✨بخوان دعای فرج را 🌺 دعا اثر دارد 🤲
دعا کبوتر🕊 عشق❤️ است و بال و پر🌱 دارد ✨
#امام_زمان
#دعای_سلامتی_امام_زمان_عج
🌱 بِسم اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیم 🌱
۞اَللّهُمَّ۞
۞کُنْ لِوَلِیِّکَ۞
۞الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ۞
۞صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَعَلی آبائِهِ۞
۞فی هذِهِ السّاعَه وَفی کُلِّ ساعة۞
۞وَلِیّاً وَحافِظاً وَقائِداً وَناصِراً وَدَلیلاً۞
۞وَعَیْناً حَتّی تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ۞
۞طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فیها۞
۞طَویلا۞
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
↯♥
#أنتفےقلبـےحسین |📿🌻🌴|
و چشمانم را کوک میزنم به چشمان طُو و آنچه که بدان راضی هستی،
و تدبیر تمام راه را به دستان طُو میدهم ....
تــا ؛
ایمانم را سفت بچسبی و نگذاری که،
شیطان از هر طرف که فکرش را هم بکنی، دستش به ایمانم برسد!
و تمام تهدیدها را
به قوّت خود از من دور کنی، که در عالَم، نیرو و قوّتی، بیرون از طُو وجود ندارد.
ツپایان
اللّٰھمعجللولیڪالفرج↯♥ #امام_زمان #حاج_قاسم
🌺زن با حجاب همچون مرواریدی در صدف است
🌺چـادری اگر هستم
لباس های قشنگ هم دارم
غروب جمعه اگر دلم میگیرد
شادی ها و دیوونه بازیای دخترونه ام سرجایش است!
🌺سر سجاده اگر گریه میکنم!
گاهی هم از ته دل میخندم
شاید جایم بهشت نباشد!
اما چادر من بهشت من است
🌺خواهرم:
از بی حجابی است اگر عمر گل کم است
نهفته باش و همیشه گل باش
🌺حجـاب یعنی زیبـایی هـای مـن بـرایِ خــدا
حجـابـــ یعنـی خــدایـا می دانـم غیرتتــــــ
به من وصفـــ نـا شدنـی ستـــ
بـه احــترام غیرتتــــ
حجـابــــ بر سر میکنـم قربهً إلــی الله…
#حجاب #جهاد_تبیین
اَللّهُــــمَّ_عَجـِّــل_لِوَلیِّــــکَ_الفَـــــرَج🎋
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چادر مادر من فاطمه حرمت دارد😔💔
#حجاب
مےگفت:
هـرڪسےروزے³مرتبـہ
خـطاببهحضـرتمہـدے"عـج"بگـہ":
{بابیانتَوامےیااباصالحالمهدے}
حضرتیجورخاصےبراش
دعامیڪنن:)♥️
#امام_زمان
راستی میخوام یه رمان جدید براتون پارت گزاری کنم.🤤
امیدوارم که دنبال کنید.🌹
چون واقعی هست و بسیار زیبا 👌
معرفی :
این رمان یک رمان واقعی هست 🔹
که درباره یک پسر به نام استنلی هست که در ایالت لوئیزیانا به دنیا آمد و مادر او فاحشه بود و سه برادر و خواهر دارد که مسئولیت انها با او بوده،در طی اتفاقی پای او به زندان باز میشود و در آنجا با فرد مسلمانی به نام حنیف اشنا میشود که در طی این آشنایی اتفاقات مختلفی برای استنلی اتفاق میافتد.
با ما همراه باشید 🌿
#رمان_فرار_از_جهنم🔖📚
#پارت1
این قسمت: اتحاد، عدالت، خودباوری
_من متولد ایالت لوئیزیانا، شهر باتون روژ هستم. ایالت ما تاثیر زیادی در اقتصاد امریکا داره 💸همیشه در کنار بزرگ ترین سازه های اقتصادی، بزرگ ترین جمعیت های کارگری حضور دارن.
