602.3K
🥀مناجات امام زمان عج الله وگریز به روضه مادر🥀
#امام_زمان_عج_الله
#فاطمیه
بازهم تنها شدم خیلی دلم را غم گرفت
بازهم معصیتم من را ز آقایم گرفت
هر زمانی دور ماندم از هوای روضهها
زندگیام را سراسر غصه و ماتم گرفت
بهر دیدار جمال یار بیهمت شدیم
یوسف زهرا دلش از عالم و آدم گرفت
وای بر آنکه سرِ این سفره نان خورده ولی
با غریبه رفت و آن را مونس و همدم گرفت
راه ظلمت رفتم و در بین راه آقا رسید
داشتم گم میشدم دست مرا محکم گرفت
خوش بر احوال گدایی که دم جان دادنش
یک نفس ذکر حسین بن علی را دم گرفت
از همان روزی که آمد مادرم در روضهها
با دلی محزون به دستانش دو تا پرچم گرفت
پرچمِ نام حسین و پرچمِ نام حسن
آه با نام حسن جان، گونههایم نم گرفت
زخمیِ یک کوچه بود و ناله میزد زیر لب
مادرم را ضربه ای سیلی از این عالم گرفت
🎤کربلایی سعید سلطانی
نوحه شهادت خانم نرجس خاتون سلام الله علیها
سبک ( شبها و روزا می گیرم هواتو)
ماه ربیع و بهارم خزان شد(۲)
غم میزبان دل عاشقان شد
قبل از پدر ؛ مادر از دست او رفت
خون قلب مهدی صاحب زمان شد (۲)
آه امام زمان خونجگر شد (۲)
آه ز خوناب دل دیده تر شد
آه واویلا واویلا واویلا (۳)
یکجا پدر زهر کین مضطرش کرد (۲)
زرد خزانی همه پیکرش کرد
وقتی که تاب اسیری ندارد
از حق طلب مرگ خود مادرش کرد(۲)
آه غریبانه نرگس دهد جان (۲)
آه بزن سینه با چشم گریان
آه واویلا واویلا واویلا (۳)
ای سامرا با امامت چه کردی (۲)
با مظهر استقامت چه کردی
در کودکی قلب او را شکستی
با محنت مستدامت چه کردی(۲)
آه خزان زد به بستان حیدر(۲)
آه پریشان شده جان حیدر
آه واویلا واویلا واویلا (۳)
مهدی اگر مادرت نوجوان بود(۲)
آیا رخش نیلی و قد کمان بود
دیدی که دستش به پهلو بگیرد
یا اینکه از سینه اش خون روان بود(۲)
آه بخوان روضه از سوز سینه (۲)
آه مدینه مدینه مدینه
آه واویلا واویلا واویلا (۳)
سلام الله علیهم اجمعین
مصطفی نظری
#حضرت_سکینه_س_مرثیه
دلش را داد دست آسمان ها
که نامش زنده مانده در زمان ها
بده یک جرعه از صبر سکینه
خداوندا به ما در امتحان ها
#حضرت_سکینه_س_مرثیه
پریشان خاطر و قامت کمان بود
برای داغِ بابا روضه خوان بود
بمیرم! قاتل جانِ سکینه(س)
صدایِ ضربه های خیزران بود!
#حضرت_سکینه_س_مرثیه
ناگاه کتاب گریه را وا می کرد
آن قدر که پشت ناله را تا می کرد
در مجلس روضه ی امام صادق
یاد لب خشکیده ی بابا می کرد
دوم
بانو! بنشین، بخوان، بگو حرف بزن
از تیر نشسته بر گلو حرف بزن
بانو! دم آخری کمی آب بخور
از خاطره دست عمو حرف بزن
سوم
از سایه سنگ رد شده لشگر من
زنجیر نشسته روی زخم پر من
این غصه، شبانه، بی صدا پیرم کرد:
تشت و سر و چوب و گریه خواهر من
چهارم
چوبی که به لب اشاره می کرد آن روز
از عمه جگر پاره می کرد آن روز
ترسیدم از آن چشم حرامی ناگاه...
