eitaa logo
❲• دختران سلیمانی 🧕🏻🕊️❳• 
1.8هزار دنبال‌کننده
6.8هزار عکس
640 ویدیو
0 فایل
--------♥️🔗📜----^^ #حاج‌قاسم‌سلیمآنی⟀: همان‌دخترکم‌حجاب هم👱🏻‍♀ࡆ• دختر‌من‌است🖐🏼ࡆ• دخترماوشماست ♡☁️ #قدرپدررامیدانیم:)🌱🙆🏻‍♀️ ارٺـباٰطـ📲 بـآ مـآ؛ @A22111375 🍃°| ادمین تبادل
مشاهده در ایتا
دانلود
پروفایل دخترونه @Shahadat_dahe_haftad کانال❣شهادت + دهه هفتاد ❣
💢 انقلاب ▫️وقتی که پابرهنه های کشور، پابرهنه های جامعه، و مستمندان حس کنند که خواص سرگرم دنیا شده اند، سرگرم شخص، سرگرم خودشان شده اند و دنیا یعنی دنیای شخص خودشان؛ وقتی این را احساس کردند، خدای نکرده دیدند که ما هم یا بی تفاوتیم، یا معاذالله داخل در آنها و جزو آنها هستیم، از دست خواهد رفت. 📚 سخنان 🗓 در تاریخ ۱۳۷۰/۲/۳۰ @Shahadat_dahe_haftad ڪانال ❣ شهادت + دهه هفتاد ❣
🌸🍃تو یک فرشــته ای🍃🌸 در روزگاری که : زن را به تن میشناسند؛ غیرت را به بد دلی، و با حجاب را اُمل میخوانند تو همچنان یڪ فــرشـ🌸ــته بمان... @Shahadat_dahe_haftad
پنجشنبه است ✨همان روزے ڪه اموات میایند به آسمان میایند به سمت نزدیکانشان دستشان از دنیا ڪوتاه است و محتاج یاد ڪردن ما هستند "با فاتحه و صلوات✨ روحشون را شاد کنیم🌹
🌺🌺🌺 دو قبله دارد 👈 برای عبادت❤... 👈 برای شهادت⚘... 🌷🌹
دعا کنید... دعا كنيد شهیـــد " باشيم" نه اينكه فقط شهیــــد" بشويم". . اصلا تا شهیـــد نباشيم، شهیــــد نميشويم. . تا حالا فكر كرده ايد، پشت بعضي دعاهاي شهادت، يك جور فرار از كار و تكليف است. . سريع شهیـد شويم تا راحت شويم! اما .. . دعا كنيد قبل از شهیـــد بشويم، يك عمر شهیــــد باشيم. . مثل حاج قاسم سلیمانی که رهبر به او می گوید تو خودت شهید زنده ای برای ما. مثلا هشتاد سال شهیـد باشیم.... !!!! شهیـد كه " باشيم"، خودش مقدمه ميشود تا شهیـد هم "بشويم" * ان شاءالله* ╭┄═•🍃🌹🍃•═┄╮   @Shahadat_dahe_haftad ╰┄═•🍃🌹🍃•═┄╯
شهادت شوخی نیست ....... بویت میکند دنیایی باشی ....... رهایت میکند ....... پس حواست باشد کارهایت را خدایی کن ........ 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷 @Shahadat_dahe_haftad کانال❣شهادت + دهه هفتاد ❣
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 فانتزی های من 👇 همه این روزها از فانتزی هایشان میگویند ، منم فانتزی های خاص خودم را دارم ... یکی از انها شهادت است. اما از انجایی که دختری از تبار فاطمه ام ، مردانی با غیرت علوی اجازه جنگ با دشمن در میدان نبرد را نمی دهند ... خودشان میجنگند تا مبادا به ما اسیبی برسد ، آنها حتی پیشگیری بهتر از درمان است را خوب درک کرده و فهمیده اند ... میدانند که در کشور های همسایه جنگ است فقط به خاطر ما ، برای نابودی ایران و ایرانیها ... اگر مثالی میخواهید ، برایتان از مدافع حرم ها می گویم. رفتند تا از حرم عمه سادات، بی بی زینب کبری ، ناموس سیدالشهدا و ابواافضل العباس دفاع کنند ... حال، یه عده از دشمنان وطنی با حرفای عوامانه در گوش مردم میگویند : شهدا به خاطر پول رفتند . و اما جواب من به آنها ... اول ، چیزی داشتن به نام غیرت . دوم ، شهدا را نمیشناسی . فکر نکنم شهیدی که ماشین چند صد میلیونی زیر پایش است ، نیاز به اندک پولی داشته باشد . سوم ، شهادت را درک نکرده ای ، اگر میدانستی که میتوانی یک تیرو چند نشان بزنی حتما انتخاب اولت بود . چهارم ، هم دنیا و هم اخرت را دارند ، چون مؤمن زیرک و باهوش است . و پنجم و ششم های دیگر ... 🌷🌷🌷🌷 اما قول من به شهدا ... مادری میشوم و پسرانم را برای سربازی امام زمان و جهاد در راه خدا و دخترانی همچون ارمان های خودم، به دنیا اورده و بزرگ میکنم. هم از لحاظ جسمانی و هم از لحاظ معنوی ... نه یکی ، نه دوتا بلکه چندتا ... هر وقت ، وقتش شد خودم از زیر قران ردشان میکنم ، وتا زمانی که اول اسمشان واژه اضافه نشد ، حقِ برگشت به خانه را ندارند 🌹. دشمن قبل از پسرانم باید از خود من بترسد . اگر شخصاً به میدان نیایم ، پشت میدان در حال پرورش مردانی دیگر هستم ... @Shahadat_dahe_haftad کانال❣شهادت + دهه هفتاد ❣
یادے کنیم از عاشقان مهدی(عج) پرسیم از آنها نشان مهدی(عج) باز آینه و سینی و چای و نبات باز پنجشنبه و یاد شھدا باصلوات💔 🍃💟 @Shahadat_dahe_haftad
1_3362525.mp3
3.54M
🌹دائم تو مسیر مزار شهدا موندم 🌹رفتن رفقا و جاموندم 🌹حرفای زیادی تو دل واموندم زیبای_ شهدایی 🎤سید رضا نریمانی @Shahadat_dahe_haftad کانال❣شهادت + دهه هفتاد ❣
☘🍀🌿🌷💐🌹🌱🌿☘ داستان کنار یک بستنی فروشی ایستاد و با دو ظرف پر از فالوده برگشت. مشغول خوردن بودیم که هر از گاهی نگاهی پر تشویش به ساق بیرون زده از آستین مانتوام مینداخت. دلیلش را نمی فهمیدم. پس بی توجه از کنارش عبور کردم. مدام شوخی میکرد و مهربانی حراج... تا اینکه از مراسم عروسی پرسید. اینکه چه روزی مناسب تر است. هل شدم... یعنی حالا باید براش توضیح میدادم که دوست ندارم عروسی کچل باشم؟؟ نفسم را با آه بیرون دادم. کاش اصلا مجلسی به نام عروسی به پا نمیکردیم. انگار نگاهم را خواند(سارا خانوم.‌‌‌.. مادرم فقط منو داره و هزار تا آرزو پی مادرانه واسه عروسیم. پس نمیخوام دلشو بشکونمو تو حسرت بذارمش. اما شرایط شما رو هم کاملا درک میکنم... منتظر میمونم هر وقت آماده بودین،مجلس رو به پا کنم... نگران هیچ چیز نباشین...) چقدر سخاوتمندانه به فریادِ نگاه و آهِ بلند شده از نهادم پاسخ داد و بزرگوارانه به رویم نیاورد که مانندِ تمام عروسهایِ دنیا نیستم... نواده ی علی که انقدر خوب باشد... دیگر تکلیفِ حدِ اعلایِ خودش مشخص است. با ماشین در حال حرکت بودیم که ناگهان توقف کرد و با گفتن(چند لحظه صبر کنید الآن میام) به سرعت پیاده شد. با چشم دنبالش کردم، وارد یک مغازه شد و چند دقیقه بعد با بسته ایی در دست