eitaa logo
نکات‌ناب‌و حکمت‌های آیت الله حائری شیرازی
73.4هزار دنبال‌کننده
1.2هزار عکس
308 ویدیو
518 فایل
دفتر حفظ و نشر آثار آیت الله حائری شیرازی (ره) (لطفا تقاضای ارسال فایل نفرمایید) نظرات، پیشنهادات و انتقادات 👈 @haeri1395 ادمین فروش کتاب: @Ketab_haershirazi شماره تماس: 09195194676 کانال صوتی: @haerishirazi_mp3
مشاهده در ایتا
دانلود
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
♨️ کلیپ صوتی ویژه ♨️ 🎙توصیهٔ زیبا و تاثیرگذار آیت الله حائری شیرازی به معتکفین ! در جمع جوانان کانون رهپویان وصال شیراز. اعتکاف ۹۴ @haerishirazi
💠 یَا مُقَلِّبَ ٱلقُلوبِ وَٱلأَبصارِ، یَا مُدَبِّرَ ٱللَّیلِ وَٱلنَّهارِ، یَا مُحَوِّلَ ٱلحَولِ وَٱلأَحوالِ، حَوِّلْ حالَنا إِلیٰ أَحسَنِ ٱلحال. 🌸 سال نو مبارک. 🌸 🌺🍃🌸 🍃🌺🍃🌸🍃🌺 🌼🍃🌸🍃🌺🍃🌸🍃🌺
🔸ظاهرت را شکستم تا روحت را احیا کنم🔸 📝 دکتر علی حائری شیرازی (فرزند مرحوم آیت الله حائری شیرازی) از پدر 🔹 رفیق خوش سر و زبانی داشتم. شیک پوش و خوش قیافه با ریش همواره آنکادر و کلامی آرام و منطقی و از خانواده ای اصیل. شاید همین ویژگی های رفتاری باعث شده بود در همان جوانی ما مراتب پیشرفت را چند پله، چند پله بگذراند و تا مدیر کل حراست بانک مرکزی هم برسد. پیشنهاد فرمانداری و استانداری هم داشت، اما به یکباره با یکی از سرداران متنفذ هم ولایتی که اتفاقاً معرفش هم بوده از سر غرور جوانی و شاید نابلدی و ناپختگی درگیر می شود و ناگهان از اوج عزت به حضیض ذلت میخزد. آدمهایی که درآمد بالایی دارند، نوعاً اهل پس انداز نیستند و یکباره نگاه می کنند که هیچ ندارند. 🔹 رفیق شفیق ما چند سالی در تهران ماند تا چاره ای کند. وقتی دید آن سردار متنفذ، همه راهها را بر وی بسته و از عهده اجاره منزل در تهران هم بر نمی آید به شیراز برگشت. چند سالی در منزل پدری اش سکونت داشت. با پدرش که هم مسن بود هم کمی تند مزاج نتوانست کنار بیاید و بیشتر اوقاتش را در محل رفقا می گذراند. تجرد و فقدان درآمد مشخص و حالا سنی که بالا رفته بود و ریشی که به سپیدی گرویده بود و رفیقانی که چند نسل از او جوان تر بودند و استقراض های دامنه دار، رفته رفته روحیه مصمم اش را به کلی نابود کرده بود رو به انزوا گذاشته بود. تا اینکه یکی از رفقای مشترک، عرضه انحصاری تخم مرغ شرکتی که وابسته به کمیته امداد بود را به وی سپرد. با آن پیشینه عریض و طویل، شغل تخم مرغ فروشی را با افتخار پذیرفته بود و با انگیزه ای سرشار، محل متروکه ای را با اجاره بهایی اندک گرفته بود و وسایل را هم از خود شرکت بصورت قسطی برداشته بود. چراغ کسب خود را را روشن کرده و می رفت تا زندگی اش روی غلتک بیافتد. 🔹 در همین خلال روزی با من تماس گرفت و خواست مرا ببیند. رفتم به دکان اش که حالا رنگ و بوی بهتری پیدا کرده بود. معلوم بود آبی زیر پوستش دویده بود. مرا به اتاق پشتی برد. آنجا را هم خیلی با سلیقه تجهیز کرده بود و به عنوان محل سکونت برگزیده بود. بعد از چند دقیقه ای خوش و بش، سر صحبت را باز کرد که متوجه شده صاحب ملک آنرا را به شهرداری فروخته. شهرداری هم طی چندین فقره نامه، خواسته که من محل را تخلیه کنم و از طرفی، آن شرکت عرضه کننده هم در این منطقه نیاز به عرضه کننده دارد نه در مناطق دیگر. در این منطقه هم که اجاره بهای یک دکان از وسع من خارج است و در ضمن، اینجا محل سکونت من هم هست. با این حساب هم محل کسب و هم محل زندگیم را از دست خواهم