وقتی که مرا نظاره می کرد آن روز
🖤🥀🖤
گل باغ ولایی یاسکینه
چوزینب با وفایی یا سکینه
سکینه مرتضی رانورعینی
عزیز فاطمه، دخت حسین
ی به دریای شرف تو در نابی
ز نسل مصطفی جان ربابی
گلی از گلشن آل عبایی
توتالی گل خیر النسایی
صفای بیت مولای غریبی
بسان عمه جانت غم نصیبی
تو دیدی کربلا و رنج و ماتم
کنار عمه در ماه محرم
چنان زینب صبوریت عجیب است
تودیدی یوسف زهرا غریب است
تو دیدی کربلا ،گلهای پرپر
به دست دشمن بی دین کافر
تو دیدی غرق خون جسم برادر
که گشته اربا ارباپاره پیکر
تودیدی اکبر در خون تپیده
کنار پیکرش بابا رسیده
تو گشتی زین مصیبت زار و محزون
که شد قنداقه ی اصغر پر از خون
تو دیدی غرق در خون حنجرش را
کنار خیمه دیدی مادرش را
تو دیدی اصغرششماهه جان داد
به روی دست بابا امتحان داد
تو دیدی خجلت سقای طفلان
سرافراز است در بین شهیدان
تو دیدی دست او از تن جدا شد
به راه دین حق جانش فدا شد
بدیدی تو لب عطشان عباس
تو دیدی تیر بر چشمان عباس
تو دیدی که عمو فرقش شکسته
کنار پیکرش بابا نشسته
تو دیدی کشته ماه علقمه را
شنیدی عطروبوی فاطمه را
تو دیدی که پدر شد قامتش خم
شد از داغ برادر صبراو کم
تو دیدی بر زمین افتاده پرچم
تو دیدی غربت مظلوم عالم
تو دیدی که پدر جان بر لب آمد
کنار خیمه گاه زینب آمد
تو دیدی نالههای خواهرش را
سرشک غم وداع آخرش را
تو دیدی با برادر گفتگویش
تو دیدی عمه می بوسد گلویش
تو دیدی غربت و صوت حزینش
که سنگ کینه بشکسته جبینش
تو دیدی تیر کین قلبش دریده
ز قلب نازنینش خون چکیده
تو دیدی شمر بر سینه نشسته
دل فرزند زهرا را شکسته
تو دیدی شمردون خنجر کشیده
سر بابای مظلومت بریده
تو دیدی آتش بر خیمه ها را
سر بابابه روی نیزه ها را
تودیدی دیده گریان قلب سوزان
تن بابابه زیر سم اسبان
تو دیدی عمه ی قامت خمیده
بزد بوسه به رگهای بریده
تو دیدی بریتیمان بی بهانه
عدو می زد به کعب و تازیانه
به زخم عمه ات دشمن نمک زد
تو را و عمه هایت را کتک زد
تو دیدی رنج و ماتم در اسیری
تودیدی در سفر رنج کثیری
تودیدی رنج و داغ و ابتلا را
تو دیدی کوفه و شام بلا را
تو دیدی که بزد در شهر کوفه
سر بابا بروی نی شکوفه
سر بابا بروی نی مقابل
سرش را عمه زد بر چوب محمل
عدو بنموده روزت را چنان شام
بزد بر رویتان سنگ از لب بام
دل توزین مصیبتها کباب است
که جای عمه در بزم شراب است
بسوزانده عدو از کین دل او
شرر زد از ستم بر حاصل او
یزیدو روبرویش تشت زر بود
میان تشت زر راس پدر بود
عزیز تودم ازمحبوب میزد
به لبهایش عدو با چوب میزد
(رضایم) عبد درگاه سکینه
که می گریم به یاد آن حزینه
عزیز فاطمه دردم دوا کن
نصیب نوکرت کرب و بلا کن
#حضرت_سکینه_سلام_الله_علیها_
#مشهد_مقدس_
#رضا_یعقوبیان_
#حضرت_سکینه_سلام_الله_علیها
#مدح
#وفات
#پنجم_ربیع_الاول
#مثنوی
ای کرامت را تو مجلای تمام
حضرتت باب الکرم بنت الکرام
با کلام الله ناطق هم کلام
ای سکینه بر کراماتت سلام
مشعل روشن ز مصباح الهدی
در عبادت غرق و مجذوب خدا
گوهر دردانه ناز حسین
دختر هم راز و دم ساز حسین
جده ات انسیة الحورا تو حور
چشمه خورشید را یک لمعه نور
زینت استی گوشوار عرش را
