eitaa logo
انتشارات حماسه یاران
1.7هزار دنبال‌کننده
2.4هزار عکس
687 ویدیو
27 فایل
حماسه یاران، یادآوری حماسه سازان بزرگی است که جان و مال خود را در راه دین و اعتقاد خود فدا کردند... وَلا تَحسَبَنَّ الَّذينَ قُتِلوا في سَبيلِ اللَّهِ أَمواتًا ۚ ارتباط با روابط عمومی انتشارات: (پاسخگویی و فروش) 🛒 @hamasehyaran1
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹🌸☘️🌹☘️🌸🌹 🎙 : هر کس در شب جمعه شهدا را یاد کند. شهدا هم او را نزد اباعبدالله علیه السلام یاد می کنند. 🌹🌸☘️🌹☘️🌸🌹 | @hamasehyaran 🇮🇷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔺‌امنیت منطقه که سپرده شد به فرمانده سلیمانی، حساب کار دست اشرار آمد؛ خیلی‌هایشان آمدند زیر پرچم جمهوری اسلامی. مانده بود باندی که سرکرده‌شان خیلی قلدر بود؛ حدود چهل پنجاه نفر برایش کار می‌کردند. فکر می‌کردند این بار هم مثل دفعه‌های قبل چند نفر را سر می‌بُرند، بقیه هم عقب‌نشینی می‌کنند؛ هفت شبانه روز گشتیم تا گیرشان آوردیم. وقتی دیدند محاصره شده‌اند، چادر زن‌هایشان را پوشیدند و فرار کردند. ما خیال عقب‌نشینی نداشتیم؛ آخر سر خودش داوطلب شد تسلیم شود. پنج پاسدار گروگان گذاشتیم تا بیاید کرمان با حاج قاسم صحبت کند. نمی‌دانم در اتاق جلسات چه گذشت که طرف وقتی آمد بیرون، زار زار گریه می‌کرد گفت: «ابهت این مرد من رو گرفته. بذارید اگر کشته می‌شم به دست این مرد کشته بشم که افتخاری برام باشه.» حاجی این بار از در رأفت وارد شد و طرف را تأمین داد. فرستادش مشهد. می‌خواست امام رضا علیه السلام واسطه شود برای پذیرش توبه آن بنده خدا. حاجی هم برای روستایشان تلمبه آب برد و زمین کشاورزی بهشان داد. مشهدی وقتی برگشت، چسبید به کار و کشاورزی. دیگر پاک شده بود مثل طفلی که تازه از مادر زاده می‌شود. 🎙 راوی: ابراهیم شهریاری 📚 منبع: سلیمانی عزیز، انتشارات حماسه یاران، ص 28 و 29 🔹کتاب 🔹خاطراتی جذاب و خواندنی از زندگی و رزم سردار شهید حاج قاسم سلیمانی + متن کامل 🔸رقعی | 256 صفحه 🔸 🔸 ☘️🌸🌹🌸☘️ | @hamasehyaran 🇮🇷
🌹شهید مدافع حرم ♦️تولد: استان خوزستان ــ شوشتر ــ 1335 ♦️ شهادت: قنیطره ــ سوریه ــ 1394 ♦️مزار: گلزار شهدای شوشتر 🌼 حرف یک روز و یک هفته نیست. بیست سی سال دعای عهد صبح‌هایش ترک نشد. خودش را برای دوران ظهور آماده می‌کرد. می‌گفت «این حوادث منطقه مخصوصاً سوریه مقدمه ظهور امام زمانه ان‌شاءالله و این مدافعان حرم بی‌بی‌ سلام الله علیها، طلایه‌داران سربازی آقا هستن». 🎙راوی: فرزند شهید 📚منبع: خط عاشقی 4؛ خاطرات عشق شهدا به حضرت ولی عصر(عج)،انتشارات حماسه یاران، ص 23 🍀🌸🍀🌺🍀 | @hamasehyaran 🇮🇷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔺 تاکید ویژه رهبر معظم انقلاب در ارتباط تصویری دیروز با نمایندگان تشکل‌های دانشجویی بر جوانان و دانشجویان 🎙 توصیه‌ی اوّل من به شما جوانهای عزیز، چه دانشجو و چه بقیّه‌ی جوانهایی که از آنها اسم آوردم، مسئله‌ی است؛ خیلی مهم است .... 📚 در همین راستا کتاب که مراحل خودسازی را به صورت مصداقی و عملی از سیره‌ی شهدا نقل کرده است خدمتتان معرفی می‌گردد. 