💠#داستان
⚠️ تأثیر اذان در جمع کردن بساط گناه از محله( به نقل از حجه الاسلام فرحزاد )
💠 یکی از روحانیون اهل شیراز که پدر شهید هم بود میگفت: قبل از انقلاب وضع مالی من خیلی بد بود. یک خانه کوچک با مبلغ جزئی اجاره کرده بودم. ولی اجاره همان را هم نمی توانستم بدهم.
💠 برای اجاره خانه جدید به بنگاه رفتم. هر کجا به ما آدرس می دادند، همان مبلغ یا بیشتر از آن بابت اجاره میخواستند. ما هم توانایی نداشتیم.
💠 یکی از روزها که به بنگاه رفتم. بنگاه دار به من گفت: حاج آقا، شما خسته شدید. میدانم وضع مالی شما خوب نیست، اما من میخواهم تو را خانه دار کنم. گفتم: ما نمی توانیم اجاره بدهیم، تو میخواهی ما را خانه دار کنی؟!
💠 گفت: یک زمینی است فلان قسمت شهر شیراز، که صاحب آن میخواهد خیلی ارزان بدهد. مثلاً اگر آنجا زمین متری هزار تومان است، این متری صد تومان میخواهد بدهد.
💠 صد متر، دویست متر برای تو می خرم، دیواری بساز، سقفی بزن و داخل آن برو. از مستأجری هم راحت میشوی. گفتم: من پول ندارم. گفت: از یک جایی قرض کن. این بهتر است.
💠 گفتم: چطور است که این قدر ارزان است؟ اول نمی خواست بگوید. بعد که یک مقدار تحقیق کردیم، معلوم شد این زمین کنار جایی است که محل فحشا و منکر است. چون قبل از انقلاب فحشا و منکر رسمی بود. پروانه میدادند.
💠 گفت: اینجا افراد بد هم نمیروند سکونت کنند، چه برسد به افراد خوب! ولی اینجا زمینی است که صاحب آن خیلی ارزان میدهد.
گفتم: من روحانی، با عبا و عمامه، به آنجا بروم؟! این چه حرفی است که میزنی؟! من با زن و بچه به اینجا بروم؟!
💠 ولی این قدر فقر به من فشار آورد که مجبور شدم پولی قرض کنم و همان زمین را به قیمت خیلی ارزان بخرم. ولی بدنم میلرزید. نشستم به خدا متوسل شدم: خدایا، ما را اینجا آوردهای؟ ما کجا و اینجا کجا؟
💠 خدا به من #الهام کرد: هیچ نگران نباش! من تو را حفظ میکنم. بعد به وسیله تو کار بزرگی انجام میدهم. هیچ کاری نداشته باش. فقط موقع صبح، موقع ظهر، موقع مغرب، روی پشت بام خانه خود برو و #اذان بگو. اذان هم که ممنوع نیست.
💠 گفت: فردا ظهر اول وقت رفتم کنار محل فحشاء اذان گفتم. موقع مغرب بلند شدم به پشت بام رفتم و «الله أکبر» و «أشهد أن لا إله إلا الله» گفتم. صبح هم همین طور.
صدا به محلی میرفت که محل فحشا و منکر بود. بدن آن بیچارهها به لرزه میافتاد.
💠 پیش خود میگفتند: ما آمده ایم اینجا گناه کنیم، یک نفر «أشهد أن محمدا رسول الله» میگوید. وای بر ما! ما کنار اسم پیغمبر گناه کنیم؟ این اذان مداوم ما باعث شد که مشتریهای اینجا کم شود. ما اذان را ادامه دادیم.
💠 به برکت اذان ما دیگر هیچ کسی به آنجا نمیآمد و مرکز فحشا هم تعطیل شد.
📚 زیبایی های نماز ؛ خلاصه ای از صفحه 166 تا 170.
