چفیه یه بسیجی رو از دستش قاپیدن ،😢 داد میزد : آهـــای .. سفره ، حوله ، لحاف ، زیرانداز ، روانداز ، دستمال ، ماسڪ ،😷 ڪلاه ، ڪمربند ، جانماز ، سایه بون ، ڪفن ، باند زخم ، تور ماهی گیریم ... هــمـــــــه رو بردن!😂 شادی روحشون🍃 ڪه دار و ندارشون همون یڪ چفیه بود صلوات 📿 #شهیدانه

. •♥️🌱 مهدی جان! می دانم که گاه گاه نگاه می‌ڪنی‌مرا ... اما نمےدانم این ‌خوب‌مےڪند‌حالم‌را، یا‌آب مےڪند‌وجود‌خجالت‌زده‌ام؟! #امام_زمان

•°🌱 • #آیه‌گرافے✨ [الْحَمْدُلِلّٰهِ‌الَّذي‌أَذْهَبَ‌عَنَّا‌الْحَزَنَ..] +سپاس‌خدایی‌را‌که‌اندوه‌‌از‌ما‌ دور‌کرد...🪴 (سوره‌فاطر، آیه۳۴) . •♥️🌱

#تلنگرانہ بعضۍوقٺاهم‌بایدبشینی سرسجاده،بگۍ:خداجونم لذت‌گناه‌ڪردن‌روازم‌بگیر میخوام‌باهاٺ‌رفیق‌شم... یارَفیقَ‌مَن‌لارَفیقَ‌لَه♥️ #خدایالذت‌گناه‌رو‌ازمون‌بگیر:)

•°🌱 • #حدیث‌گرافے✨ حضرت‌امام‌مهدی(علیه‌السلام):‌ {فَاِنّا یحیطُ عِلمُنا بِأَنبائِكُم و لایعزُبُ عَنّا شَیءٌ مِن اَخباركُم} ما از اوضاع شما کاملاً باخبریم و هیچ چیز از احوال شما بر ما پوشیده نیست.♥️☘

#شهیدانه فرمانده‌بود‌امـا . . براۍ‌گرفتن‌غذامثل‌ِبقیه‌رزمنده‌ها توۍصف‌مۍ‌ایستاد .سرصف‌غذا‌هم‌جلویۍهابه‌احترامش‌ کنار‌مۍ‌رفتند،مۍخواستنداو زودترغذایش‌را‌بگیرد، اوهم‌عصبانی‌میشد،رهامیکردومیرفت . . .نوبتش‌هم‌که‌مۍ‌رسید، ‌آشپزهاغذاۍ‌بهتر‌برایش‌مۍ‌ریختند ‌اوهم‌متوجه‌میشدومیدادبه‌پشت‌سرش.. :) .

انگار‌دارن‌میگن... نبودید‌شهادت‌اندازه‌این‌لیمو‌شیرینه شیرین‌بود!!💔:)