حماسه هیأتها
تو امام همهای. حتی اونایی که خیلی وقته فراموششدن. حتی اونایی که کسی نیست تا بهشون سر بزنه. حتی اونایی که از زندگی خیلی دور افتادن. تو امام همهای و هیچکس رو از قلم نمیندازی. تو امام مایی و ما همهی اینها رو از تو یاد گرفتیم.
◾ پویش شهر بدون کارتنخواب | طرح تهیه و توزیع غذای گرم و بستههای معیشتی برای خانوادههای آسیبدیده از پدیده کارتونخوابی
🏴 هیأت دعای ندبه
📍 شهرستان چناران
استان خراسان رضوی
#قصه_یک_هیأت
#حماسه_هیأتها
#حماسه_هیأت
🌐HamaseHeyat.org
🔰instagram.com/hamaseheyat
این روزا همه سعی میکنن توی عزاداریا، روضهها و نذریها، حتی شده یه سهم کوچیک داشته باشن. مثل یه مسابقهست برای کار خیر؛ مسابقهای که همه توش برندهن.
خوبه که توی انجام این کارا هم به یه چیزایی دقت کنیم:
▪️اگه نذری میدیم حواسمون باشه حتما ظرف و مکانی رو برای جمع کردن زباله در نظر بگیریم و بلافاصله ظرفها و لیوانهای خالی رو جمع کنیم.
▪️اگه هم نذری میگیریم حواسمون باشه، ظرفهای خالی شده رو به اولین سطل زباله بندازیم.
▪️میشه کاری کرد که بعد از رفتن هیئاتها چیزی که میمونه یه خیابون تمیز باشه که عطر عزاداری گرفته، نه خیابونی پر از زباله و ظرفهای یه بار مصرف نذری.
عزادارای امام حسین(علیهالسلام) حواسشون به همهچی هست🌱
#آداب_بی_قراری
#حماسه_هیأتها
#حماسه_هیأت
🌐HamaseHeyat.org
🔰instagram.com/hamaseheyat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دلم تنگ شده برای اون روزایی که برای بلندکردن پرچم با بچههای هیئت دعوام میشد. دلم تنگ شده برای اون هیجانی که صبحهای تاسوعا و عاشورا داشتم. دلم تنگ شده برای اون عشقی که ازش سردرنمیآوردم. یه کاری کن که یه بار دیگه همونطوری دوستت داشته باشم. من دلم برای اون دوستداشتن بی حساب و کتاب تنگ شده عزیزدلم...
نیمی از بچههای این هیئت از اهل سنت و نیم دیگری از تشیع هستن و همه با هم میگن من امام حسین رو دوست دارم.
🏴 هیئت کریم اهل بیت
📍استان تهران، دروازه غار
#قصه_یک_هیأت
#حماسه_هیأتها
#حماسه_هیأت
🌐HamaseHeyat.org
🔰instagram.com/hamaseheyat
حماسه هیأتها
#نیوفلدر در قسمت هایی پانزده تا بیست دقیقه با صدایی آرام و گرم برای شما یک قصه می گوید. قصه هایی که از هر جا شروع بشوند پایان همه شان محرم سال ۶۱ هجری است. هرکس بتواند به شکلی تازه روضه های محرم را نمایش بدهد می تواند برای این #پادکست بنویسد و با کمک آقای حجازی به روضه خوان جلسه تبدیل شود. اگر می خواهید جنس و عیار این پادکست را بفهمید به قسمت «گردنبندی که دختران جوان آویزند» گوش فرادهید.
🎙️پادکست نیوفلدر
👤 یاسین حجازی
#معرفی_پادکست
#حماسه_هیأتها
#حماسه_هیأت
🌐HamaseHeyat.org
🔰instagram.com/hamaseheyat
حماسه هیأتها
غذای نذری یکی از اون چیزاییه که پای ثابت همهی خاطرههامون از محرمه. فرقی نداره اهل کجا باشیم؛ همهمون لابد یه بار تا صبح دیگ غذای نذری رو نوبتی هم زدیم و زیرلب حاجتامون رو زمزمه کردیم و اشک ریختیم...
◾مراسم طبخ و توزیع نذری
🏴 هیئت فاطمیون
📍 استان گلستان، شهر گنبد کاووس
#قصه_یک_هیأت
#حماسه_هیأتها
#حماسه_هیأت
🌐HamaseHeyat.org
🔰instagram.com/hamaseheyat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
امام صادق پرسیده بود: آیا هر روز به زیارت حسین میروی؟ سدیر جواب داده بود: نه جانم به فدایتان! امام با دلخوری گفته بود: چهقدر در حق حسین کوتاهی میکنید! سدیر پاسخ داده بود: راهمان دور است. خودتان که خبر دارید. امام گفته بود: پس شبها برو بالای پشتبام خانهات و از دور به سوی مزار او سلام بده تا ثواب زیارت را برایت بنویسند...
