eitaa logo
فعالیتی انجام نمیشود.
181 دنبال‌کننده
13.3هزار عکس
26هزار ویدیو
371 فایل
@haaf zanvahy351
مشاهده در ایتا
دانلود
✍پاداش نماز بازاریان 📖خداوند در قران می فرماید: رجال لا تلهيهم تجارة و لا بيع عن ذكر الله و اقام الصّلوة و ايتاء الزّكوة يخافون يوماً تتقلّب فيه القلوب و الابصار.(نور۳۷) مرداني كه نه تجارت و نه معامله آنها را از ياد خدا و برپا داشتن نماز و اداي زكات غافل نمي‌كند.« از امام صادق و پدرش ـ عليهما السّلام ـ روايت است كه: اينها مردمي هستند كه وقت نماز تجارت را ترك كرده، به نماز روي مي‌آورند و اجر آنها از كسي كه تجارت كند، بزرگتر است.[2] امام صادق علیه السلام می فرمایند: «من ذكر الله عزّوجلّ في الاسواق غفر الله له بِعَدَد اهلها»[3] كسي كه در بازار به ياد خدا باشد، خداوند به عدد اهل بازار او را مشمول غفران و بخشش خود قرار مي‌دهد. و همچنين آن حضرت فرمودند:«من قال في السّوق اشهد ان لا اله الاّ الله و اشهد انّ محمّدا عبده و رسوله كتب الله له الف حسنة»[4] كسي كه در بازار ذكرش شهادتين باشد خداوند براي او هزار حسنه مي‌نويسد. بايد گفت كه اهل بازار اگر همواره به ياد خدا باشند، از خطاها و لغزشها و گناهان و صفات رذيله محفوظ مي‌مانند، زيرا لحظه‌اي جدايي از خداوند باعث مي‌شود تا به خود يا ديگري ظلم كنند. بنابراين، اگر بخواهيم در كسب و تجارت دچار مفاسد دنيوي از قبيل ريا و اجحاف و بي‌انصافي و احتكار، و دروغ نشويم و به طور كلّي از محرمات كسب و تجارت به دور باشيم، بايد همواره ياد خدا را در قلوب خود زنده نگاه داريم. براي رسيدن به اين عمل مهمّ، راههايي وجود دارد كه بهترين آن، اقامه‌ نماز است. [1] . نمونه، ج 14، ص 486 ـ 483. [3] . وسايل الشيعه، ج 12،‌ص 303. [4] . وسايل الشيعه، ج 12، ص 303. ✧✾════✾✰✾════✾✧ 🆔 کانال روان دل@ravanedel
6.79M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔹 این سوال را خیلی ها پرسیده بودند❗️ ✍آموزش ؛دیگه لازم نیست نمازاتون را قضا کنید!!! 📽احکام شرعی کوتاه،خلاصه و عالی ✧✾════✾✰✾════✾✧ 🆔 کانال روان دل. @ravanedel
10M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ای‌زحسنت‌عیان‌ جلوه‌ی‌داوری طلعت‌احمدی‌ صولتت‌حیدری دیو‌و‌حور‌وملک‌ جنّ‌وانس‌و‌پری جمله‌درمحضرت گرم‌فرمان‌بری سیّدی‌یاحسن‌ایّها‌العسکری (ع)🏴 🖤 | | 🆔 @ravanedel
افسوس که آئینه نصیبش سنگ است؛ در کوچه‌ی بی کسی عجب دلتنگ است .. هر روز غروب خون شد قلبش که؛ این قدر غروب سامرا خون رنگ است .. یک عمر غریبی و اسیری سخت است؛ دلتنگی و بغض و سر به زیری سخت است .. از چهره‌ی تو شکستگی می‌بارد؛ در اوج جوانی ات چه پیری سخت است .. امروز که صاحبِ عزایت زهراست؛ چشم همه از غم تو دریا دریاست .. داغ تو شکست قامت عالم را؛ تو رفتی و «سُرَّ مَن رَأی» بی معناست .. هم چون شب قدر، قدر تو مکتوم است؛ با تو جلوات چارده معصوم است .. گفتند به طعنه حج نشد رزقت! نه؛ کعبه ز طواف روی تو محروم است .. با قلب شکسته شرح هجران دادی؛ یک عمر بهانه دست باران دادی .. آن قدر تو «یا حسین عطشان» گفتی؛ تا آخر کار تشنه لب جان دادی .. دل را به مقام قرب خود راهی کن؛ سرشار ز عشق و شور و آگاهی کن .. گاهی به نگاه خود مرا هم دریاب؛ یعنی تو مرا بقیة اللّهی کن .. 🆔 @ravanedel
. موضوع: علیه السلام و پایان عزا شصت و نه روز عزا رفت ونشد یک خبری چشم ها خیره به در مانده ولی در سفری صاحب ِخانه ای و خانه ی تو غصب شده از چه در بین بیابان همه دم دربه دری دق نکردیم چرا از غم تنهایی تو سالها منتظر سیصد و اندی نفری یک خبر می دهی از خود، نگران تو شدیم ناخوش احوال، از آن روضه ی شام و سحری موقع روضه کسی هست به دادت برسد؟ کاش می شد که مرا هم به خیامت ببری هشتم ماه ربیع، باز رسید ای مظلوم سامرا رفته ای و فکر عزای پدری تن لرزان پدر، آتش قلبت شده است شده تبدار و تو از ناله ی او خون جگری کاش می بود کسی بابت دلداری تو آن زمانی که تو از داغ پدر محتضری داغ سنگین پدر دیده ای اما صد شکر روبروی تو نرفته به روی نیزه سری او شده کشته ولی پیکر او دست نخورد تو ندیدی تن عریان شده و پُر شرری نشدی همسفر قاتل او شهر به شهر بر سرت سنگ نخورده ست میان گذری مجلس باده نرفتی و ندیدی که پدر خیزران خورده لبش در وسط طشت زری آخرین روز عزا، روضه مدینه برود پس تو هم لطمه زنان،از غم مسمار دری ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن) .@ravanedel
