🌈🍃🌈ـ🍃🌈🍃
#طنز_جبهه
😅ای قاتل عراقی🤦🏻♂
⚜️در خاطرات برادر عراقی فرمانده لشگر علی ابن ابی طالب امده است:
با زحمت زیاد خودم را از آب بیرون کشیدم و بیحال روی زمین افتادم🍂
ناگهان متوجه صدای قایقهای🚣♂ خودی شدم.
بچههای یکی از گردانهای لشکر قم آمدند.
مرا شناختند و به عقب منتقل کردند.
بیهوش شدم.
در بیمارستان🏨 شهید دستغیب شیراز چشمهایم را باز کردم.
بالای تخت من کاغذی زده بودند که نوشته بود: «عراقی»🧐
خانم پرستاری وارد اتاق شد و تا به تخت من رسید، محکم بر سر من کوبید🤕 و گفت: «ای قاتل عراقی!»😱😠
من که بیرمق روی تخت افتاده بودم، به او گفتم:
من عراقی نیستم، فامیلی من عراقی است.🤒😄
🌈🍃🌈ـ🍃🌈🍃
#طنز_جبهه
🌱 درزماناشغالخرمشهر ... !
عراقۍهاروۍدیۅار
نوشتھبودند:«جئنا لنبقے!!"😐
آمدیمتآبمانیم"🙄»
بعداز،آزادےخرمشهر🌱
شهیدبهروزمـرادۍزیرشنوشت
«آمدیم نبودید🤨🚶🏼♂😂»
◾️#طنز_جبهه 🖇
________
رفتم اسم بنویسم براے اعزام به جبهه...
گفتند سنّت ڪمه😢
یه ڪم فڪر ڪردم و راهے به ذهنم رسید😃💡
رفتم خونه و شناسنامه خواهرم رو برداشتم...
« ه » سعیده رو با دقت پاڪ ڪردم شد سعید😬
این بار ایراد نگرفتند و اعزامم ڪردند😎
هیچ ڪس هم نفهمید!😅
از آن روز به بعد دو تا سعید توے خونه داشتیم😂🖐🏻
#بخند_بسیجی
◾️#طنز_جبهه 🖇
________
رفتم اسم بنویسم براے اعزام به جبهه...
گفتند سنّت ڪمه😢
یه ڪم فڪر ڪردم و راهے به ذهنم رسید😃💡
رفتم خونه و شناسنامه خواهرم رو برداشتم...
« ه » سعیده رو با دقت پاڪ ڪردم شد سعید😬
این بار ایراد نگرفتند و اعزامم ڪردند😎
هیچ ڪس هم نفهمید!😅
از آن روز به بعد دو تا سعید توے خونه داشتیم😂🖐🏻
#بخند_بسیجی
🍃•| 😅 |•🍃
•°|🌷 #طنز_جبہہ
خيلي از شبہا آدم تو منطقه خوابش نميبرد...😢
وقتے هم خودݦون خوابمون نميبرد دݪمۅن نمے اومد ديگران بخوابݧ...😜🙊
يڪے از همين شبہا يڪے از بچہ ها سردرد 🤕عجيبے داشت و خوابيده😴 بود
تو همين اوضاع يڪے از بچہ ها رفت بالا سرشو گفت: 🗣رسووول!رسووول! رسووول!
رسول با ترښ😧 بلند شد و گفت: چيہ؟؟؟چي شده؟؟😥
گفت: هيچے...محمد مےخواست بيدارت ڪنہ من نذاشتمـ !😐😁😂
رسول و مےبيني داغ ڪرد افتاد دنبال اون بسيجے و دور پادگاݩ اون رو مے دواند🤣
#لبخندبزنبسیجے😉
#طنز_جبهه
😋يا بخور يا گريه كن😭
☘️دعاي كميل از بلندگو پخش ميشد، در گوشه و كنار هر كس براي خودش مناجات ميكرد.
آن شب ميرزايي و جعفري بالاي تپه نگهبان بودند. ميرزايي حدود دو كيلو انار با خودش آورده بود روي تپه موقع پست بخورد.
