💠#داستان 👈فرق بين اسلام و ايمان ابودعامه مي گويد: به محضر امام دهم حضرت هادي عليه السّلام براي عبادت آن حضرت رفتم ، درآن هنگام كه بستري بود و در همان سال (254 هجري قمري از دنيا رفت ) هنگامي كه تصميم گرفتم از محضرش بروم ، فرمود: ((اي ابودعامه ! حق تو واجب شد (به من حق پيدا كردي ) آيا مي خواهي تو را به چيزي كه بوسيله آن خوشحال گردي ، خبر دهم ؟!)). عرض كردم : ((بسيار به چنين خبري نيازمندم ؟!)). فرمود: پدرم و او از پدرش تا اميرمؤمنان علي علیه السلام فرمود، روزي رسول خدا صلی الله علیه وآله و سلم به من فرمود: بنويس ، گفتم : چه بنويسم ؟ فرمود: بنويس : بسم اللّه الرحمان الرحيم ، الايمان ما و قرته القلوب و صدقته الاعمال ، والاسلام ما جري به اللسان وحلت به المناكحة . :((بنام خداوند بخشنده مهربان ، ((ايمان ))، آن است كه در دلها جاي گيرد، و كردار انسان ، آن را تصديق نمايد، اما ((اسلام ))، آنست كه در زبان جاري گردد، و مجرد اسلام ، براي از دواج كافي است )). سپس فرمود: ((اين مطلب در صحيفه اي به خط علي علیه السلام با املاي رسول خدا صلی الله علیه وآله و سلم نوشته شده و پس از آنها نسل به نسل براي ما به ارث مانده است )). #خواندنی کانال #داستان و #طنز حال خوش, http://eitaa.com/joinchat/206700555C6ffd205a92

میگن کبک ها بین خودشون یه مثال دارن که میگه: یارو عین ادم سرشو کرده تو گوشی😂😂😂😂 #خندیدنی کانال #داستان و #طنز حال خوش, http://eitaa.com/joinchat/206700555C6ffd205a92

#خاطرات_شهید عملیات بیت المقدس که تمام شد و رزمنده ها برگشتند، هیچ خبری از محمد نشد نه می‌گفتند شهید شده، نه خبر اسارتش رو می دادند... خیلی گذشت مادرم تمام فکرش پیش #محمد بود یکی از آشناهامون داشت می‌رفت مشهد... مادرم به من گفت: «یک نامه برای امام رضا علیه السلام بنویس و بخواه که از محمد خبری بیاورند لااقل اگر شهید شده، پیکرش برگردد» دو سه روز بعد، محمد را آوردند فقط استخوان هایش باقی مانده بود.. 🌹🌷🌹🌷🌹🌷🌹🌷🌹🌷🌹🌷 شهدا از خواب و خوراک افتادند تا دنیا #خوابمان نڪند... و این است معناے مردانگے... اے ڪاش مردانہ قدر مردانگے هایشان را بدانیم .. 🌹🌷🌹🌷🌹🌷🌹🌷🌹🌷🌹🌷 ◀️دفترچه گناهان یک شهید ۱۶ساله! ⏪درتفحص شهدا دفترچه یک شهید ۱۶ساله که گناهان هر روزش را می نوشت پیدا شد ⏪گناهان یک هفته او اینها بود: ⏮شنبه: بدون وضو خوابیدم ⏮یکشنبه: خنده بلند درجمع ⏮دوشنبه: وقتی در بازی گل زدم احساس غرور کردم ⏮سه شنبه: نماز شب را سریع خواندم ⏮چهارشنبه: فرمانده در سلام کردن از من پیشی گرفت ⏮پنجشنبه: ذکر روز را فراموش کردم ⏮جمعه: تکمیل نکردن هزار صلوات وبسنده به هفتصد صلوات ◀️شادی روح مطهر شهدا صلوات 🌸اللهم صل علی محمد وآل محمد و عجل فرجهم #خواندنی کانال #داستان و #طنز حال خوش, http://eitaa.com/joinchat/206700555C6ffd205a92

یکی از کاربرا نوشته بود: فندک یادگاری دوستم مرا سیگاری کرد...! حالا اگه کتاب فیزیک بهت داده بود فیزیکدان میشدی...؟ والا بخدا بعضیا دنبال بهانه میگردن...!😒😂😂 #خواندنی #خندیدنی کانال #داستان و #طنز حال خوش, http://eitaa.com/joinchat/206700555C6ffd205a92

