فکر خِرّیت بر مبانی درست ، بسته نشده بود ... به همین دلیل ، حق رو ندید !
امیر المومنین رو ندید !
( رفقا ! شاید ما هم اگر جای اون بودیم ، همین رفتار رو میکردیم ها!)
خِرّیت و یارانش ، فردای همون روز ، آفتاب نزده ، از شهر فرار کردن و این بشر (خریت) زیر قولش زد ، البته ... همه ی یاران خریت
زیر قولشون زدن ، چون با حضرت امیر المومنین علیه السلام ، بیعت کرده بودن .
لکن بیعت شکستند ...!
امیر المومنین بخاطر اینکه میدونست اینا دست به شورش و نافرمانی و ... میزنن ، ۱۲۰ نفر فرستاد دنبالشون .
به والیان اطراف کوفه نامه فرستاد که هر کسی همچین گروهی دید ، خبر بده .
یکی از والیان ، به نامه ی حضرت امیر اینجور پاسخ داد :👇🏻
داستان مفصل است ...
حضرت امیر ، چندین بار به دنبال خریت و یارانش ، لشکر فرستاد
حتی در یکی از این مواضع ، چهار هزار نفر نیرو فرستاد ، و سر انجام بر لشکر خریت پیروز شد .
اما خرّیت ، از مهلکه در رفت !
هنوز خطرِ تفکر غلط ، ادامه داشت ...
امیر المومنین علیه السلام ، فرموده بود
که خریت باید کشته شود!
نه به عنوان یک عابدِ مومنِ نماز شب خوانی که یحتمل پیشانی اش از پینه زخم برداشته بود.نه!
به عنوانِ یک مروجِ تفکر غلط!
که سم آن ، حکومت اسلامی را مسموم میکند ...
هنوز تفکر اشرافی گری زنده است !
مصداقش همین مسوولینی است که با یقه دیپلمات ، خون مردم را میخورند!