eitaa logo
انتشارات حماسه یاران
2هزار دنبال‌کننده
2.6هزار عکس
751 ویدیو
29 فایل
حماسه یاران، یادآوری حماسه سازان بزرگی است که جان و مال خود را در راه دین و اعتقاد خود فدا کردند... وَلا تَحسَبَنَّ الَّذينَ قُتِلوا في سَبيلِ اللَّهِ أَمواتًا ۚ ارتباط با روابط عمومی: (پاسخگویی به سوالات) @hamasehyaran1 ارتباط با بخش فروش: @hamaseh17
مشاهده در ایتا
دانلود
*💠ماجرای تکان‌دهنده از شهیدی که تک فرزند خانواده بود و زنده زنده سرش رو بریدند ولی زبونش رو باز نکرد تا عملیات لو بره‼️* *عباسعلی فتاحی بچه دولت آباد اصفهان بود حدود ۱۷ سال سن داشت. سال شصت به شش زبان زنده‌ی دنیا تسلط داشت😳 تک فرزند خانواده هم بود😍 زمان جنگ اومد و گفت: مامان میخوام برم جبهه😇 مادر گفت: عباسم! تو عصای دستمی، کجا میخوای بری؟ عباسعلی گفت: امام گفته. مادرش گفت: اگه امام گفته برو عزیزم...😊* *عباس اومد جبهه. خیلی ها می شناختنش. گفتند بذاریدش پرسنلی یا جای بی خطر تا اتفاقی براش نیفته☺️ اما خودش گفت: اسم منو بنویس میخوام برم گردان تخریب😇 فکر کردند نمی دونه تخریب کجاست. گفتند: آقای عباسعلی فتاحی! تخریب حساس ترین جای جبهه است و کوچکترین اشتباه، بزرگترین اشتباهه...😱 بالاخره عباسعلی با اصرار رفت تخریب و مدتها توی اونجا موند.* *یه روز شهیدخرازی گفت: چند نفر میخوام که برن پل چهل دهنه روی رودخونه دوویرج رو منفجر کنن😰 پل کیلومترها پشت سر عراقیها بود... پنج نفر داوطلب شدند که اولینشون عباسعلی بود😇 قبل از رفتن حاج حسین خرازی خواستشون و گفت: " به هیچوجه با عراقیها درگیر نمیشید. فقط پل رو منفجر کنید و برگردید. اگر هم عراقیها فهمیدند و درگیر شدید حق اسیر شدن ندارین که عملیات لو بره...😳* *تخریبچی ها رفتند... یه مدت بعد خبر رسید تخریبچی ها برگشتند و پل هم منفجر نشده، یکی شونم برنگشته...😔* *اونایی که برگشته بودند گفتند: نزدیک پل بودیم که عراقیها فهمیدن و درگیر شدیم. تیر خورد به پای عباسعلی و اسیر شد...😓 زمزمه لغو عملیات مطرح شد.😲 گفتند ممکنه عباسعلی توی شکنجه ها لو بده🤔* *پسر عموی عباسعلی اومد و گفت: حسین! عباسعلی سنش کمه اما خیلی مرده، سرش بره زبونش باز نمیشه برید عملیات کنید...😊 عملیات فتح المبین انجام شد و پیروز شدیم.* *رسیدیم رودخانه دوویرج و زیر پل یه جنازه دیدیم که نه پلاک داشت و نه کارت شناسایی. سر هم نداشت😭 پسر عموی عباسعلی اومد و گفت: این عباسعلیه! گفتم سرش بره زبونش باز نمیشه...😔* *اسرای عراقی میگفتند: روی پل هر چه عباسعلی رو شکنجه کردند چیزی نگفته... اونا هم زنده زنده سرش رو بریدند...😭 جنازه اش رو آوردند اصفهان تحویل مادرش بدهند.* *گفتند به مادرش نگید سر نداره😓 وقت تشییع مادر گفت:* *صبر کنین این بچه یکی یه دونه من بوده، تا نبینمش نمیذارم دفنش کنین! گفتن مادر بیخیال. نمیشه... مادر گفت: بخدا قسم نمیذارم. گفتند: باشه! ولی فقط تا سینه اش رو می تونین ببینین😔* *یهو مادر گفت: نکنه میخواین بگین عباسم سر نداره؟😔* *گفتند: مادر! عراقی‌ها سر عباست رو بریدند. مادر گفت: پس میخوام عباسمو ببینم...