در پاسخ مى گوئیم: انکار معاد به صورت مطلق، حتى در میان مشرکان قطعى نیست، چه این که بسیارى از آنها بقاى روح را بعد از بدن، و به تعبیر دیگرى معاد روحانى را اجمالاً قبول داشتند.
اما در مورد معاد جسمانى، بعضى در آن اظهار تردید و شک مى کردند که: لحن آیات قرآن آن را منعکس کرده است،(۴) و بعضى شدیداً منکر بوده و حتى پیامبر(صلى الله علیه وآله) را به خاطر ادعاى معاد جسمانى (نعوذ باللّه) دیوانه، یا مفترى بر خدا، مى دانستند(۵) و به این ترتیب، اختلاف آنها در مسأله معاد قابل انکار نیست.
سپس، مى افزاید: این چنین نیست که آنها درباره قیامت مى گویند و فکر مى کنند، به زودى مى فهمند (کَلاّ سَیَعْلَمُونَ).(۶)
باز هم چنین نیست که آنها مى پندارند، به زودى آگاه خواهند شد (ثُمَّ کَلاّ سَیَعْلَمُونَ).
آن روز با خبر مى شوند که فریاد وا حسرتاى آنها بلند است، و از تفریط و کوتاهى خود سخت پشیمان مى شوند (أَنْ تَقُولَ نَفْسٌ یا حَسْرَتى عَلى ما فَرَّطْتُ فِی جَنْبِ اللّهِ).(۷)
آن روز که امواج عذاب گرداگرد آنها را مى گیرد، و تقاضاى بازگشت به دنیا را مى کنند: هَلْ إِلى مَرَدّ مِنْ سَبِیل: آیا راهى براى بازگشت وجود دارد .(۸)
مشرکان در چیزهای میپندارن خلاف،چیزهای که خداوند در مورد معاد میفرمود،و بازم میپرسیدن..
حتى در لحظه مرگ، که حجاب ها از برابر چشم انسان کنار مى رود، و حقایق عالم دیگر در برابر او آشکار مى شود، و به برزخ و معاد یقین پیدا مى کند در همان لحظه نیز فریادش بلند مى شود که: مرا بازگردانید * تا عمل صالحى انجام دهم (رَبِّ ارْجِعُونِ * لَعَلِّی أَعْمَلُ صالِحاً فِیما تَرَکْتُ).(۹)
تعبیر به سَیَعْلَمُون (با س که معمولاً براى آینده نزدیک مى آید)، اشاره به این است: قیامت امرى است نزدیک، و تمام عمر دنیا در برابر آن ساعتى بیش نیست!
در این که: دو آیه فوق که به صورت تکرار آمده، به منظور تأکید یک واقعیت (آگاهى آنها در آینده نزدیک از قیامت و رستاخیز) است، یا بیان دو مطلب جداگانه (اولى اشاره به این که در آینده نزدیک عذاب دنیا را مى بینند، و دومى اشاره به این که عذاب آخرت را بعد از آن خواهند دید)،
مفسران دو احتمال داده اند، ولى تفسیر اول مناسب تر به نظر مى رسد.
این احتمال نیز داده شده: منظور این است که: با پیشرفت علم و دانش بشر، شواهد و دلائل بر وجود رستاخیز آن قدر فراوان مى شود که، حتى منکران چاره اى جز اعتراف به آن نمى بینند.
لکن، اشکال این تفسیر آن است که: چنین آگاهى براى آیندگان از نوع بشر خواهد بود، نه براى آن گروهى که در عصر پیامبر(صلى الله علیه وآله) مى زیستند و در امر قیامت اختلاف داشتند، در حالى که آیه درباره آنها سخن مى گوید.
نکته ها:
۱ ـ مسأله ولایت و نبأ عظیم
چنان که گفتیم: نبأ عظیم به چند معنى تفسیر شده: 👈قیامت، قرآن، تمام اصول عقائد دینى اعم از مبدأ و معاد، ولى قرائن موجود در مجموعه آیات این سوره، نشان مى دهد که: تفسیر آن به معاد از همه برترى دارد.
ولى، در روایات زیادى که از طرق اهل بیت(علیهم السلام) و بعضى از طرق اهل سنت نقل شده، 👈 نبأ عظیم (خبر بزرگ) به👈 مسأله ولایت و امامت امیر مؤمنان على(علیه السلام)که مورد اختلاف و گفتگو از سوى جمعى بود، یا به مسأله ولایت به طور اعم تفسیر شده است.👉👉
این روایات، گاه از خود على(علیه السلام)، و گاه از امامان دیگر(علیهم السلام) نقل شده، که به عنوان نمونه سه روایت را در اینجا مى آوریم:
۱ ـ روایتى است که حافظ، محمّد بن مؤمن شیرازى که از علماى اهل سنت است نقل کرده که: رسول اللّه(صلى الله علیه وآله) در تفسیر عَمَّ یَتَساءَلُونَ * عَنِ النَّبَإِ الْعَظِیمِ فرمود:
منظور ولایت على(علیه السلام) است که از انسان در قبر درباره آنها سؤال مى شود، و هیچ کس در شرق و غرب عالم، در برّ و بحر از دنیا نمى رود، مگر این که فرشتگان از او درباره ولایت امیر مؤمنان(علیه السلام) بعد از مرگ پرسش مى کنند، و به او مى گویند: دینت چیست؟ پیامبرت کیست؟ و امامت کیست؟.(۱٠)
۲ ـ در حدیث دیگرى آمده است: روز جنگ صفین مردى از لشکر شام در حالى که سلاح بر تن پوشیده، و قرآنى حمایل کرده بود، وارد میدان شد، و سوره عَمَّ یَتَساءَلُونَ * عَنِ النَّبَإِ الْعَظِیمِ را تلاوت مى کرد، على(علیه السلام)شخصاً به میدان او آمد و به او فرمود: أَتَعْرِفُ النَّبَأَ الْعَظِیْمِ الَّذِى هُمْ فِیْهِ مُخْتَلِفُونَ: آیا مى دانى نبا عظیمى که در آن اختلاف دارند چیست ؟!
