eitaa logo
همدم (همراه دانش آموزان معارف)
6.7هزار دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
276 ویدیو
723 فایل
🔸️🔷️ 📚 همدم 📚 🔷️🔸️ 👈🏻اخبار 👈🏻مشاوره 👈🏻و منابع کمک آموزشی ⚡️ویژه دانش آموزان رشته معارف ارتباط با مشاور: @Moshaver_hamdam 💠معاونت آموزش سازمان مدارس صدرا💠
مشاهده در ایتا
دانلود
سوالات نهایی علوم و فنون ادبی.pdf
564.6K
📖 نمونه سوالات 🔺 🔺همراه با ◦◉✿📚کانال 📚✿◉◦ ◦◉✿همراه دانش آموزان معارف✿◉◦ 🆔 @amoozeshmaaref
🎁 جوایز مسابقه کتابخوانی به حساب افرادی که از طریق فرم مربوطه شماره کارت بانکی خود را اعلام کرده بودند واریز شد. 🔺 ضمنا جوایز کسانی که شماره کارت بانکی خود را اعلام نکردند به پایگاه جهت کمک به نیازمندان تحویل داده خواهد شد. ◦◉✿📚کانال 📚✿◉◦ ◦◉✿همراه دانش آموزان معارف✿◉◦ 🆔 @amoozeshmaaref
🔺دانش آموزان عزیز معارفی سلام ✅قرار کتابخوانی ما مطالعه روزانه چند خط از این کتاب است. 🔆 در کتاب نویسنده محترم جناب آقای با یک داستان جذاب شما را به یک سفر تاریخی میبرد تا با علت صلح امام حسن علیه السلام آشنا کند. 📖 هر روز قسمتی از متن کتاب را در یک پست قرار می دهیم و شما با هشتک می توانید به آن دسترسی پیدا کنید و آن را مطالعه کنید. 🎁 انشاء الله در روز میلاد مبارک امام حسن مجتبی یه مسابقه متفاوت از این کتاب برگزار خواهیم کرد. 🔰برویم سراغ اولین قسمت از 👇
💠قسمت اول 🔻مقدمه🔻 ✅بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ 🔸هميشه مى خواستم بدانم چرا (ع) از جنگ با دشمن كناره گيرى كرد و با معاويه صلح نمود. 🔹راستش را بخواهيد من در مورد حماسه كربلا خيلى چيزها شنيده بودم و تعجّب مى كردم كه چرا (ع) در مقابل دشمن استقامت نكرد! 🔸من مى دانستم كه حتما كار او علّت واضحى داشته است كه من از آن بى خبر مانده ام. 🔹سرانجام يك شب تصميم گرفتم تا به عمق تاريخ، سفر كنم و از رمز و راز (ع) با خبر شوم. 🔸و اين چنين بود كه سفر شش ماهه من آغاز شد و فهميدم كه من از چه حماسه بزرگى بى اطّلاع بوده ام. 🔹اين كتاب كه در دست شماست حاصل سفر من است. 🔸شما مى توانيد با خواندن اين كتاب از عظمت حماسه (ع) با خبر شويد و باور كنيد كه اگر اين حماسه نبود اكنون از اسلام هيچ خبرى نبود. 🔹اين كتاب را به قهرمان اين داستان اهدا مى كنم ؛ به آن اميد كه روز قيامت شفاعتش، نصيب خوانندگان اين كتاب گردد. مهدى خدّاميان آرانى قم، آبان ماه ۱۳۸۷ 🔻من فرزند پيامبر هستم🔻 🔰چرا اين كتاب را در دست گرفته اى؟ آيا مى دانى كه من مى خواهم در اين كتاب تو را به سفرى در عمق تاريخ ببرم؟ آيا همسفر من مى شوى؟ 🔸 ما بايد به سال چهل هجرى قمرى برويم، روز جمعه، بيست و يكم ماه رمضان.۱ 🔰اينجا چه خبر است؟ چرا همه مردم در حال گريه و زارى هستند؟ 🔹دور تا دور خانه حضرت على (ع) پر از جمعيّت است. آرى، مردم شهر فهميده اند كه (ع) به ديدار خدا شتافته است. 🔸گويا ضربه شمشير ابن مُلجَم، كار خود را كرده است، ديگر مردم كوفه، امام مهربانى چون (ع) ندارند. افسوس و صد افسوس كه مردم قدر امام خود را ندانستند و امروز اين چنين بر سر و سينه مى زنند. 🔹آرزوى (ع) اين بود كه از دست اين مردم راحت شود و امروز به آرزوى خود رسيده است.۲ 🔸مردم، براى تشييع پيكر امام خود جمع شده اند، لحظه به لحظه بر تعداد جمعيّت افزوده مى شود. 🔷 اما ناگهان، درِ خانه باز مى شود و (ع) بيرون مى آيد و رو به مردم مى كند و به آنها خبر مى دهد كه ديشب، نيمى از شب گذشته، بدن (ع) دفن شد! 🔰همه، متحيّر مى شوند، چرا نيمه شب؟ ما مى خواستيم مراسم باشكوهى برگزار كنيم، ما مى خواستيم با امام خود وداع كنيم. 🔰به راستى قبر آن حضرت كجاست؟ جايى در ميانِ نى زارهاى خارج شهر! 🔹اى مردم، قبر پدرم (ع)، مخفى خواهد بود، چرا كه اگر دشمنان او بدانند قبر او كجاست بدن او را از قبر بيرون خواهند آورد! اكنون صداى گريه مردم بلند مى شود، آنها در حسرت عميقى فرو مى روند.۳ 🔸اكنون ساعت ده صبح است، و جمعيّت زيادى در كنار خانه حضرت على (ع) جمع شده اند، ديگر جاى سوزن انداختن نيست، عدّه اى از مردم نيز به رفته اند. اشك از چشم همه جارى است، شهر كوفه سراسر غم و عزاست. 🔹همه مى دانند كه حضرت على (ع)، فرزند خود، امام حسن (ع) را به عنوان امام بعد از خود معرفى نموده است، آنها مى خواهند با او بيعت كنند. همسفر خوبم! 🔸خوب نگاه كن، اين مردم خودشان براى بيعت كردن با (ع) آمده اند، هيچ كس آنها را مجبور نكرده است! 🔹همه منتظر هستند تا (ع) به مسجد بيايد ؛ امّا هنوز آن حضرت داخل خانه است. نزديك اذان ظهر مى شود. ناگهان صداى صلوات بلند مى شود، شورى در جمعيّت مى افتد، آنجا را نگاه كن، (ع) همراه با (ع) و برادران ديگر خود از خانه بيرون مى آيند و به سوى مسجد مى روند. 🔹آرى، سرانجام انتظار به سر آمد، بيا ما هم خود را به مسجد برسانيم، بايد جايى را نزديك منبر پيدا كنيم تا سخنان (ع) را به خوبى بشنويم. 🔸 (ع) وارد مسجد مى شود، همه مردم با صداى صلوات و تكبير، احساسات خود را نشان مى دهند. امام به سوى محراب مى رود....