داد و دوباره آواره خواهم شد ... من که اتفاقات پر فراز و نشیب زندگی او را میدانستم که از اوج چگونه سقوط کرده و به چه زحمت حالا سر پا شده، نامه ای را خطاب به شهردار نوشتم و از او خواستم با قیمت عادله ای محل را کما فی السابق به ایشان اجاره دهد. شهردار در جواب نوشته بود: «با در خواست شما موافقت نمی شود»! و از اینکه سفارش کسی را کردم که به زعم ایشان اموال عمومی را اشغال کرده، گله گذاری بلند بالایی هم کرده بود و خواسته بود مانع اجرای قانون نشوم! و از آن جالب تر، نامه را به دفتر پدر و بنام ایشان مستقیماً ارسال کرده بود. 🔹 پدر وقتی درخواست من و جواب تند شهردار را دیده بود، در تأیید و تقدیر از شهردار متن بلند بالایی نوشت و آنرا همراه با ضمائم اش در روزنامه عصر مردم چاپ کرد و از وی خواسته بود از این به بعد هر خواسته دیگری هم از طرف وابستگان ایشان آمد با همین جسارت و تندی بازگرداند!! 🔹 در آن وقت من شیراز نبودم و بی اطلاع از همه جا در قم بودم. برخی که نامه مرا در روزنامه دیده بودند، به من اطلاع دادند. غم سنگینی بر دلم نشست. چرا در روزنامه؟! چرا پدرم مرا اینگونه خرد کرده؟! پدر چند روز بعد تماس گرفتند و گفتند: «بعضی وقتها انسان باید شکسته و بی آبرو شود تا ذلت باطنی پیدا کند و احیاء شود و اسیر عزت ظاهری نشود ... ظاهرت را شکستم تا روحت را احیا کنم» منبع: (@dralihaeri) @haerishirazi
🔹آیت الله حائری شیرازی🔹 🔸ما را آزمایش می کنند به نهر طالوت🔸 🔅ما منتهی الیه ظلم را پشت سر گذاشته‌ایم. بیش از سیصد هزار شهید این مملکت، این همه حافظ و قاری قرآن، حضور جوان‌ها در اعتکاف، احیای شب قدر و مسجد جمکران و ... همه ی اینها از آثار «نور بین‌الطّلوعین» است. در قدیم اینگونه نبود! همه دنیا بسیج شده‌اند تا سوریه را زمین بزنند و تنها به خاطر مقاومت این مملکت شیعه، استکبار نتوانسته است. این عزت ماست. اینها همه از نشانه‌های نور دوران بین‌الطّلوعین است... 🔅 (العالِمُ بِزَمانِه لاَ تُهجَمُ عَلَیهِ اللَّوابِس): یعنی اینکه بدانیم چه ظلمتی را پشت سر گذاشته‌ایم و بدانیم که چه نوری پیش روست و بدانیم چه موقعیت خطیری در حال حاضر داریم؟ 🔅 درست است که نزدیک طلوع است و ما منتظر طلوع خورشیدیم؛ اما ما را آزمایش می‌کنند به قدرت جدیدی که بعد از پیروزی انقلاب به ما دادند: (فَلَمَّا فَصَلَ طَالُوتُ بِالْجُنُودِ قَالَ إِنَّ‌اللَّهَ مُبْتَلِیکمْ بِنَهَرٍ فَمَنْ شَرِبَ مِنْهُ فَلَیسَ مِنِّی وَمَنْ لَمْ یطْعَمْهُ فَإِنَّهُ مِنِّی إِلا مَنِ اغْتَرَفَ غُرْفَةً بِیدِهِ فَشَرِبُوا مِنْهُ إِلا قَلِیلا مِنْهُم) وقتی طالوت از لشکرش سان دید، قبل از اینکه با جالوت روبرو شود به لشکریانش گفت: خدا شما را می‌آزماید به نهر. هرکس از این نهر نوشید از ما نیست و هرکس ننوشید از ماست؛ مگر اینکه یک کف دست، آب بخورد: (إِلا مَنِ اغْتَرَفَ غُرْفَةً بِیدِهِ) همه خوردند الا قلیلی؛ یعنی ! 🔅 حالا ما هم کنار این نهریم! نهری که قبل از ظهور، بدان آزموده می‌شویم. آن‌هنگام، لشکر طالوت از صحرای سوزانی عبور کردند و حسابی تشنه شدند. به آب گوارایی رسیدند و باید خودداری می‌کردند. ما هم از یک تنگنا و اسارتی بیرون آمدیم. صحرای سوزان خوف و نگرانی، زندان و شکنجه و اذیت‌ها، بعد هم که رگبار مسلسل‌ها! صحرای سوزان تحقیر و قتل و کشتار [در دوره ی طاغوت] !! 