👌 کتاب خودسازی به سبک شهدا کتابی است بسیار کاربردی که به خواننده در این زمینه راهکار نشان می دهد. 🌼🍀🌼🍀🌼 | @hamasehyaran 🇮🇷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔺اسمش ناصر توبه‌ای‌ها بود؛ فرمانده یکی از گردان‌های لشکر41 ثاراللّه(ع). قطع نخاع شده بود، بی‌حرکت افتاده بود کنج خانه. حاجی نزدیک عید می‌رفت اصفهان خانه‌اش. همین‌که می‌رسید، به همسر ناصر می‌گفت: «توی این دو روزی که اینجام همه کارها با من.» اول‌ازهمه حمام را آماده می‌کرد. ناصر را بغل می‌گرفت و می‌برد حمام. سرش را شامپو می‌زد، بدنش را لیف و صابون می‌کرد، کمرش را کیسه می‌کشید. بعد هم تنش را حسابی با آب گرم می‌شست و با حوله خشک می‌کرد. آخرسر هم یکدست لباس جدیدی را که برای ناصر خریده بود تنش می‌کرد. خلاصه حسابی ترگل‌ورگلش می‌کرد؛ درست مثل یک تازه‌داماد. این دوروزه نمی‌گذاشت خانم خانه پا توی آشپزخانه بگذارد. هر سه وعده‌ غذا را خودش آماده می‌کرد. تازه یک وعده هم باروبندیل جمع می‌کردند و می‌رفتند توی دل طبیعت تا ناصر آب‌و‌هوایی عوض کند. آنجا هم همه کارها با حاج ‌قاسم بود. بعد دو روز راه می‌افتاد می‌رفت سمت کرمان، سمت روستای قنات ملک. می‌رفت خدمتگزار پدر و مادرش باشد. 🎙 راوی: حجت‌الاسلام سعادت‌نژاد 📚 منبع: سلیمانی عزیز، انتشارات حماسه یاران، ص 42 🔹کتاب 🔹خاطراتی جذاب و خواندنی از زندگی و رزم سردار شهید حاج قاسم سلیمانی + متن کامل 🔸رقعی | 256 صفحه 🔸 🔸 ☘️🌸🌹🌸☘️ | @hamasehyaran 🇮🇷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺تنها راه نجات فلسطین از زبان ؛ امکان ندارد بتوان با دیپلماسی فلسطین را به فلسطینیان برگرداند، تنها راهش مبارزه است. 🌹🌹🌹🌹 | @hamasehyaran 🇮🇷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔺آمریکا به عراق حمله کرده بود. می‌خواست بعد از گرفتن عراق، خودش مستقیم به ایران حمله کند. نیروهای آمریکایی ریخته بودند توی نجف. زمزمه‌ها را می‌شنیدیم که می‌خواهند بیایند سمت صحن و معلوم نبود چه بر سر مرقد امیرالمؤمنین؟ع؟ درمی‌آورند. خیلی از مجاهدان عراقی که در ایران بودند، برای دفاع آمده بودند، مردم عادی هم بودند، اما نیاز به یک فرمانده خیلی احساس می‌شد. همان روزها سروکلّه حاجی پیدا شد. با دشداشه عربی آمده بود مقرّمان، نزدیک حرم امام علی؟ع؟. باورم نمی‌شد. پرسیدم:‌ «حاجی چطور خودت رو به اینجا رسوندی؟» چطورش را نگفت ولی گفت: «اومدم این آمریکایی‌ها رو از نجف بندازم بیرون.» خیلی از فرماندهان عراقی را شناسایی کرد و راه گذاشت جلوی پایشان. با مدیریتش گروه‌های مختلف مقاومت را هم آورد پای کار. همه که دست به دست هم دادند، شرّ نیروهای آمریکایی‌ برای همیشه از سر مردم نجف کم شد. 