سرور استی بانوان فرش را
ای سکینه مسکنت دامان عشق
سوره والنجم در قرآن عشق
قلب مادر از تو تسکین دیده است
زان سکینه مادرت نامیده است
معرفت برده است در کیوان تو را
خوانده مولا خیرة النّسوان تو را
برترین زن های عصر خویشتن
یادگار ماندگار پنج تن
در دل کوثر طهارت کرده ای
پنج حجت را زیارت کرده ای
در زنان هاشمی صاحب وقار
خاندان فاطمی را افتخار
آفتابی خود که عمری در حجاب
بوده ای در سایه سار آفتاب
ای وقار از دامنت آویخته
هر نگاهت با عفاف آمیخته
چشمت از زمزم دهان از کوثر است
نامت از طوبی نشان از کوثر است
مهر و ماه معرفت را کوکبی
در جلالت هم قِران زینبی
هم نشینی با امامت با امام
دیده ای ماه ولایت را تمام
ای فصاحت بی نوایت بی نوا
صد نوا از نای تو در نینوا
ای سکینه ای هم آغوش بلا
وی تو سکّان دار فُلک کربلا
مرد میدانی و لیکن در حجاب
با امام عصر خود پا در رکاب
حرف حق نطق تو را شمشیر کرد
شیره جان ربابت شیر کرد
در اسارت نقش ایفا کرده ای
پا به پای عمه غوغا کرده ای
در حرم در خیمه گه در قتلگاه
در مسیر کوفه و شام سیاه
می درخشد نام تو گفتار تو
اشک تو ایمان تو ایثار تو
جامه خون و شرف پوشیده ای
تشنگی را با پدر نوشیده ای
خورده بر جان و دلت مُهر عطش
شام غربت دیدی و ظهر عطش
از عطش گر چه ز پا افتاده ای
سهم آب خود به طفلان داده ای
در مصائب پایداری کرده ای
عمه را با صبر یاری کرده ای
بانوان را دل نواز پر توان
کودکان را سرپرست مهربان
دختری و صبر و همت این چنین
مرحبا بر صبرت ای صبر آفرین!
در وداع آخرینت با حسین
کز حرم برخواست بانگ یا حسین!
اولین کس را که مولا یاد کرد
نام شیرین تو را فریاد کرد
که ای سکینه حامی ایتام باش
ای دل آرام حسین آرام باش
قطره های اشک بر سیما مزن
شعله های درد بر دل ها مزن
منگرم با چشم گریان دخترم
قلب بابا را مسوزان دخترم
پیش تر آ نزد بابا پیش تر
گریه ها در پیش داری بیش تر
بعد تودیع حرم با التهاب
دست بر شمشیر زد پا در رکاب
رفت در میدان و دیگر بر نگشت
بر نگشت و از تن و از سر گذشت
رفت و پنهان از نظر شد منظرش
تا که دیدی بر فراز نی سرش
دیدی اندر خون دو نیم است آفتاب
نیمه ای بر نیزه نیمی بر تراب
چون رسیدی در حریم قتلگاه
معجر دیگر به سر کردی ز آه
طاقت از کف داده و دل باختی
خویش را بر خاک و خون انداختی
یافتی قرآن حق را جزو جزو
جسم خونین پدر را عضو عضو
یوسفت در بین گرگان مانده بود
جسم ثارالله عریان مانده بود
بر زیارت کردن سبط رسول
چون نبودت مهلت اذن دخول
زان زیارت در فضا هنگامه شد
پاره های دل زیارت نامه شد
پیکری دیدی ولیکن سر جدا
جمله اعضایش ز یکدیگر جدا
زان تن پامال اثر باقی نبود
سینه و پشتی دگر باقی نبود
چار سویش حجله خون بسته بود
استخوان در استخوان بشکسته بود
در وداع سینه سوز خویشتن
دست بردی زیر آن خونین بدن
تا گرفتی آن تن صد چاک را
سوخت آهت خیمه افلاک را
زخم هایش بوسه باران ساختی
مرحمی بر جسم عریان ساختی
روح بی تابت ز نو در تب نشست
خاک و خون زان بوسه ات بر لب نشست
خاک مقتل شد ز اشک تو خجل
تا سرودی این سخن از سوز دل
این بیابان گر شود از شب سیاه
بر که آرد دخترت بابا پناه؟!