🎥ای خونت خراب، مصالح ساختمانی این جور بار نمیکنن😂😂 #دیدنی #خندیدنی کانال #داستان و #طنز حال خوش, http://eitaa.com/joinchat/206700555C6ffd205a92

🌺قال الله تبارک و تعالی بسم الله الرحمن الرحیم 🔺«٦» ﻭَ ﻣِﻦَ ﺍﻟﻨَّﺎﺱِ ﻣَﻦ ﻳَﺸْﺘَﺮِﻱ ﻟَﻬْﻮَ ﺍﻟْﺤَﺪِﻳﺚِ ﻟِﻴُﻀِﻞَّ ﻋَﻦ ﺳَﺒِﻴﻞِ ﺍﻟﻠَّﻪِ ﺑِﻐَﻴْﺮِ ﻋِﻠْﻢٍ ﻭَﻳَﺘَّﺨِﺬَﻫَﺎ ﻫُﺰُﻭﺍً ﺃُﻭْﻟَﺌِﻚَ ﻟَﻬُﻢْ ﻋَﺬَﺍﺏٌ ﻣُّﻬِﻴﻦٌ 🔻ﻭ ﺑﺮﺧﻲ ﺍﺯ ﻣﺮﺩم، ﺧﺮﻳﺪﺍﺭ ﺳﺨﻨﺎﻥ ﺑﻴﻬﻮﺩﻩ ﻭ ﺳﺮﮔﺮم ﻛﻨﻨﺪﻩ ﺍﻧﺪ، ﺗﺎ ﺑﻲ ﻫﻴﭻ ﻋﻠﻤﻲ، (ﺩﻳﮕﺮﺍﻥ ﺭﺍ) ﺍﺯ ﺭﺍﻩ ﺧﺪﺍ ﮔﻤﺮﺍﻩ ﻛﻨﻨﺪ ﻭ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻣﺴﺨﺮﻩ ﮔﻴﺮﻧﺪ؛ ﺁﻧﺎﻥ ﺑﺮﺍﻳﺸﺎﻥ ﻋﺬﺍﺑﻲ ﺧﻮﺍﺭ ﻛﻨﻨﺪﻩ ﺍﺳﺖ ‎‌‌‎‌‌‎ 🌸سوره مبارکه لقمان آیه 6

🔆امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام: اَلصَّـديقُ الصَّدُوقِ مَنْ نَصَحَكَ فى عَيْبِكَ، وَ حَفِظَكَ فى غَيْبِكَ وَ آثَرَكَ عَلى نَفْسِهِ؛ 🔘دوست راستين كسى است كه 1️⃣نسبت به عيب‌هايت نصيحت و خيرخواهى كند 2️⃣و پشت سرت، آبرويت را حفظ كند 3️⃣و تو را بر خويش مقدّم بدارد و ايثار كند. 📚ميزان‌الحكمة، ج۵، ص۳۱۱ https://eitaa.com/doostanshohada

💠 #داستان واقعی 👈معلمان اخلاق دو تا برادر بودند که بہ ظاهر هیأتی نبودند و بہ قول بعضی ها از آن هیپی ها..!! این دو شیفتہ شهید سید مجتبی علمدار شده بودند و بہ خاطر دوستی با سید وارد هیأت شدند. یک روز مادر اینها شڪ مے ڪند ڪہ چرا شبها دیر بہ خانہ مے آیند؟! یڪ شب دنبال آنها راه مے افتد، می بیند پسرانش رفتند داخل یک زیر‌زمین! این خانم هم پشت در می نشیند و گوش می دهد متوجہ مے شود از زیرزمین صدای مداحی مے آید. بعد از اتمام مراسم مادر متوجہ می شود فرزندانش مشغول نماز شده اند؛ با دیدن این صحنہ مادر هم تحت تاثیر قرار می گیرد و او هم به این راه کشیده می شود. خود سید بعد‌ها تعریف ڪرد ڪہ این دو برادر یڪ شب آمدند گفتند: سید! مادرمان می خواهد شما را ببیند. رفتم دیدم خانمی است چادری؛ گفت: آقا سید شما من را ڪہ نماز نمے خواندم، نمازخوان ڪردید! چادر بہ سر نمی ڪردم، چادری ڪردید! ما هر چہ داریم! از شما داریم. این خانم بعدها تعریف ڪرد ڪہ سید بہ من گفت: من هر چہ دارم از این فرزندان شما دارم! اینها معلم اخلاق من هستند! #خواندنی کانال #داستان و #طنز حال خوش, http://eitaa.com/joinchat/206700555C6ffd205a92