🎙 راوی: حجت الاسلام والمسلمین سیدحمید حسینی، رئیس اتحادیه رادیو و تلویزیون‌های اسلامی عراق 📚 منبع: سلیمانی عزیز، انتشارات حماسه یاران، ص 45 🔹کتاب 🔹خاطراتی جذاب و خواندنی از زندگی و رزم سردار شهید حاج قاسم سلیمانی + متن کامل 🔸رقعی | 256 صفحه 🔸 🔸 ☘️🌸🌹🌸☘️ | @hamasehyaran 🇮🇷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔸 🔹خاطرات_عشق_شهدا_به_پیر_جماران 🔹 🔸 ▪️88 صفحه | 8000 تومان | با تخفیف 6400 تومان 🍀درباره کتاب هر صفحه از این کتاب به خاطره‌ای از یک شهید اختصاص یافته است. علاوه بر خاطره تصویر شهید به همراه اطاعات وی نیز ذکر شده است. گردآورنده سعی کرده روای و منبع خاطره مستند باشد. 🌹🍀🌹🍀🌹 📕خرید اینترنتی https://b2n.ir/321628 ☎️ خرید تلفنی 02537748051 📱خرید پیامکی (ارسال نام کتاب به سامانه) 3000191717 | @hamasehyaran 🇮🇷
🌹🍀🌹🍀🌹 🔴 عملیات خیبر خیلی تنها شد. کلی فرمانده گردان و مسئول واحد از دست داد. جانشینش شهید شد. فرماند‌هان رده بالای لشکرش مجروح شدند. خودش ماند و جزیره و آتش سنگین عراق. مقاومت کرد. امام(ره) خواسته بودند جزایر حفظ شوند. عملیات که تمام شد، آمد عیادتم. گفت «حاضر بودم توی جزیره بمونم و شهید شم تا جنازه‌م یک متر از خاک جزیره رو حفظ کنه و حرف امام روی زمین نمونه.» 🌹🍀🌹🍀🌹 | @hamasehyaran 🇮🇷
🔸آقازاده ها 🔹گذری بر زندگی آقازاده های شهید و پدرانشان 🔸 ▪️224 صفحه | رقعی | دورنگ | 22000 تومان 🍀درباره کتاب کتاب فوق از یک‌سو تصویرگر زندگی آقازاده‌هایی است که به جای تجارت دنیا و غوطه‌ور شدن در آن، تن به پُرسودترین معامله دادند؛ جان خویش را نثار راه الله کردند و از سوی دیگر نیز خواننده را میهمان خاطرات حیات پدرانی خواهد کرد که بر عهد خود وفادار ماندند و چنان‌که پیمان بسته بودند تا با برپایی حکومتی زیر پرچم الله، به دست مستضعفان ، خادم همان مردم پابرهنه و مستضعف باشند همان گونه باقی ماندند 📕برشی از کتاب با همان سن‌وسال کم، عارفی بود بزرگ. پدر هم نتوانسته بود او را بشناسد. وصیت‌نامه‌‌اش را که گشود، اشک شوق در چشمانش دوید از آن‌همه عظمت پسر. پسر به چه چیزها اندیشیده بود. نگران بود که حتی درس خواندنش هم، لطمه‌ای به بیت‌المال زده باشد. با آن‌همه مراقبت در کارها و درس‌ خواندن، نوشته بود: «آقاجان! موتور گازی‌ام را بفروشید و هرچه پول دارم از بانک بگیرید، تمامش را به بیت‌المال تحویل دهید؛ چون شاید با این طرز درس خواندن، حق من نبود که از بیت‌المال مصرف کنم، و من نمی‌توانم جواب حق‌الناس را بگویم...» ☎️ خرید تلفنی 02537748051 📱خرید پیامکی (ارسال نام کتاب به سامانه) 3000191717 | @hamasehyaran 🇮🇷
📌 برشی از کتاب آقازاده ها: 📗 قسمتی از روایت امام خمینی پدر شهید سید مصطفی خمینی 🌺 ایمانش به خدا آن‌قدر بود که هیچ حادثه‌ای نمی‌توانست دلش را بلرزاند. می‌گفت: «ولله در تمام عمرم نترسیدم.» در آن شب شوم که او را از قم به زندان قصر می‌بردند، مأموران شاه می‌ترسیدند و او بود که آرامشان می‌کرد. پس از کشتار فیضیه، در آن وقت که از ترس تعرض نیروهای طاغوت، درِ بیوت علما بسته شد، نهیب امام درِ خانه‌هاشان را باز کرد. به هنگام موشک‌باران رژیم بعث، در مقابل اصرار محافظانش کوتاه نیامد و حاضر نشد حتی شبی جایش را عوض کند. ادامه👇 | @hamasehyaran 🇮🇷
