تیتراژ برنامه از سر گذشت ۱
#زمینه
حیفه عمری که بگذره پای عشقای کوچه بازاری
ای قربون امام حسینی که نه تکرار شد نه تکراری
اون که تب میکنه برا آدم براش بمیری سزاواره
دل باید بسپری به اونی که بلد باشه دل نگه داره
حسین دعای مستجاب مادرم
من از تو بگذرم کجا برم دچارتم تو چاره ی منی
حسین غمت شروع سرگذشتمه
نباشی روز درگذشتمه تولد دوباره ی منی
پیدام کردی و فهمیدم بیخودی دور و برم شلوغ بود
دل به خیلی چیزا بستم راستشو بخوای همش دروغ بود
حسین دعای مستجاب مادرم
من از تو بگذرم کجا برم دچارتم تو چاره ی منی
ای حسین غمت شروع سرگذشتمه
نباشی روز درگذشتمه تولد دوباره ی منی
گوشواره:
حسین(حسین یاحسین یاحسین۴)
شاعر:مجید تال
✅ عضویت در کانال
https://eitaa.com/haj_mostafashabani
4_5818803718182671739.mp3
10.96M
جلسه روضه شب هشتم محرم
روضه حضرت علی اکبر علیه السلام
✅ عضویت در کانال
https://eitaa.com/haj_mostafashabani
بچه های هیئتی و با صفای
موکب امام حسن مجتبی علیه السلام
#خدا_قوت
محرم دهه دوم ۱۴۰۳
✅ عضویت در کانال
https://eitaa.com/haj_mostafashabani
بچه های هیئتی و با صفای
موکب امام حسن مجتبی علیه السلام
#خدا_قوت
محرم دهه دوم ۱۴۰۳
✅ عضویت در کانال
https://eitaa.com/haj_mostafashabani
ماشاءالله به این همه ارادت
موکب شهدای گمنام
محرم ۱۴۰۳
دهه دوم
#خدا_قوت
✅ عضویت در کانال
https://eitaa.com/haj_mostafashabani
چه خوش است من بمیرم
تو بیایی بر مزارم.
✅ عضویت در کانال
https://eitaa.com/haj_mostafashabani
99.73M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
به وقت#روضه
✅ عضویت در کانال
https://eitaa.com/haj_mostafashabani
🩸 #دیر_راهب 🩸
🥀 نقل است که سوی #شام روانه شدند، در راه به دیری رسیدند، فرود آمدند تا بخوابند، نوشتهای بر دیوار دیر بدیدند:
🥀 اترجوا امة البیت...
🥀 راهب را پرسیدند از آن خط و نویسنده آن؛ گفت: این خط پانصد سال پیش از آن که پیغمبر شما مبعوث شود اینجا نوشته بود.
🥀 سبط ابن جوزی مسندا روایت کرد از ابی محمد عبدالملک بن هشام نحوی بصری در ضمن حدیثی که چون آن مردم در منزلی فرود آمدند سر را از صندوقی که برای آن ساخته بودند بیرون آوردندی و بر نیزه نصب کردندی و همه شب پاس او را داشتندی تا وقت رحیل باز آن را در صندوق می نهادند. پس در منزلی فرود آمدند دیر راهبی بود سر را به عادت بیرون آوردند و بر نیزه نصب کردند و پاسبانان پاس می دادند و نیزه را به دیر تکیه دادند نیمه شب #راهب نوری دید از آن جا که تا به آسمان کشیده و بر آن قوم مشرف گشت و گفت:
🥀 شما کیستید؟
🥀 گفتند: اصحاب ابن زیاد.
🥀 پرسید: این سر کیست؟ گفتند: سر حسین بن علی بن ابی طالب و فاطمه دختر رسول خدا...
🥀 پرسید: پیغمبر خودتان؟!
🥀 گفتند: آری...
🥀 گفت: چه بد مردمی هستید، اگر #مسیح را فرزندی بود ما او را در چشم خویش جای میدادیم...
🥀 آنگاه گفت: شما میتوانید کاری کنید؟!
🥀 گفتند: چه کار؟
🥀 گفت: من ده هزار دینار دارم، آن را بستانید و سر را به من دهید، تاامشب نزد من باشد و چون خواستید روانه شوید آن را بگیرید...
🥀 پذیرفتند، #سر را را به او دادند و پول ها را بگرفتند راهب #سر را برداشت و بشست و خوشبوی کرد و روی زانو گذاشت و همه شب بگریست تا سپیده صبح بدمید.
ادامه دارد...