eitaa logo
♡عشق من حجاب ♡
2هزار دنبال‌کننده
38.3هزار عکس
25.4هزار ویدیو
503 فایل
🌹بانویی از تبار زهرا🌹 چادرم یادگار مادرم زهراست♥️ کپی؟! `یه استغفرالله واسمون میگین..` کپی از اسم و پروف؟! راضی نیستم! تبلیغاتمونه:) @tabligat59 جانم؟! https://daigo.ir/secret/54018085 لحظه رویش! ¹⁴⁰⁰٫³٫¹⁵ 2k...✈️‌...3k
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فقط ۲۰تا دیگه زود باشید😊🎉🎉💃🤩🤩
يه روزى به همه‌ى مُشكلاتى كه الان دارى ، ميخَندى!
هیچ چیزی بی دلیل تو ذهنت نمیاد پس اگه هدفی تو ذهنته برو دنبالش قطعا بهش میرسی رفیق!❤️✨
رویاهای خودتو بساز ؛ وگرنه شخص دیگه ای تو رو استخدام میکنه تا رویاهاشو بسازی ☁️🌿 !
ڪاش بنویسند روزی به دیوار بقیع،مهدی فاطمه آید به تماشای ضریح....✏️
🌸 ⃟ ⃟☁️در این دنیا اگر غم هست؛ صبوری کن ، خدا هست !🌱🙂
اَلیسَ‌الله‌بکَاف‌عَبَدهُ آیا‌خدا‌برای‌بندگانش‌کافی‌نیست؟ :)
آܥ‌ܩ ܟ̇ߺﻭࡅߺ߲ܣ ܝ‌̇̇ࡅܥ‌ࡏަࡅ࡙ߺ ܟ̇ߺﻭܥ‌ࡅߺ߳ ࡅߺ߲ߊ‌‌ܝܝ݅ܝ..🌈🍃
‹📓🖇› . . مـۍ‌دهـد‌‌ایـن‌دل‌گواهـۍ‌پیـر‌مـٰا‌سـید‌عـلۍ پـرچم‌از‌دسـت‌او‌بـر‌دستـٰان‌مھدۍ‌میـرسد..! . . <📓🖇>
-وَنَجِّنَا بِرَحْمَتِكَ گاهی‌‌خیلی‌سخت‌میشود نجاتم‌میدهی؟💙📖
|°•🕊🌹| طنز جبهه|😁| لبخند های خاکی|🤓| خرمشهر بودیم ! آشپز و کمک آشپز |👨‍🍳| تازه وارد بودند و با شوخی بچه ها نا آشنا |😐| آشپز سفره رو انداخت وسط سنگر و بعد بشقاب ها |🍽| رو چید جلوی بچه ها رفت نون بیاره که علیرضا بلند شد |🧔🏻| و گفت ( بچه ها ! یادتون نره ! ) |👍🏻😎| آشپز اومد |👨‍🍳| و تند تند دوتا نون |🥖| گذاشت جلوی هر نفر و رفت|🚶‍♂️| بچه ها تند ، نون ها رو گذاشتند زیر پیراهنشون|🤭🤦‍♂️| کمک آشپز اومد نگاه سفره کرد ، تعجب کرد|🙄😳| تند تند برای هر نفر دوتا کوکو |🥔🥚| گذاشت و رفت| 👣| بچه ها با سرعت کوکوها رو گذاشتند لای نون هایی که زیر پیراهنشون بود| 🤦‍♂️😄| آشپز و کمک آشپز اومدن بالا سر بچه ها |💔😡| زل زدند به سفره |👀| بچه ها هم شروع کردند به گفتن شعار همیشگی ( ما گشنمونه یا لله ! ) |🥄| که حاجی داخل سنگر شد و گفت چخبره ؟ |🤷‍♂️| آشپز دوید |🚶‍♂️|روبروی حاجی و گفت حاجی اینا دیگه کیند... |😡| کجا بودند! دیوونه اند یا موجی ؟!!|😬😶| فرمانده با خنده پرسید چی شده ؟ |😁| آشپز گفت تو چشم بهم زدنی مثل آفریقائی های گشنه هرچی بود بلعیدند !!|😂😂😂| آشپز داشت بلبل زبونی میکرد که بچه ها نون ها و کوکو ها رو یواشکی گذاشتند تو سفره حاجی گفت این بیچاره ها که هنوز غذاشونو نخوردند |😳🤷‍♂️| آشپز نگاه سفره کرد ، کمی چشماشو باز و بسته کرد |😳🙄| با تعجب سرش رو تکونی داد |🤭| و گفت جلل الخالق !؟ اینها دیوونه اند یا اجنه؟! |😱| و بعد رفت تو آشپز خونه.... هنوز نرفته بود که صدای خنده بچه ها سنگرو لرزوند|🤣🤣🤣🤣🤗| ›⤷⸀💕🌿˼ 🤣 🥀