https://docs.google.com/forms/d/e/1FAIpQLSdJxJJbCwRhy5yZrwHYhmtthK_Cy1lhUU2GV5qo1GUcG22Hmg/viewform
دوره رایگان من و همراهم
در خصوص سواد رسانه ای
*عبرتی شگفت انگیز از گردش روزگار*
در زمان به قدرت رسیدن صدام در عراق، از جمله احزاب مخالف صدام، حزب سوسیالیست بود که صدام دستور قلع و قمع اعضای آن را به برادر ناتنی خود *برزان تکریتی* سپرده بود.
یکی از دستگیر شدگان این حزب، *میاده* زن جوان ۲۲ ساله و شوهرش بودند که هر دو به اعدام محکوم شدند.
*میاده* نُه ماهه باردار بود و روزهای آخر بارداری خود را طی مینمود که قبل از اعدام نامهای برای *برزان تکریتی* برادر صدام مینویسد، و از او در خواست میکند که اعدامش را تا زمان تولد بچه به تأخیر بیاندازند.
*برزان* قبول نکرد و در جواب نامهی *میاده* نوشت:
جنین داخل شکمت هم باید بمیرد و با تو دفن گردد ....
*میاده* که روزهای آخر بارداری را طی میکرد، در روز موعود به پای چوبهی دار رفت و التماسهای او تاثیری در تاخیر حکم اعدامش نداشت.
خانم *میاده* در حین اعدام، بالای دار وضع حمل کرد و فرزند پسری با بند ناف به روی تخته، به پایین افتاد.
*رضیه* زنِ زندانبان، با اشارهی رییس زندان، طفل را در لباسهای مادرش پیچیده و به گوشهای منتقل کرد!!!
آقای *برزان* برادر ناتنی صدام پس از اجرای حکم اعدام از رییس زندان، حال و روز خانم *میاده* و جنینش را جویا شد و گزارش خواست.
رییس زندان نیز در گزارش نوشت:
جنین با مادر در چوبهی دار ماند تا مُرد ...
رییس و پزشک زندان و *رضیه* زنِ زندانبان، با هم، همقسم شدند که همدیگر را به *برزان تکریتی* نفروشند و توافق کردند که *رضیه* نوزاد را به خانهاش ببرد و با راضی کردن شوهرش شناسنامه برای کودک بگیرد.
از آن پس، همه نوزاد را *ولید* میخواندند.
سالها گذشت و *ولید* بزرگ شد.
برادر خانم *میاده* (دایی واقعی ولید) در آلمان زندگی میکرد و سالها پیشتر، خبرهایی دربارهی خواهرزادهاش *ولید* از *رضیه* زنِ زندانبان دریافت کرده بود.
او در سال ۲۰۰۳ میلادی و پس از سقوط رژیم بعثی صدام به عراق برگشت تا یادگار خواهرش *میاده* را پیدا و با خود به آلمان ببرد و از روی آدرس و نشانیهایی که *رضیه* داده بود او را یافت.
*ولید* قبول نکرد که، به آلمان مهاجرت کند و گفت:
*رضیه* مثل مادرم هست، او جان مرا نجات داده و زحمت بسیاری برای من کشیده، هرگز تنهایش نمیگذارم.
این اتفاق زمانی بود که *رضیه* بازنشسته شده بود.
خانم *رضیه* با خواهش از مسوولین، *ولید* را به جای خود، به عنوان زندانبان و مأمور زندان استخدام میکند.
ملت عراق ، افراد حزب بعث را یکی پس از دیگری دستگیر میکردند، از جمله دستگیر شدگان *برزان تکریتی* برادر ناتنی صدام بود.
از قضای الهی، *ولید* پسر خانم *میاده* ، مسئول مستقیم سلول *برزان تکریتی* شد و همانجا بود که قصهی مادر و فرزند درون شکمش را برای *برزان* تعریف کرد و گفت: حال آن فرزند من هستم!.
آقای *برزان* با شنیدن این داستان از زبان *ولید* ، از خود بیخود شد و به زمین افتاد ...
پس از صدور و تأیید حکم اعدامِ *برزان* ، *ولید* به عنوان زندانبان، مأمور اجرای اعدام او شد و با دست خود *طناب دار* را بر گردن *برزان* انداخت.
📚 برگرفته از نوشتههای *پاریسولا لامپوس* معشوقهی صدام حسین.