این بیابان جای خواب ناز نیست
ایمن از صیاد تیر انداز نیست
ماه محمل باز انجم را بخوان
"شیعتی مهما شربتم" را بخوان
ای تجلای حرم نور خیام
چلچراغ کوفه و قندیل شام
سوخت این جا از غمت کلک و کلام
عمه جان بر روح والایت سلام
#استاد_سید_رضا_موید
🖤🥀🖤
السلام علیک یا بنت الحسین
یا سکینه خاتون علیهاالسلام
او هم کنار پیکر بی سر رسیده است
هم پای عمّه تا لب مقتل دویده است
افتاده روی سینه ی زخمی ترین شهید
از زخم سنگ و تیغ و عصا بوسه چیده است
او هم هزار و نهصد و پنجاه کینه را
در عمق زخم های گل چیده دیده است
پیغام کشته بین دو دریا به شیعه را
از لابلای حنجر پاره شنیده است
از کربلا به کوفه و از کوفه تا به شام
کلّ مسیر ،اشک نگاهش چکیده است
هر قطره آب خورده عمو را صدا زده
لطمه زنان ِروضه ی دست بُریده است
بازار رفته است به او حق دهید که
مثل تمام فاطمه ها قدخمیده است
از نسبت کنیزی ِ موسرخ ِ بزم شام
هر صبح وشام رنج زیادی کشیده است
خوابی اگر رسیده به چشمان خیس او
با خواب ِ تیر ِ حرمله از جا پریده است
مرگش فرا رسیده ولی او حقیقتاً
در کربلا میانه ی مقتل شهیده است
✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
#آغاز_امامت_امام_زمان__عج__مدح
قیامتـی است گمانم قیامت مهدی است
جهـان محیط وسیع کرامت مهدی است
زمان زمان شروع زعامت مهدی است
غدیـر دوم شیعـه، امـامت مهدی است
همه کنیـد قیـام و همـه دهید سلام
امـام کـل زمانها دوباره گشت امام
بشـارت آمـده بهـر بشـر مبارک باد
شب فراق سحر شد، سحر مبارک باد
بهشت وصل خـدا را ثمر مبارک باد
بـرای منتظـران این خبر مبارک باد
خطاب نـور همه آیههای نصر شده
ولـیِّ عصـر، دوباره ولیِّ عصر شده
خطاب حضرت معبود را بخوان با من
پیام قاصـد و مقصود را بخوان بـا من
بیــا ترانـه داوود را بخـوان تـا مـن
سرود مهـدی موعود را بخوان با من
دوبـاره آیـه جاء الحق آشکار شده
به یمن وصل، همه فصلها بهار شده
ز تیرگـی چـه زیان کوه نور نزدیک است
رهی که بود به چشم تو دور، نزدیک است
فـراق رفتـه و فیض حضور نزدیک است
الا تمامــی یــاران! ظهـور نزدیک است
فـرار ابـر و رخ آفتــاب را نگــرید
سرابهـا همـه رفتنـد، آب را نگرید
بشارت ای همه یاران که یار میآید
نویــد رحمـت پــروردگار میآید
محمـد از طــرف کوهسـار میآید
علی گرفته بـه کف ذوالفقار میآید
دعـای عهد و فرج را همـه مرور کنید
سلام تازه بر آن تک سوار نور میآید
ز مکـه سر زده صبح قیام ابراهیم
رسد بـه عالـم هستی پیام ابراهیم
امـام عصر که بر او سـلام ابراهیم
قیـام کــرده، کنـار مقـام ابراهیم
حـرم رسانه آوازه «انـا المهدی» است
چهان پر از سخنِ تازه «انا المهدی» است
جهانیان! همـه جا در کنار یار کنید
دل خـزان زده خویش را بهار کنید
یهودیـان همه جا در شرارِ نار کنید
الا تمامــی وهابیــان فــرار کنید
رها کنیـد حرم را، حرم، دیار علی است
به دست مهدی موعود، ذوالفقار علی است
