eitaa logo
حق گو
230 دنبال‌کننده
2.4هزار عکس
1.3هزار ویدیو
22 فایل
حوزه مقاومت شهیدان حقگوگدازی
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
روز پنجم چله زیارت عاشورا تقدیم به حضرت فاطمةالزهراء سلام الله علیها
حق گو
#فتح_خون. قسمت 15 🍃 راوی: خون حسین و اصحابش کهكشانی است که بر آسمان دنیا راه قبله را می نمایاند .بگ
. قسمت 16 هانی استنكاف کرد و مجروح و خون آلود به زندان افتاد... مسلم دانست که دیگر درنگ جایز نیست و باید از نهانگاه بیرون آید و جنگ را آغاز کند . جارچیان شعار ( یا منصور اَمِت ) دادند. و یاران مسلم از هر سوی گرد آمدند. مسلم آنها را به دسته هایی چند تقسیم کرد و هر دسته ای را به یكی از بزرگان شیعه سپرد . دسته ای ازاین جمعیت به سوی قصر ابن زیاد هجوم بردند ... ( ابی مخنف)از ( یونس بن اسحق ) و او از (عباس جدلی ) روایت کرده است که گفت: (ما چهار هزار نفر بودیم که همراه با مسلم بن عقیل برای دفع ابن زیاد به قصر الاماره هجوم بردیم، اما هنوز بدانجا نرسیده بودیم که سیصد نفر شدیم ... مردم با شتاب پراکنده می شدند و مسلم را وا می گذاشتند ، تا آنجا که زن ها می آمدند و دست پسران یا برادران خویش را می گرفتند و به خانه می بردند و مردان نیز می آمدند و فرزندان خویش را می گفتند که سر خویش گیرید و بروید که فردا چون لشكر شام رسد ، در برابر ایشان تاب نخواهیم آورد ... و کار بدینسان گذشت تا هنگام نماز شد . آنگاه که مسلم نماز مغرب را در مسجد ادا کرد از آن جماعت جز سی تن با او نمانده بودند و آن سی تن نیز بعد از نماز پراکنده شدند تا آنجا که مسلم چون پای از باب کِنده بیرون نهاد هیچ کس با او نبود .) شاید در این روایت ، عباس جدلی کار را به اغراق کشانده باشد تا از تنهایی و غربت مسلم درکوفه تصویری هرچند دردناك تر بسازد ، چرا که ما می دانیم از اصحاب کربلایی امام عشق که در عاشورا با او به شهادت رسیدند ، بودند مردانی چون (حبیب بن مظاهر ) و (مسلم بن عوسجه) که در کوفه نیز مسلم را همراهی می کردند ... اما چه شد که چون مسلم بن عقیل از مسجد بیرون آمد ، هیچ کس با او نبود؟ خدا می داند . روایات در این باره گویایی ندارند. اما آنچه که از پاسخ گفتن به این سؤال مهم تر است ، این است که ما بدانیم چرا مردم کوفه با آن شتاب از گرد مسلم پراکنده شدند . چنان که نوشته اند ، در آن ساعت که مردم قصرالاماره را در محاصره گرفتند ، تنها سی تن از قراولان و بیست تن از سران کوفه و خانواده ی ابن زیاد در آنجا بودند . چه شد که این جمعیت چند هزار نفری نتوانستند کار را یكسره کنند و آن همه درنگ کردند که ... گاهِ نماز مغرب رسید و آن شد که شد ؟ برای پاسخ دادن به این سؤال باید مردم کوفه را شناخت . ✍ ادامه دارد....