@haerishirazi
ﻣﺮﺩ ﻣﻴﺨﻮﺍﺳﺗﻪ ﺑﺮﻩ ﺑﻴﻤﺎﺭﺳﺘﺎﻥ ﺭﻭﺍﻧﻲ ﺑﺴﺘﺮﻱ ﺷﻪ،
ﺯﻧﺶ ﺑﻬﺶ ﻣﻴﮕﻪ : ﻫﺰﻳﻨﻪ ﺍﺕ ﭼﻘﺪﺭ ﻣﻴﺸﻪ؟
ﻣﺮﺩ ﻣﻴﮕﻪ : ﻳﻚ ﻭ ﺩﻭﻳﺴﺖ ...
ﺯﻧﺶﻣﻴﮕﻪ :ﺷﺸﺼﺪ ميگيرم ﺩﻳﮕﻪ ﺳﺮ ﺑﻪ ﺳﺮﺕ ﻧﻤﻴــﺰﺍرم
#خندیدنی
کانال #داستان و #طنز حال خوش,
http://eitaa.com/joinchat/206700555C6ffd205a92
#پیر_بشی_اما_نوبتی_نشی
👈🏻دوستی می گفت : یه روز تو مترو جامو دادم به یک پیر مرد نورانی و خوش صورت، نشست و گفت:
جَوون الهی پیر بشی ولی نوبتی نشی!
گفتم: حاجی نوبتی چیه ؟
گفت: آدم وقتی پیر میشه و دیگه قادر به انجام کارهاش نیست، یکی باید کمکش کنه
اونجاس که بچه ها دعوا میکنند و میگن:امروز نوبت من نیست!!
🔴"بله پسرم امیدوارم پیر بشی ولی نوبتی نشی"
#خواندنی
کانال #داستان و #طنز حال خوش,
http://eitaa.com/joinchat/206700555C6ffd205a92
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💦ابرباید که سرانجام ببارد آقا 🌧
📽#سیدخندان😁(شاعر آقای عصمتی)
کانال شادی و نکات مومنانه
┄┅┅❅🇵🇸 ✌️🇵🇸✌️ 🇵🇸 ❅┅┅┄
@khandehpak
💠#داستان
👈"داستان واقعی جوان فقیر کارگر و گوهرشاد خاتون"
"گوهر شاد" یکی از زنان باحجاب بوده همیشه نقاب به صورت داشته و خیلی هم مذهبی بود.
"او می خواست در کنار "حرم امام رضا علیه السلام " مسجدى بنا کند."
به همه کارگران و معماران اعلام کرد؛ دستمزد شما را دو برابر مى دهم ولى "شرطش" این است که؛
فقط با "وضو" کار کنید و در حال کار با یکدیگر "مجادله و بد زبانى" نکنید و با "احترام" رفتار کنید. "اخلاق اسلامى" را رعایت و "خدا" را یاد کنید.
او به کسانى که به وسیله حیوانات مصالح و بار به محل مسجد میآوردند، علاوه بر دستور قبلى گفت؛
سر راه حیوانات "آب و علوفه" قرار دهید و این زبان بسته ها را نزنید و بگذارید هرجا که "تشنه و گرسنه" بودند آب و علف بخورند.
بر آنها "بار سنگین" نزنید و آنها را "اذیت" نکنید. من "مزد شما را دو برابر مى دهم."
گوهرشاد هر روز به سرکشی کارگران به "مسجد" میرفت.
روزى طبق معمول براى سرکشى کارها به محل مسجد رفت بود، در اثر باد مقنعه و حجاب او کمى کنار رفت و یک کارگر جوانى "چهره" او را دید.
جوان بیچاره دل از کف داد و "عشق گوهرشاد" صبر و طاقت از او ربود تا آنجا که بیمار شد و بیمارى او را به "مرگ" نزدیک کرد.
چند روزی بود که به سر کار نمی رفت و گوهر شاد حال او را "جویا شد."
به او خبر دادند جوان بیمار شده لذا به "عیادت" او رفت.
چند روز گذشت و روز به روز حال جوان بدتر میشد. مادرش که احتمال از دست رفتن فرزند را جدى دید "تصمیم گرفت" جریان را به گوش "ملکه گوهرشاد" برساند و گفت؛ اگر جان خودم را هم از دست بدهم مهم نیست.
او موضوع را به گوهرشاد گفت و منتظر "عکس العمل" گوهرشاد بود.