😳 مادر اومد و کفن رو باز کرد. شروع کرد جای جای بدن عباس رو بوسیدن تا رسید به گردن. پنبه هایی که گذاشته بودن روی گلو رو کنار زد( یاد گودی قتلگاه و مادر سادات) و خم شد رگهای عباس رو بوسید. و مادر شهید عباسعلی فتاحی بعد از اون بوسه دیگه حرف نزد...😭😭* *(یاد شهدا و این شهید جوانمرد را حفظ کنیم ولو با ارسال این داستان زیبا به یک نفر حتی شده با یک صلوات)* *💔شادی روح شهدا صلوت💔* @hamasehyaran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔺 🔹 🔹 263صفحه|30000تومان 25 درصد 22.500 تومان 📚معرفی کتاب: 🌺 ؛ روایت خواندنی و جذاب زندگی زنی است که یک شب در روضه امام حسین علیه السلام 🚩 با خود عهد بست شعار «یا لیتنا کنا معک» را عملی کند. او بعد از آن در تمامی مراحل زندگی اش چه در روزهای انقلاب، چه در سالهای دفاع مقدس به ویژه آن زمان که فرزندش را در راه حفظ مکتب اباعبدالله علیه السلام فدا کرد نشان داد هیچ گاه عمل به تکلیفش را از یاد نبرده است. 🌸 روایتگر حیات زنی صبور و باصلابت، مومن و انقلابی، پرتلاش و آتش به اختیار است. اگر می‌خواهید بدانید تکلیف‌تان در قبال اسلام و انقلاب تا چه حد است حتما این کتاب را بخوانید. 🍀 در این کتاب ماجرای عجیب شفای مادر را نیز خواهید خواند. شفا با پارچه معطری که سیدالشهدا علیه السلام از بهشت برای او فرستاد. 📚 ؛ روایتی جذاب و خواندنی از زندگی اشرف سادات منتظری ، مادر است ، که بکوشیده تصویری کوتاه و مختصر از یک عمر زندگی و ولایت‌پذیری و فرمان‌برداری زنی را نمایش دهد که در تاریخ انقلاب رشد کرد و اثرگذار شد. 📚نحوه تهیه کتاب: ✅ مراجعه به کتابفروشی های سراسر کشور 🛒 خرید از سایت اینترنتی حماسه یاران 🛒b2n.ir/tgkhy 📲 پیام به ادمین @hamaseh17 📱خرید پیامکی (ارسال نام کتاب به سامانه) 3000191717 | @hamasehyaran🇮🇷
انتشارات حماسه یاران
🔺#تنها_گریه_کن 🔹#اکرم_اسلامی 🔹#حماسه_یاران 263صفحه|30000تومان #تخفیف_ویژه 25 درصد 22.500 تومان 📚مع
🌺☘️🌺☘️🌺 📕 برشی ازکتاب: مچ دست هایش را گرفتم ، قدرتم را جمع کردم و همانطور که عقب عقب میرفتم ، به زحمت می کشیدمش سمت خودم . پاهایش تکان میخورد و ردّ خون می ماند روی زمین. نگاهش از خاطرم دور نمی شود. مات شده بود. زدم توی صورتش و فریاد کشیدم : « نفس بکش!» ولی بی جان تر از این حرف ها بود. محکم تر زدم شاید له هوش بیاید؛ فایده نداشت. دست انداختم و بچه را از شکمِ پاره ی زن بیرون آوردم، به این امید که حداقل بتوانم طفل معصومش را نجات دهم؛ ولی بدن سرخ و سفید نوزاد ماند روی دستم؛ بی اینکه مجال داشته باشد گریه کند و یا حتی یک نفس در این دنیا بکشد! | @hamasehyaran🇮🇷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 سخنان شجاعانه جوان فلسطینی در مقابل سربازان مسلح رژیم صهیونیستی 🏴 @hamasehyaran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📚 کتب انتشارات 🌹به مناسبت چهلمین سالگرد دفاع مقدس 🎁 20% درصد 📬 بابت خریدهای بالای 80هزار تومان 🛒 خرید اینترنتی: www.hamasehyaran.ir 📱 خرید پیامکی: ارسال «فروش ویژه» به سامانه 3000191717 📞 خرید تلفنی: تماس با 025377480511 | @hamasehyaran🇮🇷
گنجینه‌های جنگ... 🎙 رهبر انقلاب اسلامی: 🔹این رزمندگانی که خاطراتشان را می‌نویسند یا کسانی که خاطره‌ی پدرها، مادرها، همسرهای شهدا را ثبت می‌کنند، اینها دارند در واقع جلوی یک ضایعه خسارت‌بار را میگیرند. 🔹دارند این گنجینه‌های پُرارزش و بی‌بدیل را احیا می کنند. ۹۷/۷/۴ | @hamasehyaran🇮🇷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
انتشارات حماسه یاران
📚#فروش_ویژه کتب انتشارات #حماسه_یاران 🌹به مناسبت چهلمین سالگرد دفاع مقدس 🎁 20% درصد #تخفیف 📬#ارسال
🔺 🔹 🔹 212 صفحه|16.000 تومان | با 20 درصد 12800 تومان 📚معرفی کتاب: شهید محمدرضا شفیعی از نیروهای واحد تخریب لشکر 17 علی‌بن‌ابی‌طالب(ع) در عملیات کربلای چهار مجروح شده و به اسارت دشمن درمی‌آید. او چند روز بعد بر اثر جراحات وارده به فیض شهادت نایل می‌شود. شروع ماجرا از آن‌جاست که پیکر محمدرضا شانزده سال بعد از شهادت به میهن اسلامی باز می‌گردد. پیکری که در عین ناباوری سالم است آنقدر که حتی در هنگام دفن عقیقی را برای تبرک زیر زبانش می‌گذراند. “شانزده سال بعد” روایت حسین کاجی؛ همرزم محمدرضا از لحظه ملاقات دوباره با رفیق دیرینه‌اش در قبر،‌ شرح حیرانی او از این اتفاق و کنکاش در خاطرات گذشته خود با محمدرضاست تا شاید بتواند علت این معجزه بزرگ خداوندی را کشف کند. بابت خریدهای بالای 80هزار تومان 🌹🌸🌼🌸🌹 | @hamasehyaran 🇮🇷
انتشارات حماسه یاران
📚#فروش_ویژه کتب انتشارات #حماسه_یاران 🌹به مناسبت چهلمین سالگرد دفاع مقدس 🎁 20% درصد #تخفیف 📬#ارسال
🔸 🔹 🔸 ▪️168 صفحه | 16000 تومان | با 20 درصد 12800 تومان 🍀درباره کتاب ین کتاب دربردارنده خاطرات تعدادی از شهدای جنگ ایران و عراق بوده و موضوع آن «خودسازی» است. این خاطرات شامل مراحل خودسازی از جمله مشارطه (شرط کردن با خود برای انجام ندادن گناه)، مراقبه، محاسبه، معاتبه و معاقبه (مجازات خود برای نرفتن به سمت گناه) است. در هر خاطره، نام شهید ذکر شده و محل و سال تولد، محل و سال شهادت و مزار وی معرفی می شود. سپس متن خاطره نقل شده و منبع ارائه آن بیان می شود. در پایان هر خاطره نیز دستورالعمل های مختلف خودسازی از نگاه بزرگان دین و ائمه معصومین (ع) ارائه شده است. بابت خریدهای بالای 80هزار تومان 🌹🌸🌺🌸🌹 | @hamasehyaran 🇮🇷
انتشارات حماسه یاران
📚#فروش_ویژه کتب انتشارات #حماسه_یاران 🌹به مناسبت چهلمین سالگرد دفاع مقدس 🎁 20% درصد #تخفیف 📬#ارسال
🔸 🔹گذری بر زندگی و رزم سردار شهید حاج قاسم سلیمانی 🔸 ▪️256 صفحه | رقعی | 26000 تومان | با 20 درصد 20800 تومان 🍀درباره کتاب سلیمانی عزیز؛ خاطراتی متفاوت و خوانده نشده از سردار شهید حاج قاسم سلیمانی؛ اثری تولیدی و محصول مصاحبه‌ها، گفتگوها و خاطرات شفاهی دوستان، هم‌رزمان و آشنایان شهید سلیمانی که سعی دارد با قلمی ساده و دلنشین، گوشه‌ای از زندگی مرد همیشه در صحنه جبهه مقاومت را ‍‍ پیشکش نگاه خوانندگان کند. 📕برشی از کتاب نیروهای آمریکایی ریخته بودند توی نجف. زمزمه‌ها را می‌شنیدیم که می‌خواهند بیایند سمت صحن و معلوم نبود چه بر سر مرقد امیرالمومنین(ع) درمی‌آورند. خیلی ها برای دفاع آمده بودند، اما نیاز به یک فرمانده احساس می‌شد. همان روزها سروکلّه حاجی پیدا شد. با دشداشه عربی آمده بود مقرمان، نزدیک حرم امام علی(ع). باورم نمی‌شد. پرسیدم:‌ «حاجی چطور خودت رو به اینجا رسوندی؟» چطورش را نگفت ولی گفت: «اومدم این آمریکایی‌ها رو از نجف بندازم بیرون.» . . . بابت خریدهای بالای 80هزار تومان 🌹🌸🌺🌸🌹 | @hamasehyaran 🇮🇷
انتشارات حماسه یاران
📚#فروش_ویژه کتب انتشارات #حماسه_یاران 🌹به مناسبت چهلمین سالگرد دفاع مقدس 🎁 20% درصد #تخفیف 📬#ارسال
🔸 🔹گذری بر زندگی آقازاده های شهید و پدرانشان 🔸 ▪️224 صفحه | رقعی 22000 تومان | با 20 درصد 17600 تومان 🍀درباره کتاب کتاب از یک‌سو تصویرگر زندگی آقازاده‌هایی است که به جای تجارت دنیا تن به پُرسودترین معامله دادند و جان خویش را نثار راه الله کردند و از سوی دیگر نیز خاطرات حیات پدرانی است که بر عهد خود وفادار ماندند و چنان‌که پیمان بسته بودند تا با برپایی حکومتی زیر پرچم الله، همان‌گونه باقی ماندند؛ 📕برشی از کتاب با همان سن‌وسال کم، عارفی بود بزرگ. پدر هم نتوانسته بود او را بشناسد. وصیت‌نامه‌‌اش را که گشود، اشک شوق در چشمانش دوید از آن‌همه عظمت پسر. پسر به چه چیزها اندیشیده بود. نگران بود که حتی درس خواندنش هم، لطمه‌ای به بیت‌المال زده باشد. با آن‌همه مراقبت در کارها و درس‌ خواندن، نوشته بود: «آقاجان! موتور گازی‌ام را بفروشید و هرچه پول دارم از بانک بگیرید، تمامش را به بیت‌المال تحویل دهید؛ چون شاید با این طرز درس خواندن، حق من نبود که از بیت‌المال مصرف کنم، و من نمی‌توانم جواب حق‌الناس را بگویم...» بابت خریدهای بالای 80هزار تومان 🌹🌸🌺🌸🌹 | @hamasehyaran 🇮🇷
انتشارات حماسه یاران
📚#فروش_ویژه کتب انتشارات #حماسه_یاران 🌹به مناسبت چهلمین سالگرد دفاع مقدس 🎁 20% درصد #تخفیف 📬#ارسال
🔸 🔹روایت زندگی _الدین از کودکی تا شهادت 🔸 ▪️312 صفحه | رقعی 20.000 تومان | با 20 درصد 16.000 تومان 🍀درباره کتاب «تنها زیر باران» روایت زندگی و شهادت سردار «مهدی زین الدین» فرمانده لشکر ۱۷ امام علی بن ابی طالب (ع)، می باشد. کتاب مذکور در برگیرنده خاطراتی منتشر نشده مربوط به زندگی و رزم و شهادت زین الدین از زبان خانواده، همسر و همرزمان وی است. 📕برشی از کتاب گفت: «اعلام کن همه جمع بشن. می‌خوام براشون صحبت کنم.» نگران گفتم: «آقامهدی حرف از موندن بزنی، خودت رو سبک کردیا. این بنده‌های خدا از بس سختی کشیدن و برای عملیات امروز و فردا شنید‌ن، خسته شد‌ن. خدانکرده حرفت رو زمین می‌زنن. شما فرمانده‌لشکری، خوب نیست اعتبارت رو از دست بدی.» یک لبخند روی لبهایش کاشت. دست روی شانه‌ام زد و گفت: «من از خدا یه آبرو گرفتم، همون رو هم خرج راه خودش می‌کنم. تو نگران نباش.» والسلام علیکم را گفته و نگفته، صدای صلوات دشت را پر کرد. در یک چشم‌به‌هم‌زدن، دورش شلوغ شد؛ شلوغ و شلوغ‌تر. از دور، هرچه چشم چرخاندم نتوانستم ببینمش. داشتم نگران می‌شدم که دیدم روی شانه بلندش کردند، بردندش توی دل جمعیت. همان‌هایی که یک‌صدا ساز رفتن می‌زدند، حالا یک‌صدا شعار می‌دادند: فرمانده‌ی آزاده، آماده‌ایم آماده. فرمانده‌ی‌ آزاده، آماده‌ایم آماده... .... بابت خریدهای بالای 80هزار تومان 🌹🌸🌺🌸🌹 | @hamasehyaran 🇮🇷