*آنقدر گرم است بازارِ مکافات عمل*
*چشم اگر بینا بود، هرروز، روز محشر است*
(صائب تبریزی)
#ارسالی_مخاطبین
تحلیل جنگ روسیه و اوکراين استاد علی اکبر رائفی پور/ آیا جنگ جهانی سوم رخ می دهد
https://www.aparat.com/v/Vs7O8
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
#مولاناالمهدی
نشاط این بهـارم
بی گل رویت چه ڪار آید؟
تو گر آیی،
طــرب آید
بهشـت آید
بهـــــار آید…🌸🍃
ایام مبارک
💎اللهم عجل لولیک الفرج💎
📆1400/12/29
@hale_nou
هدایت شده از سمات | Samaat
🏴 السلام علیک یا جعفر بن محمد الصادق
🔔 مسابقه امام شناسی (نور ششم)
⏳ زمان : از ساعت ۹ شب روز پنج شنبه ۵ خرداد
تا ساعت ۹ شب روز یک شنبه ۸ خرداد
🏷لینک آزمون مجازی:
https://survey.porsline.ir/s/KUvf6IG
💰 جوایز:
۳ کمک هزینه عتبات (هرکدام پنج میلیون تومان)
۳ کمک هزینه مشهد مقدس (هرکدام سه میلیون تومان)
۳ هدیه یک میلیون تومانی
۱۲ هدیه پانصد هزار تومانی
🔅 برای شرکت در مسابقه میتوانید به یکی از سه روش ارائه شده در مسابقه شرکت کنید 👇
🔖 مطالعه نسخه PDF
📺 مشاهده قطعه تصویری
🎧 شنیدن فایل صوتی
⚠️ کلیه محتواهای مسابقه از آدرس ذیل قابل دریافت می باشد
https://zil.ink/smoh313
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
@smoh313
💢🌺💢🌺💢🌺
🔰 آیا شما هم درگیر قاعده ۹۹ هستید؟🤔
♦️قاعده ۹۹ چیست؟
پادشاهی از وزیرش میپرسد: چرا همیشه خدمتکارم از من خوشحالتر است در حالی که او هیچ چیزی ندارد!!
و منِ پادشاه که همه چیز دارم، حال و روزِ خوبی ندارم!!؟
وزیر گفت: سرورم شما باید قاعده ۹۹ را امتحان کنید!!
بعد ببینید آن خدمتکار خوشحال است یا نه .
پادشاه گفت: قاعده ۹۹ چیست؟!!
وزیر گفت: ۹۹ سکه طلا در کیسهای بگذار و شب آن را پشت درب اتاق خدمتکار بگذار و بنویس این ۱۰۰ دینار هدیهای است برای تو و سپس در را ببند و نگاه کن چه اتفاقی رخ میدهد!!
پادشاه نقشه را آنطور که وزیر به او گفته بود، انجام داد....
خدمتکار پادشاه، آن کیسه را برداشت و موقعی که به خانه رسید سکهها را شمرد، متوجه شد یکی کم دارد!!
پیش خود فکر کرد که آن را در مسیر راه گم کرده است!!
همراه با خانوادهاش کل شب را دنبال آن یک سکه طلا گشتند،هیچی پیدا نکردند!!
خدمتکار ناراحت شد از اینکه یک سکه را گم کرده است!!
پریشانی به سراغش آمد با آنکه آن همه سکههای دیگر را در اختیار داشت!!
روز دوم خدمتکار پریشان حال بود چرا؟!
چون شب نخوابیده بود،
وقتی که پیش پادشاه رسید چهرهای درهم و ناراحت حال، مثل روزهای قبل شاد و خوشحال نبود!!
پادشاه آن موقع فهمید که معنی قاعده ۹۹ چیست!!
آری، قاعده ۹۹ آن است که داشته های خود را نمیبینیم و تمرکز ما بر روی نداشته هاست
و در تمام ادوار زندگیمان دنبال آن یک گمشده میگردیم و خودمان را به خاطر آن ناراحت میکنیم و فراموش کردهایم که شاید داشته های ما بسیار بیشتر از نداشته های مان است .
قاعده ۹۹ همان تمامیت خواهی و کمال گرایی افراطیست.
قاعده ۹۹ زیستن در فضای ناهوشیاریست.
قاعده ۹۹عدم پذیرش واقعیت و شرایط زندگیست.
پس به داشته هایمان بیاندیشیم.
و قدر آنها را بدانیم.
آسایش و آرامش و رشد در فضای شکر گزاری و مثبت اندیشی حاصل می شود.
📆1401/03/05
@hale_nou