. لحظه ی آخر لزره افتاده به دستم پسرم ،زود بیا روشنی بخش دو چشمان ترم ،زود بیا تاکه سیراب کنی لعل لب خشک مرا ای جگرگوشه ی من، ای پسرم ،زود بیا تا نیایی دلم آرام نگیرد هرگز گرد غم ریخته در دور وبرم، زودبیا زهر کاری شده و ،بر جگرم افتاده تا نپاشیده به سینه جگرم، زود بیا فرصت مختصری تا سفر من باقی است لحظه ی آخر قبل از سفرم ،زود بیا آسمان منتظر وقت عروجم شده است دیر شد وصل من و دادگرم، زود بیا برمصیبات تو اندیشم و،هنگام وداع غم تو زنده شده در نظرم، زود بیا یاد آن طفل فتادم که دل شب می گفت سوختم ازغم هجران ،پدرم زود بیا همره مرغ سحر، گفت«وفایی» شب هجر باهمه منتظران، منتظرم زود بیا ✍ .@ravanedel
. علیه_السلام ۸۷۹ آه از زهر ز پا تا به سرت می لرزید چه غریبانه پسر،حال پدر را می دید دم آخر به کنار بدنت مهدی بود مثل پروانه به دور تن تو می گردید چگرت پاره،جگر گوشه تماشا می کرد که پدر از اثر زهر به خود می پیچید کاسه ی آب به دستان تو لرزید ولی کی دگر حرمله ای دور و برت می خندید شکر آقا به دلت غصه ی ناموس نبود کربلا،چشم حسین سوی حرم می چرخید سر تو بود به دامان عزیزت اما سر جدت سر نی،پیر زنی می رقصید باز هم شکر سر پاک تو بازیچه نشد بین گودال روی خاک سری می غلتید . .@ravanedel
گاهی هزاران برکت از کمتر شدن هاست یا دل بریدن، میوه ی دلبر شدن هاست پروانه را از شعله ی آتش نترسان چون که کمال او به خاکستر شدن هاست سردارهای ما سری افتاده دارند سر دادن ما اوّل سرور شدن هاست خاکِ لباس خاکی رزمنده هائیم خاکی شدن ها بهتر از گوهر شدن هاست آن جنگ تحمیلی، دفاعِ از حرم بود راه حسینی، راهی معبر شدن هاست دیگر نباید این علی تنها بماند وقت جهاد و موقع قنبر شدن هاست آری "شتر در خواب بیند پنبه دانه" خواب مشوّش، وارد کشور شدن هاست حس کن که جنگ است و در این خط مقدم همدل شدن ... معنی همسنگر شدن هاست در مکتب قاسم سلیمانی به والله نوکر شدن بالای سرلشکر شدن هاست ارباب، او را ارباً اربا پیش خود بُرد این جلوه ی مست علی اکبر شدن هاست مردم! در باغ شهادت باز، باز است در فتح خرمشهرها، پرپر شدن هاست جمهوری اسلامی زهراست ایران این رود، جریان همان کوثر شدن هاست زینب تماشا کرد، مادر بر زمین خورد آنچه حسن را کُشت، "میخِ در شدن" هاست اصحاب حیدر، پشت در کاری نکردند آن ترک فعل، آغاز بی مادر شدن هاست در بستر افتاد و علی تنها شد آخر بستر نه! ... این غم باعث لاغر شدن هاست در انتظار آخرین صبح ظهوریم بعضاً شروع بُرد، در آخر شدن هاست ✍ .@ravanedel
. سخت است مردی گوشه زندان بیفتد در غربت و در وادی هجران بیفتد زهرا دوباره آمد و جانم حسن گفت پاشد حسن بر پای این مهمان بیفتد می خواند با خود روضه موسی بن جعفر تا خنده از لب های زندانبان بیفتد دور از وطن جان داده آقا تا دوباره شیعه به یاد روضه سلطان بیفتد تشنه شد و شربت به لبهایش رساندند قسمت نشد تا با لب عطشان بیفتد سهواً به دندان ثنایش خورده ظرفی نه آنکه با مشت و لگد، دندان بیفتد در پادگان بوده ولی هرگز ندیده لشکر به جان پیکری بیجان بیفتد اصلاً نخورده بر قفایش خنجری کُند تا سر به دست چند بی وجدان بیفتد این روضه ی پر سوز، مخصوص حسین است اینکه غریبی گوشه میدان بیفتد شخصی به غارت بُرد عبای پاره اش را تا قیمت سوغاتی اش ارزان بیفتد از آن سلیمان زمان کی فکر می کرد انگشترش در دست ساربان بیفتد . .@ravanedel