◾ سرود سلام عشق من
🏴 کانون رهپویان وصال
📍 استان فارس، شیراز
#قصه_یک_سرود
#حماسه_هیأتها
#حماسه_هیأت
🌐HamaseHeyat.org
🔰instagram.com/hamaseheyat
حماسه هیأتها
موسفیدهای هیات از ریشگروگذاشتنشان جوابی نگرفتند. بیتابی جوانها هم بیفایده بود «تنهات نمیذاریم. میشیم پسر نداشتت. وحید رو ببخش. حالت طبیعی نداشته والا چاقو نمیکشید والا میفهمید آقا رضا، پسر شما، رفیق ما، خیرخواهش بوده که میخواسته از بزم لات و لوتا بکشدش بیرون».
مادر رضا، از همان شب اول که چشمش به پیراهن پاره و خونی افتاد گفت «قصاص!». بیاحترامی نمیکرد. زبانش به نفرین نمیچرخید. فقط با دل انگشتهای استخوانیاش اشکهایش را پاک میکرد و بریده بریده به مادر وحید میگفت «طوبی خانم جان! خودت مادری! می فهمی یک بچه داشتن یعنی چی. میفهمی بیپدر بچه بزرگ کردن چه مصیبتیه. جیگرم میسوزه. با قصاص آتیش دلم گلستون نمیشه. ولی کمتر زبونه میکشه. شاید...»
سه روز قبل از محرم بود که مادر رضا پرده سبز وسط مسجد را تا ته جمع کرد. مردم، مرد و زن فکر کردند آمده خودش را به رسم غبارروبی قبل از محرم برساند. نشست کنار منبر و روسری و پیراهن سیاهش را از دل بقچه سفید همراهش بیرون کشید «رخت عزای پسرم رو درآوردم تا امسال هم فقط برای اربابم سیاه بپوشم.» چشم دوخت به مادر وحید. پیراهن مشکی رضا را هم درآورد و سر دست گرفت «رضایت میدم ولی شرط دارم».
به جوانهای هیات نگفت دیشب بعد از سیاهپوشی کوچه و روضهای که پشت پنجره خانهاش خواندهاند چه خوابی دیده. فقط خواست فوری زنگ بزنند زندان. میخواست شرط را به خود وحید بگوید و بله را از خودش بشنود. مادر وحید غش کرد و بین همهمه زنهایی که شانههایش را میمالیدند و قاشق قاشق آب قند روانه حلقش میکردند صدای پسرش را نشنید «تا آخر عمر. تا وقتی نفس دارم.» وحید هم توی دفتر رئیس زندان به نفسنفس افتاد. آنقدر که نمیتوانست تعریف کند شب قبل وقت سیاهپوشی زندان نذر کرده اگر امام حسین (ع) برات آزادیاش را امضا کند تا دم مرگ مثل رضا نوکری هیات را میکند.
#روایت_عزا_خانه
#حماسه_هیأتها
#حماسه_هیأت
🌐HamaseHeyat.org
🔰instagram.com/hamaseheyat
حماسه هیأتها
شش ماهی میشود که از حسین خبری نیامده. نه تماس نه نامه نه حتی از رفقای هیاتیاش. انگار تمام راههایی که به حسین میرسد تصمیم گرفتهاند در تاریکی غرق شوند و در سکوت بغلتند.
دلم پر میکشد برای یکلحظه دیدنش. خیلی میترسم. میترسم که دیگر نتوانم آن قرمزی جهندهی صورتش را ببینم. همانکه از شرم ِحضور من توی صورتش میپاشید. میترسم از اینکه مثل علی و رضا دیگر برنگردد. علی که برنگشت و هیاتِ آن هفته، خانهی او به پا شد، حسین مثل مرغ سربریده بال بال میزد. هیچ کدام از رفقایش روی دیدن چشمان مادر علی را نداشتند.
به چشمان مامان ربابه نگاه میکنم که پر از امید است. فقط دلداریهای اوست که کمکم میکند این بیخبری را تحمل کنم. کمکم میکند که خودم را گول بزنم و بگویم اسیر شده... ای کاش اسیر شده باشد.
مامان ربابه میگوید برمیگردد. میگوید پسرم زیر قولش نمیزند عروس. میگوید بهت قول داده که هر جور شده آن انگشتر عقیق را که سر سفرهی عقد، مادرم به او داده برگرداند...کاش همینطور باشد.
