#تلنگـــــــــــر👇👇👇
#پیچیدگی
🔥آخرالزمان🔥
🍂اگه تمام عالم رو کفر پر میکرد، ایمان داشتن اینقدر سخت نبود
🍂اما مشکل دقیقا اینه که آخرالزمان قرار نیست همه عالم رو کفر پر کنه ...
🔔طبق روایت در آخرالزمان
🔷مسجد هست اما پر است از افراد خدا نترس که مشغول غیبتند،
🔶پیشنماز هست اما عقل خود را از دست داده ،
🔷آدم ظاهر الصلاح هست، اما مال یتیم میخوره،
🔶قاضی مسلمان هست اما خلاف حکم خدا حکم میکنه،
🔷منبری هست ، امر به تقوا هم میکنه اما خودش عمل نمیکنه،
😔همت همه شکم شده و شهوت ...😔
📚کافی ج8 ص37
دنیای آخرالزمان دنیای پیچیده ایه...
⚠️اگر این چیزها رو دیدید ، تعجب نکنید‼️
محکم سر ایمانتون بایستید و بدانید که رحمت خدا به شما نزدیک است
🕋و ان رحمت الله قریب من المحسنین!
#منتظران_ظهور_منجی
🍃⚘ اَللّهُـــمَّ عَجـِّــل لِوَلیِّــکَ
الفَـــرَج ⚘🍃
@Shahadat_dahe_haftad
❲• دختران سلیمانی 🧕🏻🕊️❳•
آرزوی دست هایم.....🕊 #پارت_دهم تمام تنم از شدت شوکی که بهم وارد شده بود میلرزید😭 پس تمام اون بی توج
❤️بسم رب العشق❤️
آرزوی دست هایم....🕊
#پارت_دوازدهم
از حاجی خداحافظی کردمو از مسجد،خارج شدم ..... قدم میزدم و به اتفاقات این مدت فکر میکردم...وقتی به امروز و مستانه فکر میکردم وقتی به بغضش و چشمای اشکیش فکر میکردم قلبم درد میگرفت 😢
🌸مستانه
از اتاقم خارج شدمو با پدرم رو به رو شدم قلبم مچاله شد از دیدن قاتل مادرم.....
تنها حسی که به این به ظاهر پدر داشتم نفرت بود و نفرت و نفرت.....
چقدر سخته روزی تمام باورهات فرو بریزه.....چقدر سخته که بفهمی پدرت قاتل مادرته و اینهمه سال دل به مادرانه هایی خوش کنی که همش نقشه اس.....
قلبم تاب اینهمه فشارو نداشت ....نفس عمیقی کشیدمو بغضمو پس زدم و رفتم توی سالن ....
بعد از خوردن شام بدون توجه به بقیه از پروین جون تشکر کردمو به اتاقم برگشتم...
دوتا قرص ارامبخش خوردمو خوابیدم
فردا باید شهابو میدیدم تا بیشتر اطلاعات بگیرم
چشمامو بستم و خوابیدم.......
داشتم میدویدم ......باز توی،همون صحرا بودم ....بازم همون کابوس اما ایندفعه....درست لحظه ای که از تشنگی افتادم زمین ....زنی سفید پوش اومد بالای سرم....سرمو روی پاهاش گذاشت و اب بهم داد.....چشمام واضح میدید ... صورتشو دیدم .....مادرم بود.....اروم و با بغض گفتم:
مامان😢
_جان مامان😊
_مامان😭
_جانم دختر قشنگم
_مامان من میخوام بیام پیشت مامان😭مامان من دلم تو رو میخواد
لبخندی زد و نگاهم کرد و گفت:
نه دخترم ینفر هست که بهت نیاز داره ....اونجاس منتظرته.....منتظرش نزار مادر ......من باید برم.....تو برو پیشش ....
مامانم بلند،شد و ازم دور شد دنبالش دویدم اما یهو محو شد و رفت ....
اطرافو نگاه کردم فریاد زدم : مـــــــــامـــــــان! کــــجایـــــی؟! مــــن اینجا میـــترســـــم😭مامان بیا
نگاهم به اون مرد افتاد ....به سمتش رفتم و گفتم اقا...اقا....شما کی هستی؟!