ملکه بعد از شنیدن این حرف با "خوشرویى" گفت: این که مهم نیست چرا زودتر به من نگفتید تا از "ناراحتى یک بنده خدا" "جلوگیرى" کنیم؟
و به مادرش گفت؛ برو به پسرت بگو من براى "ازدواج" با تو آماده هستم ولى قبل از آن باید دو کار صورت بگیرد.
یکى اینکه "مهر" من "چهل روز اعتکاف" توست در این مسجد تازه ساز.
اگر "قبول" دارى به مسجد برو و تا چهل روز فقط "نماز و عبادت خدا" را به جاى آور.
و "شرط دیگر" این است که بعد از آماده شدن تو من باید از شوهرم "طلاق بگیرم."
"حال اگر تو شرط را مى پذیرى کار خود را شروع کن."
جوان عاشق وقتى پیغام گوهر شاد را شنید از این "مژده" درمان شد و گفت؛ چهل روز که چیزى نیست اگر "چهل سال" هم بگویى حاضرم.
جوان رفت و مشغول نماز در مسجد شد به "امید" اینکه پاداش نماز هایش ازدواج و "وصال همسری زیبا بنام گوهرشاد" باشد.
"روز چهلم" گوهر شاد "قاصدى" فرستاد تا از حال جوان خبر بگیرد تا اگر آماده است او هم آماده طلاق باشد.
قاصد به جوان گفت؛ فردا چهل روز تو تمام مى شود و ملکه "منتظر" است تا اگر تو آماده هستى او هم شرط خود را انجام دهد.
جوان عاشق که ابتدا با عشق گوهرشاد به "نماز" پرداخته و حالا پس از چهل روز "حلاوت" نماز کام او را شیرین کرده بود جواب داد:
به گوهر شاد خانم بگویید؛
"اولا "از شما ممنونم و "دوم" اینکه من دیگر نیازى به ازدواج با شما ندارم.
قاصد گفت؛ منظورت چیست؟!
"مگر تو عاشق گوهرشاد نبودى؟!"
جوان گفت؛ آنوقت که "عشق گوهرشاد" من را "بیمار و بى تاب" کرد هنوز با "معشوق حقیقى" آشنا نشده بودم، ولى اکنون "دلم به "عشق خدا" مى تپد "و جز او" معشوقى" نمى خواهم.
من با خدا "مانوس" شدم و فقط با او "آرام" میگیرم.
اما از گوهر شاد هم ممنون هستم که مرا با خداوند "آشنا" کرد و او باعت شد تا معشوق حقیقى را پیدا کنم.
گوهرشاد خانم(همسر شاهرخ میرزا و عروس امیر تیمور گورکانی) سازنده ی مسجد معروف گوهرشاد "مشهد" است.
#خندیدنی
کانال #داستان و #طنز حال خوش,
http://eitaa.com/joinchat/206700555C6ffd205a92
شوهره زنگ می زنه مشاوره
می گه زنم ده ساعت برنامه آشپزی می بیند ،
صد پُست درگروه آشپزی میگذارد
و لی بیشتر وقتها نیمرو درست می کند
#خواندنی
#خندیدنی
کانال #داستان و #طنز حال خوش,
http://eitaa.com/joinchat/206700555C6ffd205a92
طرف داشته داداششو نصیحت میکرده
میگفته : وقتی زن گرفتی اقتدار داشته باش .
مثلا من! دیشب به زنم گفتم ساعت یازده باید آب گرم باشه, اونم آبو گرم کرد!
داداششم گفت : ساعت یازده آب گرمو میخواستی چیکار؟
میگه : آخه پوستم حساسه با آبه سرد نمیتونم ظرفارو بشورم! 😃😃
#خواندنی
#خندیدنی
کانال #داستان و #طنز حال خوش,
http://eitaa.com/joinchat/206700555C6ffd205a92
⭕️حکایت بسیار زیبای(ماست و خیار)
🔻میگویند روزی امیرڪبیر ڪه از حیف و میل شدن سفرههای دربار به تنگ آمده بود. به ناصرالدین شاه پیشنهاد ڪرد ڪه برای یک روز آنچه رعیت میخورند میل ڪند !! شاه پرسید مگر رعیت ما چه میخورند؟! امیرکبیر گفت: ماست و خیار !!