. 🌺 شجاعت از مولایش به خونش ریخته بود و هیچ حادثه‌ای تا روز آخر، نتوانست او را خم کند؛ اما شب‌ها که دیگران می‌خوابیدند، تازه بی‌قراری‌های دل او جان می‌گرفت. قنوت وتر می‌گرفت و گریه‌هایش را به درگاه خدا می‌برد، خدایی که همه‌ی عالم محضرش است. آن مقصد، آن سفر پیشِ‌ِرو بی‌تابش کرده بود. یاد اهوال آن روز بزرگ از خود بی‌خودش می‌کرد. هوایِ‌ چشمانش بارانی می‌شد. می‌گریست و شانه‌هایش به لرزه می‌افتاد. ناله‌هایش بلند می‌شد: «ای وای بر ما و بر غفلت ما! ای وای بر ما و بر شدت سکرات موت ما. ای وای بر ما در برزخ و سختی‌های آن، و در قیامت و ظلمت‌های آن. ای وای بر حال ما در جهنم و عذاب و عقاب آن.» تا آخر عمر، خشتی روی خشتی نگذاشت. عظمتش را می‌توان در آن خانه‌ی محقر دید. می‌گفت: «یک موی کوخ‌نشین‌ها بر همه‌ی کاخ‌نشین‌ها ترجیح دارد.» حکومت نوپایش تازه از آب‌و‌گِل درآمده بود که عزم رفتن کرد. دیگر ماندن را تاب نمی‌آورد. نهضتش را به سیدعلی خامنه‌ای سپرد و با دلی آرام و قلبی مطمئن و ضمیری امیدوار به فضل خدای متعال از دنیا پر کشید. او رفته است، ولی هنوز صدایش می‌آید: «امر دولت اسلامی، اگر با نظارت فقیه و ولایت فقیه باشد، آسیبی بر این مملکت نخواهد وارد شد.» | @hamasehyaran 🇮🇷
🌹🍀🌹🍀🌹 🔴 دیدگاه حضرت امام(ره) برایش معیارِ سنجش بود. هرکس و هر فکری را با خط و مرام امام(ره) می‌سنجید. آن‌قدر برای ولایت فقیه ارزش قائل بود که به افراد و گروه‌ها، اندازه نزدیکی‌شان به ولایت فقیه اهمیت می‌داد. می‌گفت «دوستی ما با افراد و گروه‌ها بستگی داره به میزان پای‌بندی‌شون به خط امام.» 🌹🍀🌹🍀🌹 | @hamasehyaran 🇮🇷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹🍀🌹🍀🌹 🔴 قرار شـد خطبـــه‌ی عقـــدمان را حضرت امام(ره) بخوانند. وقتی عقدمان کردند، علی با دست چپش دست امام(ره) را گرفت و بوسید. بیرون که آمدیم، پرسیدم «چرا دست امام رو با دست راست نگرفتی؟» گفت «ترسیدم امام بفهمن دستم مصنوعیه، غصه‌دار بشن.» 🌹🍀🌹🍀🌹 | @hamasehyaran 🇮🇷
🌹🍀🌹🍀🌹 🔴 قرار یک نفت‌کش خیلی بزرگ کویتی با اسم و پرچم آمریکا و با اسکورت کامل ناوگان جنگی این کشور از آب‌های خلیج فارس رد شده بود. دولت آمریکا برای بزرگ جلوه دادن این اتفاق، عملیات سنگین تبلیغاتی و روانی راه انداخت. امام(ره) فرمودند «این کاروان نباید سالم به مقصد برسد.» همین کافی بود تا مهدوی و نیروهایش دست به کار شوند. با چند تا قایق کوچک رفتند و برای نفت‌کش مین گذاشتند. رادارهای نفت‌کش به آن بزرگی، نه قایق‌ها را دیده بودند نه مین‌ها را. فقط ‌این خبر منتشر شد: «ناو بزرگ آمریکا منفجر شد.» 🌹🍀🌹🍀🌹 | @hamasehyaran 🇮🇷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹شهید مدافع حرم ♦️تولد: تهران-1363 ♦️شهادت: حلب – سوریه- 1394 ♦️مزار: بهشت زهرا (س) 🌼 یک بخش از وصیت‌نامه‌اش را اختصاص داده بود به پسر کوچولویش؛ محمد. نوشته بود «زندگی کن برای مهدی، درس بخوان برای مهدی. ورزش کن برای مهدی. محمد... من تو را از خدا برای خودم نخواستم، تو را از خدا خواستم برای مهدی (عج).» 🎙راوی: فرزند شهید 📚منبع: خط عاشقی 4؛ خاطرات عشق شهدا به حضرت ولی عصر(عج)،انتشارات حماسه یاران، ص 28 🍀🌸🍀🌺🍀 | @hamasehyaran 🇮🇷