هر چقدر این سازه ها بزرگ تر و جیب سرمایه دارها کلفت تر میشن … فلاکت و فاصله طبقات هم بیشتر میشن … و من در یکی از پایین ترین و پست ترین نقاط شهری به دنیا اومدم😔
شعار مدارس و دانشگاه های ما اتحاد، عدالت، اعتماد و خودباوریه … 🏫
این چیزیه که از بچگی و روز اول، هر بچه ای توی لوئیزیانا یاد می گیره …
ما در سایه اتحاد، جامعه ای سرشار از عدالت بنا می کنیم و با اعتماد و خودباوری به خودمون کشور و آینده رو می سازیم … ولی از نظر من، همه شون یه مشت مزخرفات بیشتر نبود😏
برای بچه ای که در طبقه ما به دنیا بیاد چیزی به اسم عدالت و آینده وجود نداره.
برای ما کشوری وجود نداشت تا بهش اعتماد کنیم … برای ما فقط یک مفهوم بود … جنگ … جنگ برای بقا … جنگ برای زنده موندن😓
بله … من توی منطقه ای به دنیا اومدم که جولانگاه قاچاقچی ها و دلال های مواد مخدر، دزدها، آدمکش ها و فاحشه ها بود … منطقه ای که هر روز توش درگیری بود … تجاوز، دزدی، قتل و بلند شدن صدای گلوله، چیز عجیبی نبود📛
درسته …
من وسط جهنم متولد شده بودم …☠
و این جهنم از همون روزهای اول با من بود …📛
من بچه ی یه فاحشه دائم الخمر بودم که مدیریت و نگهداری خواهر و برادرهای کوچک ترم بامن بود …
من وسط جهنم به دنیا اومده بودم …🔥🔥🔥
#ادامه_دارد...
#اینداستانواقعیاست...
#رمان_فرار_از_جهنم 🔖📚
#پارت3
این قسمت: خداحافظ بچه ها
نفهمیدم چطوری خودم رو به بیمارستان رسوندم …🏩
قفل در شل شده بود … چند بار به مادرم گفته بودم اما اون هیچ وقت اهمیت نمی داد🚪
بچه ها در رو باز کرده بودن و از خونه اومده بودن بیرون … نمی دونم کجا می خواستن برن …
توی راه یه ماشین با سرعت اونها رو زیر گرفته بود …🚷🚗
ناتالی درجا کشته شده بود …
زمان زیادی طول کشیده بود تا کسی با اورژانس تماس بگیره …🚑
آدلر هم دیر به بیمارستان رسیده بود …💔
بچه هایی که بدون سرپرست مونده بودن … هیچ کس مسئولیت اونها رو قبول نکرده بود …😔
زمانی که من رسیدم، قلب آدلر هم تازه از کار ایستاده بود … داشتن دستگاه ها رو ازش جدا می کردن …🏃♂
نمی تونستم چیزی رو که می دیدم باور کنم … شوکه و مبهوت فقط از پشت شیشه به آدلر نگاه می کردم …
حس می کردم من قاتل اونهام … 😪😣
باید خودم در رو درست می کردم … نباید تنهاشون می گذاشتم …
نباید …😭
مغزم هنگ کرده بود …
می خواستم برم داخل اتاق اما دکترها مانعم شدن …
داد می زدم و اونها رو هل می دادم …
سعی می کردم خودم رو از دست شون بیرون بکشم … تمام بدنم می لرزید …
شقیقه هام می سوخت و بدنم مثل مرده ها یخ کرده بود … التماس می کردم ولم کنن اما فایده ای نداشت …😤
خدمات اجتماعی تازه رسیده بود … توی گزارش پزشک ها به مامورین خدمات اجتماعی شنیدم که آدلر بیش از 45 دقیقه کنار خیابون افتاده بوده … ⌛️
غرق خون … تنها...🖤🖤🖤
#ادامه_دارد...
#اینداستانواقعیاست...