🔻ناصرالدین شاه سرآشپز را صدا زد گفت:ڪه برای ناهار فردایمان ماست و خیار درست ڪنید ! سر آشپز دستور تهیه مواد زیر را به تدارکچی برای ماست خیار شاهی داد :
✦ ماست پر چرب اعلا
✦ خیار قلمی ورامین
✦ گردوی مغز سفید بانه
✦ پیاز اعلای همدان
✦ ڪشمش بدون هسته
✦ نان دو آتیشۀ خاشخاش
✦ سبزیهای بهاری اعلا و ... .
🔻ناصرالدین شاه بعد از اینڪه یک شڪم سیر ماست و خیار خورد به امیرڪبیر گفت:رعایای پدرسوخته چه غذاهایی میخورند ما بیخبریم. اگر ڪسی از این همه نعمت رضایت نداشت فلڪش ڪنید !!
#خواندنی
#خندیدنی
کانال #داستان و #طنز حال خوش,
http://eitaa.com/joinchat/206700555C6ffd205a92
27.21M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
علت برخورد سرد سید بحر العلوم با ملا مهدی نراقی چه بود؟؟
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
متاسفانه زندگی ما فقط چشم و هم چشمی شده 🥲🥲
کانال شادی و نکات مومنانه
┄┅┅❅🇵🇸 ✌️🇵🇸✌️ 🇵🇸 ❅┅┅┄
@khandehpak
#حکایت_قدیمی
حکایت پادشاه و خدمتکار
پادشاهی خدمتکاری داشت که بسیار شاد بود، از او علت را پرسیدند. خدمتکار گفت: قربان همسر و فرزندی دارم و غذایی برای خوردن و لباسی برای پوشیدن و بدین سبب من راضی و شادم.
پادشاه موضوع را به وزیر گفت. وزیر هم گفت: قربان چون او عضو گروه ۹۹ نیست بدان جهت شاد است.پادشاه پرسید گروه ۹۹دیگر چیست؟! وزیر گفت قربان یک کیسه برنج را با ۹۹ سکه طلا جلو خانه وی قرار دهید. پادشاه چنین کرد.
خدمتکار وقتی به خانه برگشت با دیدن کیسه و سکه ها بسیار شاد شد و شروع به شمردن کرد. ۹۹ سکه ؟! و بارها شمرد و تعجب کرد که چرا ۱۰۰ تا نیست، همه جا را زیر و رو کرد ولی اثری از یک سکه نبود.
او ناراحت شد و تصمیم گرفت از فردابیشتر کار کند تا یک سکه طلای دیگر پس انداز کند ، او از صبح تا شب سخت کار میکرد، و دیگر خوشحال نبود. وزیر هم که با پادشاه او را زیر نظر داشت گفت: قربان او اکنون عضو گروه ۹۹ است و اعضای این گرو کسانیند که زیاد دارند اما شاد و راضی نیستند.
خوشبختی در سه جمله است:
تجربه از دیروز
استفاده از امروز
امید به فردا.
ولی ما با سه جمله دیگر زندگی را تباه میکنیم:
حسرت دیروز
اتلاف امروز
ترس از فردا
🌸#قال_الله تبارک و تعالی 🌸
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
وَبَشِّرِ الَّذِين آمَنُواْ وَعَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ أَنَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الأَنْهَارُ كُلَّمَا رُزِقُواْ مِنْهَا مِن ثَمَرَةٍ رِّزْقاً قَالُواْ هَـذَا الَّذِي رُزِقْنَا مِن قَبْلُ وَأُتُواْ بِهِ مُتَشَابِهاً وَلَهُمْ فِيهَا أَزْوَاجٌ مُّطَهَّرَةٌ وَهُمْ فِيهَا خَالِدُونَ
و کساني را که ايمان آورده اند و کارهاي شايسته [چون عبادت حق و خدمت به خلق] انجام داده اند، مژده ده که
بهشت هايي ويژه آنان است که از زيرِ [درختانِ] آن نهرها جاري است؛
هرگاه از آن بهشت ها ميوه اي آماده به آنان دهند، گويند: اين همان است که از پيشْ روزيِ ما ن*
👈سوره مبارکه بقره آیه 25
#حدیث
امـام صـادق عليه السلام:
اِيّاكُمْ اَنْ يَحْـسُدَ بَعْضُكُمْ بَعْضا فَاِنَّ الْكُفْرَ اَصْلُهُ الْحَـسَدُ.
