زنگ تفریح علمی، ادبیِ حال خوب کن✍ 🏝بیت زیر از سعدی شیرازی است که در مصرع دوم با کم‌ و زیاد کردن یک ویرگول و «و»، نه یک مفهوم، بل چندین مفهوم از آن به دست می‌آید. 🏝((از در بخشندگی و بنده‌نوازی...🏝 🏝مُرغ هوا را نصیب  ماهی دریا))🏝 🔸ببینید می توانید این مفاهیم را بیابید؟! 🏝یادآوری؛👇 🔸شش معنای متفاوت از مصرع دوم قابل برداشت است. پس از دریافت پاسخ شما توضیح کامل را خواهم داد. @halekhoob20

شرح مرغ هوا و ۶ معنای متفاوت در شعر سعدی علیه‌الرحمه: مرغ هوا را نصیب ماهی دریا http://eitaa.com/joinchat/2669543424C5d95ea5fba #حال_خوب #زندگی_شاد برای عضو شدند کلیک کنید👇 https://eitaa.com/halekhoob20

توی ماه رمضان هم اعصابم خورده چکار کنم؟ http://eitaa.com/joinchat/2669543424C5d95ea5fba ارسال کن و در ثوابش شریک شو!

خداوندا اگر جایی دلی بی‌تاب و نالان است نمیدانم چطور اما خودت پا در میانی کن خداوندا دلم چون بره‌ای گردیده سرگردان نمیدانم چطور اما خودت آن را شبانی کن اگر گلخنده‌های تلخ ما دیدی و رنجیدی به وقت غصه هم دل را ببین و باغبانی کن و در ماهی که حتی کافران برتو طمع دارند شتر دیدی ندیدی کن به ما هم مهربانی کن منم تشنه‌تر از تشنه در این ماه ضیافت تو بیا و این دل پژمرده‌ام را میزبانی کن دل من لانه اغیار گشت و دست من خالی بیا و مثل پیش از این دلم را پاسبانی کنی http://eitaa.com/joinchat/2669543424C5d95ea5fba بداهه ... مصرع استقبال از من نیست

می‌دونی گاهی اوقات دعای به دیگران شرک است؟! #حال_خوب #زندگی_شاد لطفا کلیک کن👇 عضو شو! (کانال استاد ثرایی) بفرست برای هرکس که دوسش داری http://eitaa.com/joinchat/2669543424C5d95ea5fba (شعر از من ولی مصرع استقبال از من نیست!)

http://eitaa.com/joinchat/2669543424C5d95ea5fba ماه مبارک رمضان ماه شل کردن ذهن

من نخواهم شد از این خلوت برون چونکه سرگرم‌‌ام به احوال درون http://eitaa.com/joinchat/2669543424C5d95ea5fba

سالی که نکوست از بهارش پیداست دوغ ترش از رنگ تغارش پیداست http://eitaa.com/joinchat/2669543424C5d95ea5fba

یاد ایام یاد آن روزی که ما هم دلخوشی‌ها داشتیم گرد کرسی مثل پروانه سر و پا داشتیم غرق در‌ گوشی شدیم و پشت کرده بر هم‌ایم یاد آن روزی که رو در روی هم جا داشتیم نه خبر از روغن پالم و نه مرغ هورمونی هرچه می‌خوردیم در منزل مهیا داشتیم برف می‌آمد دو متر و آب باران مثل سیل کی برای آبِ خوردن جنگ و دعوا داشتیم؟ خاله بود و عمه و عمو و دایی، هرکه بود از صمیم جان و دل ما حرمتش را داشتیم با صدای یک خروسی، صبح از بهر نماز چون فنر از جای می‌جستیم و تقوا داشتیم بود عشق و حال ما در خلوت و صوم و صلاة تا سحرگاهان به شام قدر غوغا داشتیم میخکوب گوشی و این قاب جادویی شدیم پیش از این در راه بودیم و دوتا پا داشتیم بود یک پا منزل خاله یکی دایی و ما آن زمان  از حال و روز هم خبرها داشتیم بود بین دولت و مردم تماما اعتماد کی نیاز  فیلتر و فیلترشکن‌ها داشتیم دولت ما صادق و ملت چنان او راستگو کی کلاه ملتی در بورس بر می‌داشتیم جنگ بود و زاسمان می‌ریخت آتش لیک ما ترس نه، بلکه شهادت را  تمنا داشتیم کودکی بودیم با شور و نشاط و اشتیاق باوجود کودکی‌مان آرزوها داشتیم دلخوری بین من و تو بود یک امر محال یک دل کوچک ولی مانند دریا داشتیم دلبری  در خانه بود و بود بی‌رنگ و لعاب لیک گویی پیش خود ما هم  زلیخا داشتیم می‌پرستیدیم مادر را تو گویی چون خدا بهر عشق این و آن در دل کجا جا داشتیم هست خواهر با برادر همچنان کارد و پنیر یاد آن روزی که عشقی چون مربا داشتیم لایک‌‌مان هر روز می‌آمد ولی از آسمان کی برای لایک‌های فیک ما جا داشتیم کاش آن ایام بر می‌گشت یک بار دگر گرچه آن آیام اکنون را تمنا داشتیم ثرایی

رابطه امشب با حال خوب این درگه ما درگه نومیدی نیست باز آی بیا هرآنچه هستی باز آی http://eitaa.com/joinchat/2669543424C5d95ea5fba