وقتي هنگام دعا عبارتخواني ميكردند، آنها را فشرده ميكرد و بعد از ذكر مصيبت و گريه، آنها را يكييكي همانطور كه سرش پايين بود ميمكيد!
كاري كه گمان نميكنم كسي تا به حال كرده باشد.
به او ميگفتم بابا يا بخور يا گريه كن، هر دو كه با هم نميشود، ولي او نشان ميداد كه ميشود!😳😁😂😅
#طنز_جبهه
صلوات برای صدام....😁👌
✍️سرهنگ عراقی گفت
"برای صدام صلوات بفرستید"
برخاستم با صدای بلند داد زدم
" سرکرده اینها بمیرد صلوات" طوفان صلوات برخاست.😂
"قائد الرئیس صدام حسین عمرش هرچه کوتاه تر باد صلوات"😅😂
سرهنگ با لبخند گفت بسیار خوب است. همین طور صلوات بفرستید.😁
"عدنان خیرالله با آل و عیالش نابود باد صلوات "😂
طه یاسین زیر ماشین له شود صلوات
طوفان صلوات ...
در حدود یک ساعت نفرین کردیم و صلوات فرستادیم.😂😂
*#طنز_جبهه*
😳ماجرای طنز
لال شدن شهید هادی ذوالفقاری😅
💢یکی از دوستان قدیمی با کت و شلوار 👔👖خیلی شیک آمده بود دوکوهه و می خواست با آب حوض دوکوهه وضو بگیرد.
هادی رفت کنار این آقا و چند بار محکم با مشت زد توی آب!
سر تا پای این رفیق ما خیس شد. 💦یک دفعه دوست قدیمی ما دوید که هادی را بگیرد و ادبش کند.😡
هادی با چهره ای مظلومانه شروع کرد با زبان لالی صحبت کردن.🥺 این بنده خدا هم تا دید این آقا قادر به صحبت نیست چیزی نگفت و رفت.😑
شب وقتی توی اتاق ما آمد، یکباره چشمانش از تعجب گرد شد. هادی داشت مثل بلبل تو جمع ما حرف می زد!😟😁😄😆😂🤣
#طنز_جبهه 😅
همه برن سجده..!!!😲
شب سیزده رجب بود🍃. حدود 2000 بسیجی لشگر ثارالله در نمازخانه لشگر جمع شده بودند.🌷
بعد از نماز محمد حسین پشت تریبون رفت و گفت امشب شب بسیار عزیزی است و ذکری دارد که ثواب بسیار دارد و در حالت سجده باید گفته شود.😇 تعجب کردم😮! همچین ذکری یادم نمی آمد!🤔 خلاصه تمام این جمعیت به سجده رفتند که محمد حسین این ذکر را بگوید و بقیه تکرار کند.😁 هر چه صبر کردیم خبری نشد🙁. کم کم بعضی از افراد سرشان را بلند کردند و در کمال ناباوری دیدند که پشت تریبون خالی است و او یک جمعیت 2000نفری را سر کار گذاشته است.😶😐😑😂
بچه ها منفجر شدند از خنــ😂ـــده و مسئولان به خاطر شاد کردن بچه ها به محمد حسین یک رادیـ📻ــو هـــ🎁ــدیه کردند!😅
#طنز_جبهه😁🤣
بار اولم بود که مجروح میشدم و زیاد بیتابی میکردم یکی از برادران امدادگر بالاخره آمد بالای سرم و با خونسردی گفت
:«چیه، چه خبره؟»
تو که چیزیت نشده بابا!🤨
تو الان باید به بچههای دیگر هم روحیه بدهی آن وقت داری گریه میکنی؟! 😂
تو فقط یک پایت قطع شده!😉
ببین بغل دستی ات سر نداره هیچی هم نمیگه، 😁🤣
این را که گفت بیاختیار برگشتم و چشمم افتاد به بنده خدایی که شهید شده بود!
بعد توی همان حال که درد مجال نفسکشیدن هم نمیداد کلی خندیدم و با خودم گفتم عجب عتیقههایی هستند این امدادگرا.😂😂🤣🤣