🔅خب انقلاب پیروز شد. کاخ‌های شاه، ثروت و املاک او به دست ما افتاد. از نمایندگی تا استانداری، از فرماندهی تا مدیریت ادارات. همه به دست ما افتاد. بله این نهر، نهر بسیار گوارایی است! و همه هم در آن تهدیدها و تحقیرها، حسابی تشنه عزت شده بودند. این قدرت، جلوی ما رها شد. حالا: (فَمَنْ شَرِبَ مِنْهُ فَلَیسَ مِنِّی وَمَنْ لَمْ یطْعَمْهُ فَإِنَّهُ مِنِّی) ! 🔅 ما را آزمایش می‌کنند به قدرت جدیدی که بعد از پیروزی انقلاب به ما دادند که با قدرتمان چه می‌کنیم؟ با این عزتمان و محبوبیتمان چه می‌کنیم؟ با این امکانات که به دست ماست چه می‌کنیم؟ بله این حکومت، نهر طالوت است. اگر از این امکانات و قدرت و ثروتمان در جهت احیای حق، و تربیت انسان استفاده کردیم، جزء (وَمَنْ لَمْ یطْعَمْهُ فَإِنَّهُ مِنِّی) هستیم. و اگر نه، نه! @haerishirazi
تصویر ارسالی توسط یکی از مخاطبین حرم حضرت زینب سلام الله علیها کتاب تربیت دینی کودک اثری از آیت الله حائری شیرازی ره
🔸 به مسئولین بگویید: حائری همراه با مسافرین در جاده می ماند تا مسیر را باز کنید ... 🔸 🔹 اواخر زمستان 79 بود. همه از باران سیل آسای کم نظیری می‌گفتند که در راه شیراز است، اما تلفیق آن با ریزش هوای سرد، آنرا تبدیل به بارش برفی کرد که تاکنون هم نمونه اش نیامده !! از بعد از ظهر، بارش برفِ سنگین تبدیل به یخبندان شد و گردنه های ورودی شیراز یک به یک بسته شدند. خیل عظیم مسافرها در اتوبوس و ماشین شخصی در مسیر گیر کرده بودند و می رفت فاجعه ای انسانی ببار آید. 🔹 پدر بعد از اطلاع قضیه، در فکر فرو رفت و بدون مقدمه به محافظین گفتند: «به سمت جاده برویم». بعد هم تماسی به مسئول دفتر گرفتند که از انجیر، کشمش و مویز هر آنچه که امکان دارد تهیه کنند و به همراه ایشان بفرستند. در جاده تا چند کیلومتری سعادت شهر با ماشین رفتند. جاده را برف سنگین بسته بود و امکان تردد با ماشین وجود نداشت. همراه با محافظین، گونی انجیر و مویز را برداشتند و با پای پیاده به جاده زدند تا به ماشین ها و اتوبوس در راه مانده رسیدند. آذوقه ها را کیسه کیسه کردند و بین ماشین ها تقسیم کردند تا تمام شد. 🔹 بعد اتوبوسی را دیدند که مسافرینش امیدوارانه نگاه پدر می کردند. پدر به سمت اتوبوس رفت. محافظ، ابتدا به ارامی و بعد، بلندتر فریاد زد: «حاج آقا! حاج آقا! چیزی از انجیر ها باقی نمانده» پدر اما بی اعتنا به راهش ادامه می دهد. گویی صدای او را نمی شنود. وقتی وارد اتوبوس شدند، دستی به آرامی به سر مسافرین کشیدند و بعد رو به محافظ گفتند: مطلب شما را شنیدم و روی یکی از صندلی های اتوبوس نشستند و گفتند: «به آقایان بگویید حائری همراه با مسافرین آنقدر در جاده می ماند تا مسیر را باز کنید و همه همراه هم به شیراز بیاییم» و اینچنین شد که همان شب راه باز شد !!! به نقل از «محراب توانا» محافظ مرحوم آیت الله حائری شیرازی منبع: (@dralihaeri) @haeishirazi
🔹آیت الله حائری شیرازی🔹 🔸ولی فقیه، واسطه ی بین مردم و امام زمان (ع) است🔸 در زمان امام راحل در فارس خشکسالی شد. نماز باران ها خواندیم [اما باران نیامد]. حضرت آیت الله محلاتی (مسئول دفتر امام راحل) به شیراز آمده بودند و در گردهمائی ائمه جمعه استان شرکت کردند. خواسته های ائمه جمعه مطرح شد. ایشان گفتند: این مطالب جزء مسئولیت های دفتر امام نیست. من برای رفع دلخوری بین طرفین عرض کردم: ائمه جمعه از خواسته خود صرف نظر می کنند اما ما چیز دیگری می خواهیم! ما معتقدیم به وساطت امام زمان علیه السلام باران می بارد و امام(ره) را هم واسطه ی