشکست می شوند! من انتظار این روز را دارم.
چرا؟
چون خدا از اول گفته: یمحق الله الربا: من ربا را نابود می کنم!
«خدا» پشت سر این نابودی نشسته. وقتی خدا می گوید من «نابودش» میکنم، شما چطور می توانید «بودش» کنید؟
به سپاه توصیه می کنم که خودش بیاید و پولی را با پشتوانه ی طلا خلق کند و بگوید ضمانت می کنم که این مقدار پول در مقابلش بدهم. لازم هم نیست که اگر کسی اسکناس آورد، شما در عوضش طلا بدهید. [بلکه] به اندازه ی این طلا، کالا بدهید تا طلا از کشور خارج نشود. طلا [صرفاً] به عنوان «واحد اندازه گیری» باشد.
+ خبرنگار: قطعا نمی تواند این کار را بکند. چون متولی اش بانک مرکزی است.
چرا نمی تواند؟ آن موقعی که سپاه آمد چی دستش بود؟ تخصص داشت؟ سلاح داشت؟ دست خالی آمد در میدان. از صفر شروع کرد. همه چیز دست ارتش بود. سپاه، سیستمش را عوض کرد. با یک سیستم جدید به میدان آمد. با گوشت و پوست و استخوانش مسائل را حل کرد. ارتشی ها وقتی داخل اینها شدند و اینها را دیدند، اگر هم از اولش اینجور نبودند، اینجور شدند. بعضی ارتشی ها از نظر دیانت و تقوا از سپاه کم نبودند و بلکه جلوتر هم بودند. اما «سیستم» ارتش مشکل داشت. سیستم دولتی مجبورشان می کرد [که اینطور باشند].
من به سپاه میگویم شما می توانید. بیایید وارد بشوید [و همانطوری که سیستم نظامی جدیدی در عرض ارتش ایجاد کردید، سیستم بانکی غیر ربوی ایجاد کنید]