استاد غلامرضا سازگار
آغاز امامت امام زمان (عج)
مدح
﷽
# #دودمه_امام_عسکری_ع
#دودمه امام عسکری ع
عطشم ارث حسین است و بسوزد جگرم مهدیا ای پسرم
اشك آوارگیت می چكد از چشم ترم مهدیا ای پسرم
⚫️🔘⚫️🔘⚫️🔘⚫️
کرده ای رخت عزا در سوگ بابایت به تن
تسلیت یابن الحسن
در غمش افتاده ای یاد شهیدی بی کفن
تسلیت یابن الحسن
⚫️🔘⚫️🔘⚫️🔘⚫️
از شرار کینه میسوزد تن مسموم تو
"یا امام عسکری ع
دست حق پشت و پناه مهدی "عج" مظلوم تو
"یا امام عسکری ع
⚫️🔘⚫️🔘⚫️🔘⚫️
ای زده آتش به دلها ناله ی دلبند تو
یا امام عسگری
می روی مظلوم عالم می شود فرزند تو
یا امام عسگری
⚫️🔘⚫️🔘⚫️🔘⚫️
تو غریبی گر چه بر اهل دو عالم سروری
یا امام عسگری
ای شهید شهر سامرا شفیع محشری
یا امام عسکری
⚫️🔘⚫️🔘⚫️🔘⚫️
ای مسیح سامرا تو مجتبی دیگری
یا امام عسگری
حصر و تبعیدم که باشی یک تنه صد لشکری
یا امام عسکری
⚫️🔘⚫️🔘⚫️🔘⚫️
در جوانی می روی و قد کمان چون مادری
یا امام عسگری
پیکرت می سوزد اما یاد دیوار و دری
یا امام عسگری
⚫️🔘⚫️🔘⚫️🔘⚫️
ای که از زهر جفا مانند لاله پرپری
یا امام عسگری
کشته ی داغ حسین و بی قرار مادری
یا امام عسگری
⚫️🔘⚫️🔘⚫️🔘⚫️
یا امام عسگری ای کشته ی زهر جفا
ای غریب سامرا
جان فدای مهدی زهرا که شد صاحب عزا
ای غریب سامرا
⚫️🔘⚫️🔘⚫️🔘⚫️
كرده ای رخت عزا در سوگ بابایت به تن تسلیت یابن الحسن
در غمش افتاده ایی یاد شهید بی كفن تسلیت یابن الحسن
⚫️🔘⚫️🔘⚫️🔘⚫️
شد عزای باب مظلومت بیا یابن الحسن
جان به قربان تو ای صاحب عزا یابن الحسن
عسگری مسموم شد از زهر بیداد و ستم
کز غمش سوزد دل اهل ولا یا بن الحسن
در عزای عسگری آید زنای اهل دل
صد فغان همراه با شور ونوا یابن الحسن
آب شد شمع وجودش زاتش زهر ستم
خاک غم بر سر کنم زین ماجرا یابن الحسن
در جوانی رفت از دنیا امام عسگری
شد کویر دل از این غم شعله زا یابن الحسن
این مصیبت را زسوز سینه و با اشک وآه
تسلیت گوئیم امشب بر شما یابن الحسن
گاه از هجران جانسوز تو سوزم همچو شمع
گاه از فقدان آن نور هدی یابن الحسن
دست رد بر سینه ام امشب مزن زیرا که من
با محبان تو هستم آشنا یابن الحسن
تسلیت یابن الحسن
مثنوی شهادت حضرت نرجس خاتون سلام الله علیها
مرغ دل افتاده در دست قلم
می نگارد نون از مینای غم
زر نمی خواهد که مزدورش کند
از هوای عاشقی دورش کند
سفرهٔ دل را که از نعمت پر است
می گشاید بهر آنکو در خور است
کوثر و تسنیم در خم ریخته
سلسبیلش با عسل آمیخته
آه دارد از نهادی سوخته
سوز دارد از دلی افروخته
بال جان را می گشاید بی هوا
می پرد تا آسمان سامرا
مرغ جان ما هوایی گشته است
ای محبان سامرایی گشته است
سامرا گفتند سُرِّ مَن رأیٰ
از چه با غم آمده دیدار ما
سیل غم می جوشد از بام و درش
ای فلک بر گو چه آوردی سرش
آسمان سامرا بارانی است
سوگوارش یوسف کنعانی است
ماه زهرا در محاق محنت است
چون تمام هستیش رفته ز دست
یک طرف بابا میان بستر است
در اوان کودکی بی مادر است
