eitaa logo
شهیـــღـد عِشـق
825 دنبال‌کننده
5.1هزار عکس
1.1هزار ویدیو
40 فایل
کانال بایگانی شد... به یاد شهیــღـد محمــღـدحسین محمـღـدخـانی کپی حلال حلال اینستا «آرشیو عکس ها و فیلم های شهید»👇🏻 https://instagram.com/hajammar_313
مشاهده در ایتا
دانلود
التماس دعا... @hajammar313
@hajammar313
شهیـــღـد عِشـق
@hajammar313
ااییی خددداااااا یعنی میشه دوباره اون گنبد طلایی رو از نزدیک ببینم یعنی میشه دوباره اذن دخول بخونم و با اجازه آقا جانم وارد حرم بشم یعنی میشه دوباره زیارت نامه رو روبروی ضریح امامم بخونم یعنی میشه بازم از آب سقا خونه به نیت شفا بخورم یعنی میشه از تو صحن رد بشم و بوی غذای حضرتی مدهوشم کنه یعنی میشه شب تا صبح توی صحن انقلاب روبروی گنبد آقا بشینم و برای همه اون هایی که التماس دعا داشتن دعا کنم ای خدا یعنی میشه امام رضا جانم دوباره من رو بطلبه.......؟؟؟ آقا جانم دلتنگیم بطلب... @hajammar313
شهید محمد حسین محمد خانی #عمار_حلب #حاج_عمار @hajammar313
@hajammar313
شهیـــღـد عِشـق
@hajammar313
د‌لـداده‌ ی اربـاب بـود درِ تابـوت را بـاز ڪردند ایـن آخـرین فرصـت بـود ... بـدن را برداشتنـد تا بگـذارند داخـل قبـر؛ بدنـم بی‌حـس شـده ‌بـود ، زانـو زدم ڪنار قبـر دو سـه تا ڪار دیگر مانـده‌ بـود . بایـد وصیـت‌های محمـدحسیـن را مـو بہ مـو انجـام می‌دادم. پیـراهـن مشڪی اش را از تـوی ڪیـف درآوردم. همـان که محـرم ها می ‌پوشیـد. یڪ چفیـه مشـکی هم بـود ، صـدایـم می‌لرزیـد . بہ آن آقـا گـفتـم ڪہ ایـن لبـاس و ایـن چـفیـه را قشنـگ بڪشد روی بدنـش ، خـدا خیـرش بـدهد توی آن قیـامت ؛ پیراهـن را با وسـواس ڪشیـد روی تنـش و چـفیـه را انـداخـت دور گردنـش ... جـز زیبـایی چیـزی نبـود بـرای دیـدن و خـواستـن ! بہ آن آقـا گفتـم:« می‌خواسـت بـراش سینـه بزنـم ؛ شـما می‌تونید؟ یا بیـاید بالا ، خـودم بـرم بـراش سینـه بـزنم » بغضـش ترڪید. دسـت و پایـش را گـم کـرد . نمی‌توانست حـرف بـزند چـند دفعـه زد رو سینـه محـمـدحسـیـن. بهـش گفتـم:« نوحـه هـم بخونیـد.» برگـشت نگاهـم کـرد. صورتـش خیـس خیـس بـود. نمی‌دانم اشـک بـود یـاآب باران. پرسیـد:« چی بخونـم؟» گفتـم :« هرچـی به زبونتـون اومد. » گفـت:«خودت بگـو » نفسـم بالا نمی‌آمد .... انگار یڪی چنـگ انداختـه‌ بود و گلـویم را فـشار می‌داد ، خیلی زور زدم تا نفـس عمیـق بکـشم گفتــم : از حـرم تـا قـتلگـاه زینـب صـدا می‌زد حسـیـن دسـت و پـا می‌زد حسـیـن ؛ زینـب صـدا می‌زد حسـیـن ... سینـه می‌زد برای محمـدحسیـن شانـه هایـش تکـان می‌خورد ... برگـشت با اشـاره بہ مـن فهمـاند همـه را انجـام دادم ؛ خـیالـم راحـت شـد ... پیـشِ پـای اربـاب تـازه سینـه زده‌ بـود ... 📚 قصه دلبری از زبان مرجان در علی همسر شهید محمد حسین محمد خانی @hajammar313
بطلب رفیق آسمونی... @hajammar313
کاخ همه شاهان جهان را که بگردی دربار کسی پنجره فولاد ندارد... عیدتون مبارک امام رضاییا @hajammar313
امشب مزار خلدبرین یزد شهدای گمنام به یاد داداش محمد حسین #شهید_محمد_حسین_محمد_خانی @hajammar313
داداش جانم بطلب بیام پیشت... @hajammar313
ٺو را ڪه تماشا میکنمـــ هوایمــــ، دل انگیز میشود... انگار کسی خوش عطرٺرین گل هاے باغ را چیده باشد، در گلدان دلمـ‌‌ــــ🌱ــــ . @Hajammar313