گره کور که در کار پیمبر افتاد
باز هم قرعه به نام یل صفدر افتاد
وقتی از دور در قلعه تجلی میکرد
یاد آن دست یداللهی حیدر افتاد
با خودش گفت که این کار فقط کار علیست
ناگهان دلهره از سینهی مضطر افتاد
طرف قلعه که می رفت خدا پشتش بود
جبرئیل امد و زیر قدمش پر افتاد.........
#خیبر_خیبر_یا_صهیون
#حیدر #حیدر #حیدر
#مجازات_سخت
🏴🏴🏴