آن مرد در جواب گفت:نه ، نمى دانم!
امام فرمود: أَنَا وَ اللّهِ النَّبَأُ الْعَظِیْمُ الَّذِى فِیْهِ إِخْتَلَفْتُمْ وَ عَلى وِلایَتِى تَنازَعْتُمْ، وَ عَنْ وِلایتَىِ رَجَعْتُمْ بَعْدَ ما قَبِلْتُم... وَ یَوْمَ الْقِیامَةِ تَعْلَمُونَ ما عَمِلْتُمْ: منم آن نبأ عظیم که درباره آن اختلاف دارید! و در ولایت من به نزاع برخاسته اید، شما از ولایت من باز گشتید بعد از آن که پذیرفتید، و در قیامت خواهید دانست که چه عملى انجام داده اید !.(۱۱)
۳ ـ در روایتى از امام صادق(علیه السلام) آمده است: أَلنَّبَأُ الْعَظِیْمُ الْوَلایَةُ: نبأ عظیم همان مسأله ولایت است .(۱۲)
جمع میان محتواى این روایات، و آنچه در مورد تفسیر آیه به مسأله معاد ذکر کردیم، از دو راه ممکن است:
نخست این که: نبأ عظیم مفهوم وسیع و گسترده اى دارد که همه اینها را شامل مى شود، هر چند به هنگام نزول این آیات تکیه قرآن بیش از همه در بیان این جمله، روى مسأله معاد بود، ولى این مانع نمى شود که آیه مصداق هاى دیگرى نیز داشته باشد.
دیگر این که: همان گونه که مى دانیم و بارها نیز گفته ایم، قرآن داراى بطون مختلفى است، یعنى یک آیه ممکن است معانى متعددى داشته باشد که از میان آنها یک معنى ظاهر است، و معانى دیگر، بطون قرآن است که به کمک قرائن مختلفى از آن استفاده مى شود، و یا به تعبیر دیگر، نوعى دلالت التزامى است که براى همه کس جز خاصان روشن نیست.
ولى، این نکته را مؤکداً یادآور مى شویم که: فهم باطن قرآن بدون وجود قرائن روشن، یا تفسیرهائى که از شخص پیغمبر و امامان معصوم(علیهم السلام)رسیده است، جائز نیست، و وجود بطون براى قرآن نباید دستاویزى براى هوسبازان و منحرفان شود، که آیات قرآن را هرگونه بخواهند به میل خود تفسیر کنند.
کانال حافظان زهرایی
دیگر این که: همان گونه که مى دانیم و بارها نیز گفته ایم، قرآن داراى بطون مختلفى است، یعنى یک آیه ممک
تنها این آیه نیست که داراى ظاهر و باطنى است، آیات زیاد دیگرى در قرآن کریم داریم که در روایات اسلامى تفسیرهاى گوناگونى براى آن آمده، که بعضى هماهنگ با ظاهر است، و بعضى معنى باطن را بیان مى کند.
۲ ـ این همه تکیه بر معاد براى چیست؟
گفتیم: از مهم ترین مسائلى که در جزء سى ام قرآن مجید ـ که اکثریت قریب به اتفاق سوره هاى آن مکّى است ـ روى آن تکیه شده، مسأله معاد و شرح احوال انسان در روز رستاخیز است.
این به خاطر آن است که: براى اصلاح انسان، نخستین گام این است که بداند حساب و کتابى در کار است.
دادگاهى وجود دارد که چیزى بر دادرسان آن مخفى نمى ماند.
محکمه اى که نه ظلم و جور در آن راه دارد و نه خطا و اشتباه.
نه توصیه و رشوه در آن کارساز است، و نه امکان دروغ و انکار، و بالاخره هیچ راهى براى فرار از چنگال مجازات در آنجا نیست، تنها راه، ترک گناه در اینجاست.
ایمان به وجود چنین محکمه و دادگاهى انسان را تکان مى دهد، و ارواح خفته را بیدار مى کند، روح تقوا و تعهد و احساس مسئولیت را زنده مى کند، و او را به وظیفه شناسى دعوت مى نماید.