#رمان_فرار_از_جهنم 🔖📚
#پارت4
این قسمت: خشونت از نوع درجه 🅱
تمام وجودم آتش گرفته بود …🔥🔥🔥
برگشتم خونه … 🏠
دیدم مادرم، تازه گیج و خمار داشت از جاش بلند می شد … اصلا نفهمیده بود بچه هاش از خونه رفتن بیرون …
اصلا نفهمیده بود بچه های کوچیکش غرق خون، توی تنهایی جون دادن و مردن …⚰
زجر تمام این سال ها اومد سراغم …
پریدم سرش … با مشت و لگد می زدمش … بهش فحش می دادم و می زدمش …😡
وقتی خدمات اجتماعی رسید، هر دومون زخمی و خونی بودیم …
بچه ها رو دفن کردن … اجازه ندادن اونها رو برای آخرین بار ببینم …
توی مصاحبه خدمات اجتماعی، روان شناس ازم مدام سوال می کرد …
دلم نمی خواست باهاش حرف بزنم…😤
تظاهر می کرد که من و دیلمون، برادر دیگه ام، براش مهم هستیم اما هیچ حسی توی رفتارش نبود …🙄
فقط به یه سوالش جواب دادم … الان که به زدن مادرت فکر می کنی چه حس و فکری بهت دست میده؟ … فکر می کنی کار درستی کردی؟
درست؟ … باورم نمی شد همچین سوالی از من می کرد …😟
محکم توی چشم هاش زل زدم و گفتم …
فقط به یه چیز فکر می کنم … دفعه بعد اگر خواستم با یه هیکل بزرگ تر درگیر بشم؛ هرگز دست خالی نرم جلو …😏
من و دیلمون رو از هم جدا کردن و هر کدوم رو به یه پرورشگاه فرستادن و من دیگه هرگز پیداش نکردم …👥
بعد از تحویل به پرورشگاه، اولین لحظه ای که من و مسئول پرورشگاه با هم تنها شدیم …
یقه ام رو گرفت و منو محکم گذاشت کنار دیوار …👊
با حالت خاصی توی چشم هام نگاه کرد و گفت …
توی پرونده ات نوشتن خشونت از نوع درجه 🅱
توی پرورشگاه من پات رو کج بزاری یا خلاف خواسته من کاری انجام بدی ؛ جهنمی رو تجربه می کنی که تا حالا تجربه نکرده باشی …☠☠☠
من یه بار توی جهنم زندگی کرده بودم …
قصد نداشتم برای دومین بار تجربه اش کنم … این قانون جدید زندگی من بود …
به خودت اعتماد کن و خودباوری داشته باش چون چیزی به اسم عدالت و انسانیت وجود نداره …❌
اینجا یه جنگل بزرگه … برای زنده موندن باید قوی ترین درنده باشی … 🐯
از پرورشگاه فرار کردم … من … یه نوجوان 13ساله … تنها … وسط جنگلی از دزدها، قاتل ها، قاچاقچی ها و فاحشه ها …🔞🔞🔞
#ادامه_دارد...
#اینداستانواقعیاست...
♡عشق من حجاب ♡
حدس ونظر فراموش نشه 😉 https://abzarek.ir/service-p/msg/678713
سلام ممنون که نظر دادید🌹
بله مسلمان میشه و آخرش هم خیلی قشنگه🌹😍❤️
♡عشق من حجاب ♡
حدس ونظر فراموش نشه 😉 https://abzarek.ir/service-p/msg/678713
ممنونم که نظر دادید امیدوارم لذت برده باشید در پارت های بعدی هیجانی تر میشه🌹😍♥️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
جانبـهلبآمــد
دِگـرازایـنشبِهجران،بیـا
دلبـهتنگآمدزِغـم
اۍخسروخوبانبیـا💚
#استوری
#امام_زمان
رخت زیبای آسمانی را
خواهرم با غرور برسر کن
نه خجالت بکش نه غمگین باش
چادرت ارزش است باور کن.