برگشت ....نگاهم بهش افتاد ....چهرشو نمیتونستم ببینم هرچی تلاش کردم نشد...
از خواب پریدم...تمام تنم خیس عرق بود....یه لیوان اب خنک ریختمو خوردم....سرجام دراز کشیدم ....خواب از سرم پریده بود داشتم به اتفاقات اخیر فکر میکردم انقدر غرق شده بودم که نفهمیدم کی افتاب طلوع کرد ....
@shahadat_dahe_haftad
کانال❣شهادت + دهه هفتاد❣
❤️بسم رب العشق❤️
آرزوی دست هایم...🕊
#پارت_سیزدهم
از روی تخت بلند،شدم و بدون خوردن صبحانه لباسامو پوشیدمو بدون کمترین ارایشی،از خونه خارج شدم ...
اون خونه دیگه بهم ارامش نمیداد فضای خونه برام خفه کننده بود و داشت دیونم میکرد
در حال قدم زدن بودم که کسی صدام زد
_مستانه خانوم ......مستانه خانوم
برگشتم و با دیدن شهاب ابروهامو بالا انداختمو گفتم :
شما اینجا چیکار میکنید ؟؟🤔😳
_راستش منتظرتون بودم😓خواستم اگه امادگی دارید ادامه حرفامو بشنوید...
_باشه
_بریم توی یه پارک نظرتون چیه؟؟
_موافقم
......
وارد پارک شدیمـ عطر خوش گلها و درختها روح زخمیم رو اروم میکرد و تسلی میداد روی نیمکتی نشستیم
دقایقی با سکوت سپری شد....
که من سکوتو شکستمو گفتم :
من اون اسنادو خوندم.....حالا من باید چیکار کنم .....
_هیچی....
_یعنی چی؟؟!😐
_کار اصلی با منه ....فقط منو شما باید نامزد کنیم ....تا بتونیم به اون اسناد دسترسی پیدا کنیم....
با صدایی که بی شباهت به فریاد نبود گفتم:
چـــــــیییییییییی؟؟!!😳😳
به وضوح متوجه هول شدن و سرخ شدنش شدم....
گفت_ببینید منو شما باید با هم ازدواج کنیمو من نقش نفوذی رو اجرا میکنم ...
بعد از اونم از هم جدا میشیم.... الانم ازتون جواب نمیخوام خوب فکر کنید و اول درموردم تحقیق کنید....بعد جواب بدید
با اجازتون ....یاعلی
خشکم زده بود به مسیر رفتنش خیره شدم به قامت بلند و چهارشونش تا از دیدم محو شد
از سرجام بلند شدم و به سمت خونه رفتم....
#ادامه_دارد
@Shahadat_dahe_haftad
کانال❣شهادت + دهه هفتاد❣
🌺شادی روح شهیدان صلوات🌺
#ارسالی_اعضا
@Shahadat_dahe_haftad
کانال ❣شهادت + دهه هفتاد❣
❲• دختران سلیمانی 🧕🏻🕊️❳•
#شهید_دهه_هفتادی
بخشی از وصیتنامه شهید#عباس_دانشگر
سیاهی گناه چهره ام را پوشانده و تنم را لخت و کسل کرده, حرکت جوهره ی اصلی انسان است و گناه زنجیر, من سکون را دوست ندارم. عادت به سکون بلای بزرگ پیروان حق است, سکونم مرا بیچاره کرده. در این حرکت عالم به سمت معبود حقیقی دست و پایم را اسیر خود کرده, انسان کر میشود, کور میشود, نفهم میشود, گنگ میشود و باز هم زندگی میکند .بعد از مدتی مست میشود و عادت میکند به مستی و وای به حالمان اگر در مستی خوش بگذرانیم و درد نداشته باشیم.
@shahadat_dahe_haftad
کانال❣ شهادت+دهه هفتاد❣
😔💔😔💔😔💔😔💔😔💔😔💔😔💔
یه لحظه به کارات فکر کن😟
⁉چقدر برای امام زمانت وقت میذاری؟
⁉چقدر به فکرش هستی ؟
⁉چقدر حاضری از گناه دوری کنی
بخاطر ظهورش ؟
⁉چقدر برای ظهورش دعا میکنی؟
😔او امیدش به من و توی بچه شیعه است ...