امروز خیلی خستهشدم. مامان ربابه و بقیهی خانمهای محل، امروز صد و سی وهفت پتوی خون آلود را شستند. حاجی جمشیدی، خادم هیات محل میگوید باید به دویست برسیم. باید پتوها خشک شوند و برگردند بیمارستانهای خط.
تا الان یازده تا انگشت، پنج تا وصیتنامه، و شش تا پلاک توی پتوها بودند. انگشتها را غسل دادم و دفن کردم. خون روی پلاکها و وصیتنامهها را پاک کردم و گذاشتم که حاجی جمشیدی تحویل بنیاد بدهد. همین که میخواهم بلند شوم و به بقیه سربزنم، مامانربابه را میبینم که در چارچوب در ایستاده. رنگ به رو ندارد از خستگی. نه خستگی نیست. خشکش زده و پتوی خاکستری رنگی را مثل نوزادی در بغلش گرفته. اما چرا به سمت من؟
اصلا دوست ندارم بدانم آن پتوی خونآلود، دور چه چیزی پوشیده شده. اما نیروی عجیبی، شبیه پمپاژ یک قرمز جهنده توی رگهایم من را به سمت پتو هل میدهد. بدون هیچ حرفی پتو را کنار میزنم.
انگشتی که مامور شده،انگشتر عقیق سرخِ سفرهی عقد حسینِ من را به من برساند. حسین به قولش عمل کرد...مبارکت باشد حسینم...مامان ربابه آماده باش که این هفته هیات،خانهی تو بر پا میشود.
#تاریخ_عشق
#حماسه_هیأتها
#حماسه_هیأت
🌐HamaseHeyat.org
🔰instagram.com/hamaseheyat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بنیامیه دشمنی با آل علی را به آنجا رسانده بودند که بعد از شهادت حسین، احادیثی جعل کردند تا عاشورا را روز مبارکی نشان بدهند. بعضیهایشان به مردم توصیه میکردند تا در این روز آذوقهی یکسال خود را فراهم کنند، چون معتقد بودند خدا در عاشورا به رزق برکت میدهد! بعضی دیگر به مردم میگفتند تا در این روز لباس نو بپوشند و به دیدار یکدیگر بروند. انگار که روز شهادت حسین، روز عید باشد! روزگار اما چنان که خواهر حسین گفته بود بدعتهای بنیامیه را از خاطرها محو کرد و یاد حسین را در دلها زنده. دوستداران حسین حالا سالهاست که در روز عاشورا بازارها را تعطیل میکنند و پریشان و غبارآلود در عزاداری فرزند رسول خدا حاضر میشوند.
🏴 عزاداری هیأتهای بازار تبریز
📍استان آذربایجان شرقی، تبریز
#قصه_یک_هیأت
#حماسه_هیأتها
#حماسه_هیأت
🌐HamaseHeyat.org
🔰instagram.com/hamaseheyat
حماسه هیأتها
انجام دادن هر کاری روال خاص خودش را دارد. قوانین خاص و پیشنیازهای خاص؛ که اگر نباشند و مراعات نشوند، نمیشود آن کار را با کیفیت مطلوب انجام داد. بهطور مثال برای رانندگی درست و بیخطر، اولین شرط، بلد بودن آییننامه است. حتی کسانی که قرار است کنار دست سرهنگ بنشینند و آزمون عملی رانندگی بدهند، باید قبلش امتحان کتبی آییننامه را قبول شده باشند. اول آییننامه، بعد آزمون عملی و بعد هم گواهینامه. البته یادگیری آییننامه بدون عمل کردن به آن فایدهای ندارد و کسی که صفحه به صفحۀ آییننامه را بلد باشد، ولی در هنگام رانندگی مراعاتش نکند، رانندۀ خوبی نیست. پس هم باید قوانین را یاد گرفت و حفظ کرد و هم آنها را به کار بست و مراعات کرد.
#زندگی_سعادتمندانه هم از این قاعده مستثنی نیست و اگر کسی قوانین و پیشنیازهایش را یاد نگیرد و به کار نبندد، نمیتواند به این #گنج_ارزشمند دست پیدا کند. #هیئت، #مدرسه زندگی سعادتمندانه است و معلمهای آن، سخنرانان، مداحان و بزرگترهایی هستند که با سخنان و رفتار خود، #سبک_زندگی_اسلامی را آموزش میدهند. همچنین در هیئت، فرصتهایی پیش میآید تا خودمان را بسنجیم و ببینیم چقدر توانستهایم این #معارف را در زندگی خودمان وارد کنیم. فرصتهایی مثل آزمون #گذشت و #ایثار، #کمک به #همنوعان، #تواضع و #فروتنی و #احترام_به_یکدیگر.
📷اصغر عاصم کفاش
#هیأت_محله_ما
🌐HamaseHeyat.org
🔰instagram.com/hamaseheyat