بین مردم و امام زمان می دانیم. ما می خواهیم که ایشان برای آمدن دعا کنند. چون صبح آن روز عشایر را در حال کوچ در وضع بسیار رقت آوری دیده و به ایشان گزارش داده بودم و ایشان متأثر شده بود، قول داد خدمت امام (ره) مطلب را برساند. [این درخواست در روز] پنجشنبه بود. ایشان جمعه را در نماز جمعه صحبت کردند و شنبه قضایا را به امام راحل گفته بودند. از عصر روز بعد که یکشنبه بود تا یک شنبه هفته بعد، باران چنان بارید که به من اطلاع دادند اگر چند ساعت دیگر باران ادامه پیدا کند سیل خواهد آمد! در ساعات آخر آن روز که آقای رسولی برای کاری به من زنگ زد، به ایشان عرض کردم به امام بگویید از شما باران خواستیم و بحمد الله آمد. حالا برای رفع خطر سیل هم دعایمان کنید. همین طور هم شد و قبل از سیل باران قطع گردید! شما چنین نعمت هایی دارید. این خداست که شاه را برداشته [و ولی فقیه را به شما داده]؛ کتاب هایی درباره شاه نوشته اند که آدم شرمش می شود. درحالیکه سلطنت داشته، با ماشین دنبال دخترها می کرده! با ماشین دنبال دخترهایی که موهای بور داشته اند می کرده و تا خانه، آنها را تعقیب می کرده! خداوند این نوکر اجنبی را برداشته و جایش امام مستجاب الدعوه ای گذاشته است. @haerishirazi
🔹آیت الله حائری شیرازی🔹 🔸رهبرتان مستجاب الدعوه است🔸 رهبرتان هم مثل امام، مستجاب الدعوه است. من رفته بودم! (در آستانۀ مرگ بودم). حتی نمی توانستم وضویم را حفظ کنم. اینکه الان حال من خوب شده است به خاطر قندِ دعا خوانده ی رهبر است. فرستادم نزد ایشان و گفتم برای شفا، بر نبات دعایی بخوانید. نبات نداشتند. در عوض یک قندان قند آنجا بود و ایشان هم بر آن دعا خواندند. یک مقداری از آن قند را خوردم و بهبود پیدا کردم. خیلی اثر داشت! هنوز هم آن قندها را دارم. هر وقت به من فشار می آید، [برای شفا] مصرف می کنم. @haerishirazi
📣📣 یک مهم و ضروری از اعضای محترم کانال: دفتر آیت الله حائری شیرازی جهت پیاده سازی سخنرانی ها و دروس مرحوم استاد (قدس سره)، نیاز به تعدادی طلبه برای همکاری در این زمینه دارد. 👈 لذا لطفا هرکدام از اعضای کانال که در یک حوزوی عضو است یا ادمین یک حوزوی است یا و آشنایان طلبه دارد، آگهی زیر 👇 را برای مخاطبینشان ارسال بفرمایند. 🔴 این کار می تواند به ما جهت نشر سریعتر آثار این عالم حکیم و متفکر بنماید و قطعاً یاری دهندگان به این حرکت نیز در شریک خواهند بود. @haerishirazi
بسم الله الرحمن الرحیم دعوت به کار پیاده سازی صوت با حق الزحمه ی بالا (بصورت غیر حضوری)🏅 ✅ دفتر مرحوم آیت الله حائری جهت همکاری در پیاده سازی دروس و سخنرانی های معظم له به چند نفر واجد شرایط زیر نیاز دارد: 1- طلبه (اعم از خواهران یا برادران) 2- اهل مطالعه و دارای خزانه ی واژگان بالا 3- (مهم) تسلط حداقل متوسط به نرم افزار WORD 4- دارای روحیه ی مسئولیت پذیری و نظم در کار —------------------------------ افراد واجد شرایط فوق لطفاً به آدرس https://eitaa.com/haeri_type مراجعه کنند. ⚠️⚠️⚠️ تذکر مهم: لطفا حتماً در هنگام پیام دادن در پی وی، هشتک را هم ارسال بفرمایید. * تذکر: قبل از شروع به همکاری، از متقاضیان، آزمون مختصری گرفته می شود. * کار پیاده سازی بصورت غیر حضوری انجام می شود لذا نیازی به حضور در محل کار نیست. 💥📣 حق الزحمه پیاده سازی طبق بالاترین قیمت های بازار محاسبه می شود (هر کلمه: 70 ریال، معادل تقریباً ۳۵ هزار تومان به ازای هر ساعت صوت)