مثل ابراهیم کانال مدافع حرم حاج علی خاوری
وقتی علی بعد از سالها پیگیری جذب سپاه پاسداران شد، اولین لباس فرم سپاهش را برد مزار شهید گمنامی که خودش دفن کرده بود و تبرک کرد و بعد از آن بود که لباس پاسداریاش را پوشید. میگفت: "انشاءالله به برکت و عنایت این شهید گمنام، با همین لباس مقدس شهدا من هم عاقبت به خیر بشم". چند سال بعد علی مراسم عقدش را هم کنار مزار شهدای گمنام شهر قروه برگزار کرد.
همزمان که در شهر قروه و دمق شهید گمنام دفن شد، رزن هم سهمیهای داشت که متاسفانه لغو شد. علی خیلی پیگیری کرد و حتی شمارهی مسؤل کمیتهی مفقودین را به من و چند نفر داد و گفت: "زنگ بزنید وخواهش کنید که سهمیهی شهر ما رو جای دیگهای نبرن". جوری شد که من با گریه از مسؤل خواستم که سهمیهی شهر ما برگرده اما متأسفانه این اتفاق نیفتاد. فاطمیهی سال 1401 بود که شهید گمنامی را برای شهر رزن در نظر گرفته بودند و وقتی خبر تشیع شهید گمنام در شهر پیچید، همهی ما خوشحال شدیم که بالأخره زحمات علی بعد از رفتن خودش به ثمر نشست. بدون هیچ هماهنگی قبلی گوشی همراهم زنگ خورد، یکی از دوستان علی بود؛ خبر داد که پیکر مطهر این شهید گمنام را قبل از تدفین در مکان مشخص، به گلزار شهدا و مزار علی خواهند آورد. بلافاصله با مادر و پدر بر سر مزار علی حاضر شدیم، پیکر شهید گمنام لحظاتی مهمان مزار علی شد. با چشمان اشکبار به این فکر میکردم که علی اینقدر برای شهدای گمنام زحمت کشید که حالا شهدای گمنام جبران کردند و روز شهادت حضرت زهرا (س) سراغ علی آمده بودند. تابوت شهید گمنام بر روی مزار علی، منظرهی بسیار زیبا و به یاد ماندنی در زندگی علی و ما رقم زد.
میگفت: "مرتضی جان هر جا کارت گیر کرد، دست به دامن خانم حضرت زهرا (س) بشید. برو سر مزار شهدای گمنام و اونجا بهواسطهی شهدای گمنام از بیبی (ع) مدد بگیر؛ من هرچی دارم از عنایات حضرت زهرا (س) و شهداست، از در خونهی این بزرگواران خیلی حاجت گرفتم". علی خیلی تأکید به خواندن نماز شب داشت. میگفت: "هرجا گیر کردی، نماز شب بخوان و اهدا کن به بیبی (ع)، رَدخور نداره، حتماً جواب میگیری". یکبار شهید گمنامی را به شهر آوردند. من غربت خاصی در این کاروان مشاهده کردم و خیلی دلم سوخت؛ در مغازه اسفند داشتم، بردم جلوی کاروان و دود کردم، همین کار کوچک فضا را خیلی عوض کرد. علیآقا خیلی از من تشکر کرد و با بغض از غربت شهدا برای ما صحبت کرد، میگفت: "حیف این جوانها که این همه برای مملکت زحمت کشیدند و گمنام شدند اما برخی از مسئولین ما حداقل یک کار کوچیک و یک استقبال خشک و خالی هم از این شهدا انجام نمیدهند".
#کتابخوانی
#مثل_ابراهیم
https://eitaa.com/haj_ali_khavari
19.16M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شهید گمنام لحظاتی میهمان مزار شهید خاوری 💔
زیر باران حرم ، گرمی تب می چسبد
و زیارت همه جا آخر شب می چسبد.
دست بر سینه به سمت حرمت می آیم
خاک بوسی تو در اوج ادب می چسبد.
نسل در نسل شما ، عادت احسان دارید
پس مکرر به زیارت بطلب ، می چسبد.
باد می پیچد و هوهوی صدای پرچم
شب میلاد تو همراه طرب ، می چسبد.
شب میلاد عقیله بنی هاشم به یاد همه مدافعان حرم زیر باران بین الحرمین .. سلام ارباب😭✋
https://eitaa.com/haj_ali_khavari
گل در بغل بگیر و برو کربلا بگو:
تبریک یا حسین که میلاد زینب است🌸'
📌 من دارم در بیابانها دنبال شهادت میدوم...
📄 امام خامنهای: راجع به شهادت؛ عنوان «شهید» یک عنوانی است که نباید از آن آسان عبور کرد. در کلمهی «شهید»، مجموعهای از ارزشهای دینی و ملّی و انسانی نهفته است.
وقتی شما میگویید «شهید»، در واقع این کلمه یک کتاب است؛ مجموعهای از معارف دینی در این کلمه هست، مجموعهای از معارف ملّی در این کلمه هست، مجموعهای از معارف و مکارم اخلاقی در این کلمه هست؛ این کلمه خیلی کلمهی مهمّی است.
اینکه شما میبینید و میشنوید بعضی از این شهدای ما عاشقانه آرزوی شهادت میکردند، خدای متعال یک نوری به دل آنها انداخته بود؛ با این نور یک حقیقتی را میدیدند، این بود که عاشق شهادت بودند.