برگشت. بسته را باز کرد و دو تکه پارچه ی مشکی اما نگین کاری شده را از آن بیرون کشید. با تعجب پرسیدم که اینها چیست؟! و او با لبخند پاسخ داد(اگه دستتونو بدین، متوجه میشین...) از رفتارش سر در نمی آوردم. دستم را به سمتش دراز کردم. مچم را به نرمی گرفت و پارچه را به آرومی رویِ ساقِ دستم پوشاند... این اولین برخورد فیزیکی مان بود. و چقدر مردانگی انگشتانش دلچسب، سنجاق میشد به گوشِ حسِ لامسه ام... با تعجب به ساقِ دستم‌ خیره شدم. حالا چیزی شبیهِ یک آستینِ کشی رویِ آن را پوشانده بود. این کار را در مورد دست دیگر هم تکرار کرد. به دستانم که حالا توسط آستین های اضافه و نگین کاری شده؛فقط تا مچشان مشخص بود، نگاه کردم.(اینا چیه؟!) کمی سرش را خاراند( والا اسم دقیقشو نمیدونم... اما فکر کنم بهش میگن ساق دست...) آستین مانتو ام را رویشان کشید و مرتب کرد. اما دلیل این کار چی بود؟!(خب به چه درد میخورن؟! واسه چی اینارو دستم کردین؟!) لبخند با مزه ای روی صورتش نشاند و ابرویی بالا داد(آخه آستین های مانتوتون کوتاه بود... تا دستاتونو یه کوچولو تکون میدادین،ساق تون کاملا مشخص میشد..) متوجه منظورش نمیشدم(خب مگه چیه؟!) مهربانتر از همیشه پاسخ داد( بانوی زیبا... حد حجاب گِردی صورت و دست ها تا مچِ... حیفِ که چشمِ رهگذری به طلایِ وجودتان بیفته... شما نابی‌..تاج سری... کدوم پادشاهی تاجشو وسط بازار رها میکنه تا هر کس و ناکسی حظّ ببره و کیف کنه؟!؟) حالا دلیل آن نگاه های پر تشویش را میفهمیدم. شاید اگر یک سال پیش کسب از حجاب و حدودش میگفت،سر به تنش نمیگذاشتم. اما حالا با عشق سر به اطاعت خدا فرود می آوردم. راست میگفت. من ارزان نبودم که ارزان حراج شوم... وقتی لبخندم را دید بسته ای دیگر را به سمتم گرفت(اینم جایزه ی خنده های دلبرتون....) مذهبی ها عاشقانه هایشان بویِ هوس نمیداد... عطرش مثلِ نسیم دری خنک بود... خنک خنک.... بسته را باز کردم.‌یک روسری زیبا و پر از نقش و نگار... دست در جیبش کرد و سنجاقی زیبا و آویز از آن در آورد(اینم سنجاقش.. که وقتی لبنانی میبندین، با این محکمش کنید تا یه وقت باز نشه...) و این یعنی روسری ات را زیبا سر کن.. شبیه به دخترکانِ عروسِ خاورمیانه.. @Shahadat_dahe_haftad
مگر می شود غروب پنج شنبه باشد ویاد بچه های فاطمه نکرد # شهدا_ را_ یاد_ کنید # با_ذکر_ صلوات 🌹اللهم صل علی محمدوآل محمدوعجل فرجهم🌹 @Shahadat_dahe_haftad کانال❣شهادت + دهه هفتاد ❣
# یامهدی بوی عطر یاس دارد جمعه ها وعده ی دیدار دارد جمعه ها جمعه ها دل یاد دلبر میکند نغمه ی یا ابن الحسن سر میکند ⚜ اللهم عجل لولیک الفرج ⚜ @Shahadat_dahe_haftad کانال❣شهادت + دهه هفتاد ❣
🌸سلام نام اوست نام حضرت دوست... 🌸🌸🌸🌸🌸🌸 بنام او که سلام است و امان است و مومن است و شهید است... هوالسلام...هوالشهید 🌸 🌸 @Shahadat_dahe_haftad کانال❣شهادت + دهه هفتاد ❣