چرا نمیشه حرفی که باعث شده گلوی آدم سنگین بشه رو صاف و مستقیم گفت. بازم باید مراقب باشی طرف مقابل آسیب نبینه! چرا نمیشه گفت و رد شد؟! همش باید فکر عواقب حرفای درونیمون باشیم. و مثل همیشه تهش میشه یه عالمه تایپ کردن و بسنده کردن به جملهی خوبم و همه چی عالیه ..
چایی عادی الان کفاف نمیده.
دلم چایی روضه اونم تو استکان و نعلبکی گل سرخی میخواد که عطر هل و گلاب هم داشته باشه.
حالِ دل🌱
اینو خیلی دوسش دارم :)))))🤌
ولی درستش این بود که شب ولادت حرم میبودیم.
هر روز دنیا برام عجیبتر میشه! با یکی آشنا میشی با خودت میگی انگار چند ساله میشناسیش و چقد خوبه و بهتر از این آدم نیست دیگه. ارتباطت که باهاش کمتر میشه با خودت فکر میکنی که این آدم چقد غریبهست برات و انگار هیچوقت نمیشناختیش.
دنیا غیرقابل پیش بینیترین چیزیه که هر روز باهاش مواجهیم.
ولی جدی چجوری هم درس میخونید هم سرکار میرید هم ازدواج میکنید هم بچهداری میکنید هم وقت اضافه میارید؟! من اصن نمیتونم حتی به مدیریت همزمان اینا فکر کنم.
این یه اصل ثابت و تکراریه و شاید روزی چندین بار بشنویمش ولی باز یادمون میره که «هیچ کاری از هیچ کسی بعید نیست» پس یادت نره که هر چیزی ممکنه از هر آدمی که توقعش رو نداری بر بیاد.
هر چقدر هر بار از این موضوع کمتر تعجب کنی، کمتر دلت میشکنه.