یکبار که در خط بودیم گفتم: محسن هر بلایی اینجا سرمون بیاد، بیاد ولی خیلی ترسناکه که بخواهیم اسیر بشیم، بعدش شهید بشیم. نگاهم کرد یک حدیث از پیامبر را برایم خواند: مرگ برای مومن مثل بوییدن یک دسته گل خوشبو است. خندید و گفت: یعنی آنقدر راحت و آرام بعد نگاهی به من کرد و گفت: مطمئن باش اسارت همین است، راحت و آرام راوی: همرزم شهید 💚 🌱🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
﷽ ⚫️ ④ 🖤شهید مدافع‌حرم رضا حاجی زاده ما هم خودمونو می‌سپاریم به خود امام حسین علیه‌السلام... 🌹
11.13M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🙄:امر به معروف اثر نداره که! 😯:نداره؟ 😕:اثر داشتن چه شکلی میشه؟ 🥸:ببینیم! 😳:ببینیم؟؟ 🧐:پس بهتره که کلیپ بالا ر‌و ببینیم☝️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
اول صبح به سمت حرمت رو کردم السلام ای سبب سینه تنگم ارباب
شهید امیر حاج امینی بیسیم‌چی گردان انصار لشکر حضرت رسول (ص) که بعدش از شهادتش، «نماد شهادت» شد و عکسش همه جا چرخید، زیرا بحبوحه عملیات کربلای ۵ در جنوب کانال پرورش ماهی منطقه شلمچه روز دهم اسفندماه سال ۱۳۶۵، احسان رجبی با دوربینش به دنبال ثبت تصاویر بود. وقتی به یک شهید رسید، ایستاد و با تعجب به چهره او نگاه کرد. امیر حاج امینی را می‌شناخت. صورتش غرق خون بود و راحت آرمیده بود. درنگ نکرد. ۲ عکس از او گرفت؛ یکی نمای نزدیک و دیگری نمای دور. این عکس‌ها بعدها عنوان سمبل شهادت را به خود اختصاص داد ┄┄┅┅•➰🍃🌸🍃➰•┅┅┄┄
ولۍ‌فڪرکن...اربعین‌شده؛یہ‌کولہ‌پشتۍ‌ یہ‌چفیہ-باسربند -یاابالفضل‌العباس- پرچمِ-یابقیة‌الله-بہ‌دوشت صداۍ‌مداحۍ‌-قدم‌قدم‌بایہ‌علم...  اشڪ‌شوق جاده:نجف-ڪربلا +اللهم‌الرزقنا‌یہ‌همچین‌حالۍ‌:)))🥺🖤 - ألـلَّـھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلـیِـڪْ ألْـفَـرَج -
حق گو
#فتح_خون. قسمت 16 هانی استنكاف کرد و مجروح و خون آلود به زندان افتاد... مسلم دانست که دیگر درنگ جا
. قسمت 17 آنچه از بازنگری تاریخ کوفه برمی آید این است که مردم کوفه همواره در برابر امیران ستمكار ناتوان بوده اند ، اما نرم خویی را همیشه با درشتی پاسخ داده اند. عاجز و مسكین هر چه ظالم و بدخواه ظالم و بدخواه هر چه عاجز و مسكین روحیه ای که بنیان وجود خوارج در خاك آن پا گرفته است ، بیش ازهمه در مردم کوفه ظهور دارد :جهالت، زودخشمی ، ظاهرگرایی و ظاهر بینی ،تذبذب و تردید و هیجان زدگی ،خشوع شرك آمیز در برابر ظلمه و تكبر در برابر مظلوم ، عجولانه و بی تدبیر گام پیش نهادن و تسلیم در برابر ندامت ... آن همه شتاب زده پای درعمل می نهادند که فرصتی برای تفكر و تدبیر باقی نمی ماند و چه زود کارشان به پشیمانی می کشید ؛ و عجبا که برای جبران این پشیمانی نیز به راه هایی می افتادند که بازگشتی نداشت ! عبیدالله بن زیاد چه نیك این مردم را می شناخت . شیوه کار او در این واقعه برای همه تاریخ بسیار عبرت انگیز است . جماعتی از اشراف را که در اطرافش بودند به میان مردم فرستاد تا آنان را از سپاه موهوم شام بترسانند :(مگر نمی دانید که سپاه شام در راه است؟ بترسید از آنكه لشكریان شام بر شما مسلط شوند . آنان را که می شناسید ؛ دشمنی دیرینه آنان را که با خود می دانید. وای اگر آنان بر شما تسلط یابند ! خشك و تر را می سوزانند و زنان و دختران شما را در میان خویش قسمت می کنند .) و آتش شایعه چه زود درمیان بیشه زار خشك گسترده می شود ! وقتی مردمی اینچنین اند ، دیگر چه نیازی است که ابن زیاد دست به اسلحه برد؟ سپاه موهوم شام ! آن هم در آن هنگامه ای که شام هنوز از اضطراب مرگ معاویه به خود نیامده ، نگرانی حجاز و مصر نیز بر آن افزون گشته است ... و هیچ عاقلی نبود که بیندیشد : گیریم که اینچنین سپاهی نیز در راه باشد ، کِی به کوفه خواهد رسید ؟ یك ماه دیگر ، بیست روز دیگر؟ حیله ابن زیاد کارگر افتاد و جمعیت از گرد مسلم پراکنده شدند . مسلم تنها ماند ، اگر چه از اصحاب عاشورایی امام حسین ، بودند مردانی که آن روز در کوفه می زیستند و هنوز به موکب عشق الحاق نیافته بودند : عبدالله بن شداد ارحبی ، هانی بن هانی سبیعی ، سعید بن عبدالله حنفی ، حبیب بن مظاهر ، مسلم بن عوسجه و ... آنها بعدها نشان دادند که از آن پایمردی که تا آخرین لحظه در کنار مسلم بمانند و بجنگند برخوردار بوده اند . چه شد که مسلم آن همه تنها وغریب ماند که گذارَش به خانه طوعه کنیز آزاد شده اشعث بن قیس و زوجه اسد خضرمی بیفتد ؟؟؟ ✍ ادامه دارد...