✅حجاب امنیت می آورد❗️
#حجاب
#حیا
#ظهورنزدیک_است
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
| #امام_زمان ✨💙|
عھـدمیبنـدمروز؎لازمتبشـم
عھـدمیبنـدمحاجقاسمتبشـم ♥️
#سلام_فرمانده
↰🌿🌸 آیت الڪرسے
⊱┈──╌❊╌──┈⊰
🍃🌸 بسم الله الرحمن الرحیم
🍃🌸اللّهُ لاَ إِلَهَ إِلاَّ هُوَ الْحَیُّ الْقَیُّومُ لاَ تَأْخُذُهُ سِنَهٌ وَلاَ نَوْمٌ لَّهُ مَا فِے السَّمَاوَاتِ وَمَا فِے الأَرْضِ
🍃🌸من ذَا الَّذِے یَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلاَّ بِإِذْنِهِ یَعْلَمُ مَا بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ وَلاَ یُحِیطُونَ بِشَیْءٍ
🍃🌸منْ عِلْمِهِ إِلاَّ بِمَا شَاء وَسِعَ ڪُرْسِیُّهُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ وَلاَ یَؤُودُهُ حِفْظُهُمَا وَهُوَ الْعَلِیُّ الْعَظِیمُ
🍃🌸لاَ إِڪْرَاهَ فِے الدِّینِ قَد تَّبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَیِّ فَمَنْ یَڪْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَیُؤْمِن بِاللّهِ
🍃🌸فقَدِ اسْتَمْسَڪَ بِالْعُرْوَهِ الْوُثْقَىَ لاَ انفِصَامَ لَهَا وَاللّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ
🍃🌸اللّهُ وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُواْ یُخْرِجُهُم مِّنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّوُرِ وَالَّذِینَ ڪَفَرُواْ
🍃🌸أوْلِیَآؤُهُمُ الطَّاغُوتُ یُخْرِجُونَهُم مِّنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمَاتِ أُوْلَئِڪَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ
🍃🌸الّلهُمَّ صَلِّ عَلے مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم
#امام_زمان
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
🌿⃟♥️| 『دُعــــــــای عهــــــــد』 🌿⃟♥️|اللَّهُمَّ رَبَّ النُّورِ الْعَظِيمِ وَ رَبَّ الْكُرْسِيِّ ⤸الــرَّفِيعِ وَ رَبَّ الْبَـحْرِ الْمَـــسْجُورِ وَ مُــــنْزِلَ الـتَّوْرَاةِ وَ الْإِنْجِيلِ وَ الــزَّبُورِ وَ رَبَّ الظِّـــلِّ وَ الْحَــرُورِ وَ مُنْزِلَ الْقُرْآنِ [الْفُرْقَانِ] الْعَظِيمِ وَ رَبَّ الْمَلائِكَةِ الْمُقَرَّبِينَ وَ الْأَنْبِيَاءِ [وَ] الْمُرْسَلِينَ🌸⤹ 🌿⃟♥️| اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ بِوَجْهِكَ [بِاسْمِكَ] ⤸الْكَرِيمِ وَ بِنُورِ وَجْــهِـــكَ الْمُنِيرِ وَ مُلْكِكَ الْقَدِيمِ يَا حَيُّ يَا قَــيُّــومُ أَسْأَلُكَ بِاسْمِــكَ الَّـــذِي أَشْرَقَتْ بِهِ السَّمَاوَاتُ وَ الْأَرَضُونَ وَ بِاسْمِكَ الَّذِي يَصْلَحُ بِهِ الْأَوَّلُونَ وَ الْآخِرُونَ يَا حَيّا قَبْلَ كُلِّ حَيٍّ وَ يَا حَيّا بَعْدَ كُلِّ حَيٍّ وَ يَا حَيّا حِينَ لا حَيَّ يَا مُحْيِيَ الْمَوْتَى وَ مُمِيتَ الْأَحْيَاءِ يَا حَيُّ لا إِلَهَ إِلا أَنْتَ🌸⤹ 🌿⃟♥️|اللَّهُمَّ بَـلِّغْ مَوْلانَا الْإِمَامَ الْهَادِيَ ⤸الْمَهْدِيَّ الْقَائِمَ بِأَمْرِكَ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِ وَ عَلَى آبَائِهِ الطَّاهِرِينَ عَـنْ جَـمِيعِ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ فِي مَشَارِقِ الْأَرْضِ وَ مَغَارِبِهَا سَـهْلِهَا وَ جَـبَلِهَا وَ بَــرِّهَا وَ بَـحْـــرِهَا وَ عَـنِّي وَ عَـنْ وَالِدَيَّ مِنَ الصَّلَوَاتِ زِنَـةَ عَـرْشِ اللَّهِ وَ مِدَادَ كَلِمَاتِهِ وَ مَا أَحْـصَاهُ عِلْمُهُ [كِتَابُهُ] وَ أَحَاطَ بِـهِ كِتَابُهُ [عِلْمُهُ]🌸⤹ 🌿⃟♥️|اللَّهُمَّ إِنِّـي أُجَدِّدُ لَهُ فِي صَـبِـيحَةِ يَوْمِي ⤸هَذَا وَ مَا عِـشْتُ مِنْ أَيَّامِي عَهْدا وَ عَقْدا وَ بَيْعَـةً لَـهُ فِي عُـنُقِي لا أَحُولُ عَنْهَا وَ لا أَزُولُ أَبَــدا الـلَّهُمَّ اجْعَلْنِي مِـــــنْ أَنْصَارِهِ وَ أَعْوَانِهِ وَ الذَّابِّينَ عَنْهُ وَ الْـمُـسَارِعِــيـنَ إِلَـيْـهِ فِـي قَـضَاءِ حَـوَائِجِهِ [وَ الْمُمْتَثِلِينَ لِأَوَامِرِهِ] وَ الْمُـحَامِينَ عَنْهُ وَ السَّابِـقِينَ إِلَى إِرَادَتِهِ وَ الْمُسْتَشْهَدِينَ بَـــيْـــنَ يَدَيْهِ🌸⤹ 🌿⃟♥️|اللَّهُمَّ إِنْ حَالَ بَـيْنِي وَ بَـيْنَهُ الْمَوْتُ ⤸الَّذِي جَعَـلْتَهُ عَلَى عِـــــــــــبَــادِكَ حَـــتْــما مَـقْـضِـيّـا ،فَـأَخْـرِجْـنِي مِـنْ قَــبْـرِي مُـؤْتَـزِرا كَــفَـنِي شَـاهِرا سَـيْفِي مُجَرِّدا قَنَاتِي مُلَبِّيا دَعْـوَةَ الدَّاعِي فِي الْحَاضِرِ وَ الْبَادِي🌸⤹ 🌿⃟♥️|اللَّهُمَّ أَرِنِي الطَّلْعَةَ الرَّشِيدَةَ وَ الْغُرَّةَ ⤸الْحَمِيدَةَ وَ اكْحُلْ نَاظِرِي بِنَظْرَةٍ مِنِّي إِلَيْهِ وَ عَجِّلْ فَرَجَهُ وَ سَهِّلْ مَخْرَجَهُ وَ أَوْسِعْ مَنْهَجَهُ وَ اسْلُكْ بِي مَحَجَّتَهُ وَ أَنْفِذْ أَمْرَهُ وَ اشْدُدْ أَزْرَهُ وَ اعْمُرِ اللَّهُمَّ بِهِ بِلادَكَ وَ أَحْيِ بِهِ عِبَادَكَ فَإِنَّكَ قُلْتَ وَ قَوْلُكَ الْحَقُّ ظَهَرَ الْفَسَادُ فِي الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ بِمَا كَسَبَتْ أَيْدِي النَّاسِ فَأَظْهِرِ اللَّهُمَّ لَنَا وَلِيَّكَ وَ ابْنَ بِنْتِ نَبِيِّكَ الْمُسَمَّى بِاسْمِ رَسُولِكَ حَتَّى لا يَظْفَرَ بِشَيْءٍ مِنَ الْبَاطِلِ إِلا مَزَّقَهُ وَ يُحِقَّ الْحَقَّ وَ يُحَقِّقَهُ وَ اجْعَلْهُ🌸⤹ 🌿⃟♥️|اللَّهُمَّ مَفْزَعا لِمَظْلُومِ عِبَادِكَ وَ نَاصِرا ⤸لِمَنْ لا يَجِدُ لَهُ نَاصِرا غَيْرَكَ وَ مُجَدِّدا لِمَا عُطِّلَ مِنْ أَحْكَامِ كِتَابِكَ وَ مُشَيِّدا لِمَا وَرَدَ مِنْ أَعْلامِ دِينِكَ وَ سُنَنِ نَبِيِّكَ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ اجْعَلْهُ🌸⤹ 🌿⃟♥️|اللَّهُمَّ مِمَّنْ حَصَّنْتَهُ مِنْ بَأْسِ ⤸الْمُعْتَدِينَ اللَّهُمَّ وَ سُرَّ نَبِيَّكَ مُحَمَّدا صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ بِرُؤْيَتِهِ وَ مَنْ تَبِعَهُ عَلَى دَعْوَتِهِ وَ ارْحَمِ اسْتِكَانَتَنَا بَعْدَهُ اللَّهُمَّ اكْشِفْ هَذِهِ الْغُمَّةَ عَنْ هَذِهِ الْأُمَّةِ بِحُضُورِهِ وَ عَجِّلْ لَنَا ظُهُورَهُ إِنَّهُمْ يَرَوْنَهُ بَعِيدا وَ نَرَاهُ قَرِيبا بِرَحْمَتِكَ يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ🌸⤹ #أللَّھُـمَ_؏َـجِّـلْ_لِوَلیِڪْ_ألْـفَـرَج🌤 #امام_زمان ┅┄┅┄┅┄🌹┄┅┄┅┄
♡عشق من حجاب ♡
#رمان_فرار_از_جهنم🔖📚 #پارت1 این قسمت: اتحاد، عدالت، خودباوری _من متولد ایالت لوئیزیانا، شهر باتو
#رمان_فرار_از_جهنم 🔖📚
#پارت2
این قسمت :یک روز شوم
صبح ها که از خواب بیدار می شدم، مادرم تازه، مست و بدون تعادل برمی گشت خونه … در حالی که تمام وجودش بوی گندی می داد روی تخت یا کاناپه ولو می شد … دوباره بعد از ظهر بلند می شد.
قهوه، یکم غذا، آرایش و ….💅
من، هر روز صبحانه بچه ها رو می دادم، در رو قفل می کردم که بیرون نرن و می رفتم مدرسه🚶♂
بعد از ظهرها هم کار می کردم تا کمک خرج زندگی باشم ….
پول بخور و نمیری بود اما حالم از پول های مادرم بهم می خورد …😑
گذشته از این، اگر بهشون دست می زدم بدجور کتک می خوردم … ولی باز هم به زحمت خرج اجاره خونه و قبض هامون و هزینه زندگی درمیومد ….💰
همه چیز رو به خاطر بچه ها تحمل می کردم تا اینکه اون روز شوم رسید …💔
سر کلاس درس نشسته بودم … 📝
مدیر اومد دم در کلاس و معلم مون رو صدا زد … همین طور که با هم حرف می زدن زیر چشمی به من نگاه می کردن … مکث می کردن … و دوباره
تمام وجودم یخ کرده بود … ترس و دلهره عجیبی رو تا مغز استخوانم حس می کردم …😰
معلم مون دم در کلاس ایستاده بود … نگاه عمیقی به من کرد … استنلی لازمه چند لحظه باهات صحبت کنم …🗣
از جا بلند شدم …هر قدم که به سمتش می رفتم اضطرابم شدید تر می شد …
اما اون لحظات در برابر تجربه ای که در انتظارم بود؛ هیچ چیز نبود …😣
#ادامه_دارد...
#اینداستانواقعیاست...