مبـادا با يكديـگر حسـد ورزيـد، زيرا كفر و بى دينى از حسد بر مى خيزد.
https://eitaa.com/joinchat/3957915652C49ee0fab57
#داستان
مردی داشت گوسفندی را از کامیون پایین می آورد تا آن را برای روز عید قربانی کند . گوسفند ازدست مرد جدا شد و فرار کرد.مردشروع کردبه دنبال کردن گوسفند تا اینکه گوسفند وارد خانه یتیمان فقیری شد .
عادت مادرشان این بود که هر روز کنار در می ایستاد و منتظر می ماند تا کسی غذا و صدقه ای را برایشان بگذارد و او هم بردارد. همسایه ها هم به آن عادت کرده بودند.
هنگامی که گوسفند وارد حیاط شد مادر یتیمان بیرون آمد و نگاه کرد .ناگهان همسای شان ابو محمد را دید که خسته و کوفته کنار در ایستاده .
زن گفت ای ابو محمد خداوند صدقه ات را قبول کند .او خیال کرد که مرد گوسفند را به عنوان صدقه برای یتیمان آورده .مرد هم نتوانست چیزی بگوید جز اینکه گفت :خدا قبول می کند .
ای خواهرم مرا به خاطر کمکاری و کوتاهی در حق یتیمانت ببخش.
بعدا مرد رو به قبله کرد و گفت خدایا ازم قبول کن.
روز بعد مرد بیرون رفت تا گوسفند دیگری را بخرد و قربانی کند. کامیونی پر از گوسفند دید که ایستاده . گوسفندی چاق و چنبه تر از گوسفند قبلی انتخاب کرد. فروشنده گفت بگیر و قبول کن و دیگه با هم منازعه نکنیم. مرد گوسفند را برد وسوار ماشین کرد. برگشت تا قیمتش را حساب کند .فروشنده گفت این گوسفند مجانی است و دلیلش هم این است که امسال خداوند بچه گوسفندان زیادی به من ارزانی نمود و نذر کردم که اگر گوسفندان زیادی داشتم به اولین مشتری که به او گوسفند بفروشم هدیه باشد .
پس این نصیب توست ...
صدقه را بنگر که چه چیزیست! !!
صدقه دهید چونکه کفن بدون جیب است!
خداوند رحمت کندپدرومادرتان را
درنشرخوبی ها شریک شوید.🌺
درسته كه بعضیها آدمهای مفيدى نيستند
ولى در عوض، بىمصرف هم نيستند...
مثلاً میشه ازشون بهعنوان درس عبرت براى ديگران استفاده كرد! 🥴😬😂
#خندیدنی
#خواندنی
اگه دنبال #حا_خوش هستی بیا اینجا👇
http://eitaa.com/joinchat/206700555C6ffd205a92
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نذری به این میگن:
کانال شادی و نکات مومنانه
┄┅┅❅🇵🇸 ✌️🇵🇸✌️ 🇵🇸 ❅┅┅┄
@khandehpak
💠#داستان
👈انسان در حد صفر
روزی از دانشمندی ریاضیدان پرسیدند: نظرتان درباره زن و مرد چیست؟
جواب داد:
اگر زن یا مرد دارای ( اخلاق) باشند پس مساوی هستند با عدد یک =۱
اگر دارای (زیبایی) هم باشند پس یک صفر جلوی عدد یک میگذاریم =۱۰
اگر (پول) هم داشته باشند دوتا صفر جلوی عدد یک میگذاریم =۱۰۰
اگر دارای (اصل و نسب) هم باشند پس سه تا صفر جلوی عدد یک میگذاریم =۱۰۰۰
ولی اگر زمانی عدد یک رفت (اخلاق) چیزی به جز صفر باقی نمی ماند و صفر
هم به تنهایی هیچ نیست ، پس آن انسان هیچ ارزشی نخواهد داشت !