یاس نرگس خرد شد با داس غم
جام دل می ساید از الماس غم
عسکری چون زهر در کامش رسید
پشت درب خانه پیک مرگ دید
از درون لالهٔ لب آه کرد
اهل بیت خویش را آگاه کرد
گفت بعد از من جسارت می کنند
خانه ام را نیز غارت می کنند
کینهٔ مهدی به دل دارد عدو
می رود بی واهمه دنبال او
آتش افروزند بر کا شانه ام
دود بالا می رود از خانه ام
خوف دارم بعد از آن خصم حقیر
اهل بیتم را کند جمله اسیر
گلشن رخسار نرگس زرد شد
قلب او رنجیده از این درد شد
گفت ای بر عالم امکان امیر
من نمی خواهم شوم دیگر اسیر
در ره عشق تو ای عالیجناب
بسته شد یکبار دستم با طناب
ای امیر تاجدار انما
از خدا درخواست کن مرگ مرا
آه شد وقف نهاد عسکری
عرش شد لرزان داد عسکری
سخت باشد مهدیم تنها شود
داغدار مادر و بابا شود
چون امامم مقتدایم رهنما
من نخواهم مرگ کس را از خدا
از خدا خواهم به حق حرمتت
بر تو بخشد اختیار رحلتت
خاطر تو جمع مهدی در امان
باشد از شر تمام دشمنان
بعد ما آغاز غیبت می شود
وقت حیرانی امت می شود
رفت در سجاده با حق راز کرد
حاجت خود با خدا ابراز کرد
روز هفتم موکب وصلش رسید
وای دل شهد شهادت را چشید
عشق هم در آخر دفتر گریست
عسکری از ماتم همسر گریست
همسری که چهرهٔ نیلی نداشت
صورت او داغی سیلی نداشت
قامتش در نوجوانی خم نشد
ابروانش نقشه درهم نشد
صورتش با قهر حکاکی نشد
گوشه های چادرش خاکی نشد
قلب مهدی لالهٔ تبدار شد
داغ مادر دید بی غمخوار شد
دیدگانش خون فشان روز و شب
است
بیقرار غصه های زینب است
سلام الله علیهم اجمعین
مصطفی نظری طهرانی
شهادت خانم نرجس خاتون سلام الله علیها
غزل مرثیه
بهانهٔ دل دیوانه ام فراهم شد
دوباره پهن دراین خانه سفرهٔ غم شد
کتاب خاطرهٔ تلخ سامرا وا شد
ربیع بود ولیکن بهار ماتم شد
کمان غصه شدم با هلال ماه ربیع
لبم به زمزمه وا گشت دیده زمزم شد
صدای واحسنا گشت اخگر دل من
نهاد عسکری از سوز زهر درهم شد
نشسته همسر او در کنار بستر او
لبان زخمی اوباز با دَمِ بَم شد
سفیر مرگ مرا می زند صدا که بیا
که هفت روز دگر این سفر مسلم شد
تمام رعشهٔ تن خوف غارت حرم است
غم تهاجم نامحرمان به محرم شد
شکسته حرمت آل علی شود اینجا
غم اسیریتان داستان دردم شد
سکوت مبهم نرگس شکست با ناله
دوباره حرف اسیری شد و شکستم شد
بیا و مرگ مرا از خدای خویش بخواه
بنام حُرمتِ عشقی که هُرمِ قلبم شد
بروز هفتم ماه ربیع شد حاصل
دعای خسته دلان مستجاب آندم شد
پر پریدن او باز شد به شوق وصال
امان ز محنت مهدی که زار ماتم شد
دو داغ پشت سر هم دو ماتم دلدوز
سیاهپوش ازین غصه ها دو عالم شد
غم شهادت بابا و رحلت مادر
چه کرده با دل آن سروری که هستم شد
ندید دست شکسته ندید روی کبود
ندید سرخی مسمار را ولی خم شد
لبی ندید که سم فرس کند بازش
نگفت جای کفن بوریا به دستم شد
فدای دیدهٔ خونبار و آه روز و شبش
لاندبنک فی کل حال ملهم شد
سلام الله علیهم اجمعین
مصطفی نظری طهرانی