😢مگه در این دنیای هفت میلیاردی چند نفر میدونن مهدی نامش چیست ؟
😔فرزند کیست ؟
😭اومظلوم است بخدا... امیدش منو تو هستیم ...
😭هی قول میدیم هی خراب میکنیم ... .
@Shahadat_dahe_haftad
کانال ❣شهادت + دهه هفتاد❣
#«حــــدیــ🌹ــــث_قـــــدسـ🌹ـــی»
کسی که مرا #طلب کند،
مرا خواهد #یافت
و
کسی که مرا یافت مرا خواهد #شناخت،
و کسی که مرا شناخت مرا #دوست خواهد
داشت....
و کسی که دوستم بدارد #عاشقم می گردد
و چون #عاشق شد او را خواهم کشت
(#شهید خواهم کرد)......
و بر من است که دیه اش را بدهم و دیه اش
#خودمن هستم.
#شهدا_رفقات_تا_قیامت
@Shahadat_dahe_haftad
کانال ❣شهادت + دهه هفتاد❣
🌷 #داستان-شهدا 🌷
🔷شهيد حمزه خسروى، فرمانده👮يكى از گروهانهاى لشكر المهدى(عجّ) 🚩بود.
🔸روزی⛅پس از نماز صبح رو به يكى از برادران روحانى👳 كرد و پرسيد:
ـ حاج آقا‼ اگر كسى خواب امام على عليهالسلام را ببيند، چه تعبيرى دارد❓🤔
روحانى در پاسخ گفت:
🔹ـ بايد ديد چه خوابى ديده☝ و ماجرا چگونه بوده.👌
شهيد خسروى ديگر چيزى نگفت...😓
🌷اما دو ساعت بعد وقتى در يكى از محورهاى عملياتى با #فرق-شكافته به ديدار مولايش شتافت؛
خوابش تعبير شد. 🌷🌷
همرزم شهيد #حمزه-خسروى
@Shahadat_dahe_haftad
کانال ❣شهادت + دهه هفتاد❣
❲• دختران سلیمانی 🧕🏻🕊️❳•
#آرزویم_را_شهادت_می_نویسم 😭💔 #شهیدانه_زیستن_و_شهیدانه_مردنم_آرزوست 🌹🌹🌹 @Shahadat_dahe_haftad کا
#دلــــــ📜 ـــــنوشـــــــــته...
....ما #میرویم
این شما و این انقلابی که
خون ما
خون بهایش شد....
زمانیه #غریبی است...
راه شهدا #خلوت ......
و بزرگ راهایشان #پرترافیک
قرار ما این نبود......
#مرد......
اونایی بودن که
واسه خاطر #حفظ_ناموس مردم رفتن جنگ....
نه اونایی که #سر_ناموس مردم در جنگند....
کسانی که #تمام هست و نیست شون گذاشتن.....
یک عده زیر زنجیر تانک با #بدن_های_له شده...
یه عده هم روی #مین_های_فسفری ذره ذره آب شدن حتی جیک هم نمی زدن.....
تا عملیات لو نره تا سایر همرزماشون #شهید نشن....
یکی از بچه های آن دوران می گفت : با چشم خودم دیدم که یه #جوونی خودش رو انداخت روی #سیم_خاردارها تا بقیه از روش رد بشن تا عملیات را انجام بدند
می گفت : صدای #خرد_شدن استخوان های هنوز.....
پس یادمون نره #کی_بودیم....
یادمون نره #کی_هستیم......
یادمون نره #چرا_هستیم......
و در آخر یادمون نره خیلی #خون-ها ریخته شد
تا من و تو توی #آرامش باشیم
الان خیلی ها دارند با سختی #نفس می کشند
تا من و تو #راحت نفس بکشیم....
پس حواست باشه اقا پسر!!!
اول به تو میگم
#نگاهتو_نگه_دار✋
دعوا سر ناموس مردم اسمش #غیرت نیست
دختر خانم !!!
تو هم حواست باشه
#مانتوی_کوتاه پوشیدن و #حجاب #نا_مناسب فقط رضای خلق رو در پیش داره
به #رضای_خدا هم بیاندیشیم..
#تفکر
#تامل
@Shahadat_dahe_haftad
کانال❣شهادت + دهه هفتاد❣