#خواندنی
کانال #داستان و #طنز حال خوش,
http://eitaa.com/joinchat/206700555C6ffd205a92
حیف نون آرپیجی رو بر عکس گذاشته بوده روی شونش. شلیک می کنه،
بر می گرده می بینه همه ی خودی ها مُردن!
می گه: ببین خودی ها رو که این جوری کرده با دشمن چه کار کرده!😂😂😂
#خندیدنی
کانال #داستان و #طنز حال خوش,
http://eitaa.com/joinchat/206700555C6ffd205a92
عفت و حجاب
========
حکمِ خدا و شرعِ مبین ، عفّت و حجاب
قولِ امام و عصمتِ دین ، عفّت و حجاب
راهِ کمال و رشدِ بشر در مسیرِ عمر
حفظِ حریم و آیتِ دین ، عفّت و حجاب
در امتدادِ راهِ خدا ، راهِ معرفت
راهِ عزیرِ نصرتِ دین ، عفِت و حجاب
ادیانِ حقّ و جمله ی پیغمبرانِ مان
مامورِ نشرِ رحمتِ دین ، عفّت و حجاب
دلداده گانِ امرِ خداوند مهربان
مجریِ حُکمِ شوکتآ دین ، عفّت و حجاب
کُلِ زنان و قاطبه ی مردمِ شریف
در سایه سارِ عزتِ دین ، عفّت و حجاب
قدرِ زنان و منزلت و شانِ مادران
در حفظ شان رایتِ دین ، عفّت و حجاب
در هر زمانه جمله ی ایرانیانِ پاک
در پاسداری و رعایت دین ، عفت و حجاب
خونِ شهیدِ راهِ خدا می زند ندا
شو پایدار با حمایت دین ، عفّت و حجاب
جان داده ایم تا که بماند نشانِ دین
در حیطه ی رسالت دین ، عفّت و حجاب
ما رهروان کویِ خداوند قادریم
زیر لوا و رایت دین ، عفّت و حجاب
صابر به پاسِ حرمتِ سالارِ انقلاب
یاری نما ز حکمت دین ، عفّت و حجاب
_______________
۹ / ۲ / ۱۴۰۳ محمد صادق ربانی
🆔@Akhbare_nab
💠علامه طباطبایی رحمه الله :
🔸هر پَر كاهى كه در ته چاهى حركت مى كند، موج بر مى دارد و تا به آسمانها اثر دارد.
🔸برگی که از درخت ، بر زمین می افتد ،در عالم تاثیر گذار است؛
چطور فکر می کنید ،گناه کردن در عالم ، بی اثر باشد.
🔸خداوند متعال مى فرماید:
وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَى آمَنُواْ وَاتَّقَواْ لَفَتَحْنَا عَلَیْهِم بَرَكَاتٍ مِّنَ السَّمَاء وَالأَرْضِ
و اگر مردم آبادیها ایمان آورده و به تقوا گرایند، قطعا بركاتى از آسمان و زمین بر ایشان مى گشاییم.
🔸از این آیه ى شریفه استفاده مى شود كه تقوا در جلب خیرات و نزول بركات، و گناهان در رفع و منع آنها اثر دارند.
🔸گناهان با هم فرق دارند، تبعات و آثار آنها نیز فرق دارند،
و هر گناهى اثر خاصى دارد كه در دعا به بعضى از آنها اشاره شده است.
اللهم اغفرلى الذنوب التى تهتك العصم
اللهم اغفرلى الذنوب التى تنزل النقم.
خدایا! گناهانى را كه پرده ها را مى درد بر من ببخشاى
خدایا، گناهانى را كه عذاب ها را نازل مى كند بر من بیامرز
@range_khodaa
#خواندنی
کانال #داستان و #طنز حال خوش,
http://eitaa.com/joinchat/206700555C6ffd205a92