شهید سلیمانی میگفت من دارم در بیابانها دنبال شهادت میدوم، دنبالش میگردم. تهدیدش کردند که تو را میکشیم، گفت من دارم در بیابانها دنبالش میگردم، بلندی و پستیها را طی میکنم دنبال همین؛ من را تهدید میکنید؟
🎙 بیانات در دیدار دستاندرکاران کنگره شهدای استان قم - ۱۴۰۱/۰۸/۰۸
https://eitaa.com/haj_ali_khavari
4_5976560297916239033.mp3
6.43M
🎧 قُمارباز!
🎤 روایتی از حاج حسین کاجی
⏱ بمناسبت شب زیارتی شهدا
#شب_جمعه
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#مثل_ابراهیم
https://eitaa.com/haj_ali_khavari
مثل ابراهیم کانال مدافع حرم حاج علی خاوری
بسیجی اصلِ اصل (آقایان گوهری گلزاری و...)
علی از دوران نوجوانی وارد بسیج شد و یکی از نیروهای بسیار فعال بسیج شهرستان بود. با اینکه علی، فرماندهی پایگاه نبود اما اغلب کارها را پیگیری میکرد. هر برنامه و مناسبتی که بود به من میگفت: " کمک کن برای این مناسبت برنامهای تدارک ببینیم". دائم در حال جنب و جوش بود. ابتدا در پایگاه محبین شهدا فعالیتش را آغاز کرد و به خاطر توانمندیهایی که داشت خیلی زود در شورای حوزهی بسیج عضو شد. دههی 1390 به تازگی در پایگاههای بسیج طرح حلقههای صالحین راه افتاده بود. برای اینکه بتوانیم نوجوانها را جذب کنیم، علیآقا خیلی پیگیری کرد. دورههای آموزش سلاح و سایر دورههایی که برای بچهها جذابیت داشت را اجرا کرد. چون خودش دورههای سلاح را دیده بود، بهعنوان مربی آموزش میداد. بعد از اینکه حلقههای صالحین مقداری پاگرفت، علیآقا اردوی قم را تدارک دید. خیلی زحمت کشید، ماشین هماهنگ کرد و پیگیریهای مختلفی جهت برگزاری اردو را انجام داد؛ چون بودجهی کمی داشتیم مجبور بودیم شب را در صحن مسجد مقدس جمکران استراحت کنیم. هوا به شدت سرد بود، علیآقا همهی بچهها را برای استراحت داخل مسجد فرستاد و خودش در آن سرما تا صبح کنار وسایل بچهها ماند؛ صبح با شرمندگی سراغ علیآقا رفتم، گفتم: "علی جان فکر کنم تا صبح تو سرما یخ زدی؟!". خندید و گفت: "نه بابا، اتفاقاً تو خلوت کلی لذت بردم". در مسیر برگشت هم یک جایی ماشین را نگه داشت و بچهها را سر مزار شهدای گمنامی که آنجا بود بُرد.
علی به معنای واقعی یک بسیجی تمامعیار بود. خودش را وقف کرده بود و میگفت: "من بسیجی شدم تا سپر بلای ولایت بشم"؛ برای همین خیلی وقتها طعنه میزدند و اذیتش میکردند. بهخاطر شخصیت خاصی که داشت، زبانزد نیروهای بسیجی بود. در رزمایشی شرکت کرده بودیم که فرماندهی سپاه استان جهت بازدید و سخنرانی به محل رزمایش آمد؛ سردار شناخت خوبی روی علی آقا داشت. سردار در بین صحبتها گفت: "من بسیجیهایی مثل علی خاوری میخوام که در همهی زمینهها تخصص دارند و برای بسیج یک افتخار هستند". علیآقا در همهی زمینههای نظامی توان بالائی داشت و خیلی داشت جذب سپاهِ قدس شود. تا اينكه برای جذب در سپاه قدس دعوت کردند اما با مخالفت سپاه استان مواجه شدند و دو نفر از نیروهای دیگر مأمور شدند. من نیروی گزینش بودم، هفتهای دو بار به من زنگ میزد و میگفت: "هروقت بچههای نیروی قدس اومدند، حتما اطلاع بده تا بیام با اونها صحبت کنم". یک روز به علی گفتم: "علی جان نیروی قدس مأموریتهای برون مرزی زیادی داره، پس خانوادهات چی میشه؟" گفت: "تکلیف ما اینه، من فقط برای مأموریتهای سخت وارد مجموعه شدم". علی از همان اول نظم نظامی خاصی داشت، تجهیزات و لباسهای مختلفی داشت و یک نظامی تمام عیار بود . انواع چاقو، چراغقوه، کوله، قطبنما، عینک و خلاصه مجموعهی ابزارهای نظامیاش کامل بود.
#کتابخوانی
کاش میشد
از بوها، از صداها
از جای خالی آدمها
برای روزهای دلتنگی
عکس گرفت!..
#مثل_ابراهیم
https://eitaa.com/haj_ali_khavari
🌷امشبم را با نام تو متبرک میکنم 🌷
میهمان امشب 👇👇
شهيد والا مقام
🌷محمد جواد روزیطلب🌷
🌷حمد و توحید و ۱۴ صلوات 🌷
#مثل_ابراهیم
https://eitaa.com/haj_ali_khavari