eitaa logo
حافین
100 دنبال‌کننده
41 عکس
10 ویدیو
0 فایل
شما در این کانال حکمت های نهج البلاغه همراه با شرح هر حکمت را می‌خوانید. . السَّلامُ عَلَیْکَ وَعَلَى الْمَلائِکَهِ الْمُحْدِقِینَ بِکَ وَالْحَافِّینَ بِقَبْرِکَ.
مشاهده در ایتا
دانلود
﷽ اصحاب به اباعبدالله گفته بودند تا ما هستیم هیچ یک از اهل بیت شما به میدان نروند! ما باشیم و خاندان نبوت؟ وقتی همه اصحاب یک به یک شهید شدند، نوبت به فرزندان و خویشان حسین علیه السلام رسید. اینطور بود که هریک از اصحاب و خاندان که از مولا اذن میدان میگرفت، حضرت تعلل میکرد، سخت اجازه می‌داد. چندبار باید تکرار می کردند تا حضرت رضا بدهد که اینها بروند به جنگی که بازگشتی ندارد. نوبت علی اکبر علیه السلام که شد، تا اذن خواست پدر بی درنگ اجازه داد! حتماً به مصداق آیه «لن تنالوا البرّ حتی تنفقوا ممّا تحبون »... حسین بی تعلل، بی درنگ، رفتن جان و نفَسش را رخصت داد... اذن میدان داد اما گفت به خیمه ها برو و با اهل حرم وداع کن. نمی دانم، شاید پدر می خواسته چند لحظه‌ای جوانش را بیشتر نظاره کند... علی به خیمه رفت عمه‌ها و خواهرها دور او را گرفتند علی قلب حرم است علی جان حرم است علی شبیه ترین مردم به پیغمبر است علی محبوب حرم است دور او میگردند بوسه بارانش می‌کنند گریه می‌کنند مویه می‌کنند دستش را می‌گیرند، عبایش را چنگ می‌زنند، به پایش می‌افتند؛ «علی جان نرو یا علیُّ اِرحَم غُربَتَنا.... علی به غربت و بی پناهی ما رحم کن علی...» علی هم لابد می سوزد و اشک می ریزد معنای «غُربَتَنا» را، قصه اسارت را، می داند. اما چاره چیست؟.... نوبتِ رزم و نقش آفرینی مردان، امروز است _ فرداها مال زن هاست... _ علی بیرون می‌آید پدر نگاهش می‌کند آتش از قلبش زبانه می‌کشد از جوانش چطور دل بکند؟ لابد دلش می خواهد باز چند لحظه‌ای بیشتر ببیندش‌؛ _: بیا پسرم کلاه‌خودت را صاف کنم بگذار زره‌ات را محکم کنم و هی جوانش را نگاه می‌کند نگاه می‌کند و سیر نمی‌شود نگاه می‌کند و ذوب می‌شود من که می گویم دلش حتماً یک سر هم می‌رود به کودکی خودش و جوانی‌های پیغمبر. دارد شبیه ترین مردم به رسول الله را به میدان می‌فرستد... دشمن پشت هم هلهله می کند و تکبیر می گوید. حسین می‌گوید علی، برو پسرم، جانم، جوانم، ولی آهسته برو علی... علی نگاهی به خیمه‌ها، نگاهی به میدان، نگاهی به پدر... وداع می کند و راه میفتد آهسته آهسته... حسین هم دل می‌کَند؛ ثُمَ نَظَرَ الَیْهِ نَظَرَ آیِسٍ مِنْهُ... نگاهش را به زمین می اندازد گریه می‌کند: اللَّهم اشْهَد فقد برزَ الیهم غلام أَشْبَهُ النَّاسِ خَلْقاً وَ خُلُقاً وَ مَنْطِقاً بِرَسُولِكَ وَ كُنَّا إذا اشْتَقْنَا الی نبیکَ نَظَرْنَا إِلَيْهِ فریاد می‌زند: يا ابن سعد! قَطَعَ اللَّه رَحِمَكَ كَمَا قَطَعْتَ رَحِمِي! بعد خودش را آماده می‌کند که سراسر دشت را علی ببیند، کنارش از اسب به زمین بیفتد، به دو زانو خود را به جوانش برساند، صورت به صورتش بگذارد، بلند بلند گریه کند و عَلی الدُّنیا بَعدَکَ العَفا بگوید... ✍ هـجرتــــــــــــ بله و ایتا @hejrat_kon اینستاگرام @dr.mother8 الا لعنة الله علی القوم الظالمین و سیعلم الذین ظلموا ای منقلب ینقلبون