💠 قسمت دوم ... ✅امام به سوى محراب مى رود، آرى، اينجا همان محراب مسجد كوفه است، همان جايى كه پدرش به نماز مى ايستاد. آنجا را نگاه كن، منبرى كه مى بينى هنوز صداى (ع) را به خاطر دارد، امام به بالاى آن مى رود، مسجد سراسر، سكوت است. 🔹او سخن خود را آغاز مى كند: «اى مردم! امروز در سوگ بزرگ مردى نشسته ايم كه ديگر همانند او نخواهد آمد. او كسى بود كه وقتى در ركاب پيامبر شمشير مى زد، جبرئيل از سمت راست و ميكائيل از سمت چپ، او را همراهى مى كردند.پدرم كسى بود كه جان خويش را فداى پيامبر مى نمود و در جنگ ها، پيامبر، پرچم اسلام را به دست او مى سپرد.او ديشب به ديدار خدا رفت در حالى كه از ثروت دنيا، چيزى براى خود ذخيره نكرده بود ». ۴ 🔸گريه و اشك مردم، نمى گذارد امام حسن (ع) سخن خود را تمام كند. امام حسن (ع) داغدار پدر است، او بارها و بارها مظلوميّت پدر را به چشم خود ديده است. 🔹با بلند شدن صداى گريه امام حسن (ع)، مسجد سراسر ناله و فرياد مى شود، آرى، به راستى كه تاريخ ديگر همانند حضرت على (ع) را نخواهد ديد. 🔸دقايقى مى گذرد، و بار ديگر، سكوت به مسجد باز مى گردد و امام به سخن خود ادامه مى دهد: «هر كس مرا مى شناسد كه مى شناسد، و هر كس مرا نمى شناسد بداند من حسن، فرزند پيامبر هستم.من چراغ هدايتم، من آن كسى هستم كه خدا در قرآن، هر گونه پليدى را از من دور ساخته است.من آن كسى هستم كه خدا محبت به مرا در قرآن، واجب ساخته است».۵ ✅خواننده خوبم! دلم مى خواهد قدرى در اين كلام امام حسن (ع) دقّت كنى. 🔰به راستى چرا امام، خودش را به عنوان فرزند پيامبر معرفى مى كند؟ 🔰چرا نمى گويد من حسن بن على هستم؟ نگاهى به اطراف خود كن، چه مى بينى؟ 🔸بزرگان شهر كوفه، ريش سفيدان، اكنون مى خواهند با امام حسن (ع) كه كم سن تر از آنهاست و حدود سى و هفت سال دارد، بيعت كنند. 🔹امام حسن (ع) بايد به معرفى خود بپردازد تا مردم بدانند با چه كسى بيعت مى كنند، در روى زمين غير از امام حسن و امام حسين (ع)، كسى ديگر نيست كه فرزند دختر پيامبر باشد. آرى، در ميان اين جمعيّت، پيرمردانى هستند كه از ياران پيامبر بوده اند و به ياد دارند كه چقدر، آن حضرت به امام حسن (ع) علاقه داشت. 🔸نكته ديگر اين كه امام حسن (ع) به آيه تطهير اشاره مى كند، آيا مى خواهى حكايت اين آيه را برايت بگويم ؟ ✅ يك روز كه پيامبر در خانه اُمّ سَلَمه (همسر پيامبر) بود، او را صدا زد و فرمود: «اُمّ سَلَمه! برو و از على و فاطمه و حسن و حسين بخواه تا به اينجا بيايند».۶ 🔸وقتى آنها وارد خانه شدند پيامبر به احترام آنها از جاى برخاست و از آنها دعوت كرد تا كنار او بنشينند. 🔹اُمّ سَلَمه ديد كه پيامبر دست راست خود را باز كرد و على (ع) را در آغوش خود گرفت. 🔸آنگاه دست چپ خود را باز نمود و حسن (ع) را در آغوش گرفت. 🔹حسين (ع) هم آمد و دست خود را در گردن پيامبر انداخت، و روى سينه پيامبر قرار گرفت. 🔸وقتى كه فاطمه (س) هم در مقابل پيامبر نشست، پيامبر نگاهى به آسمان كرد و چنين فرمود: «بار خدايا! اينها، خاندان من هستند، از تو مى خواهم تا آنان را از هر بدى پاك گردانى». ۷ 🔹نگاه پيامبر به سوى آسمان بود، چه صحنه قشنگى! يك شمع و چهار پروانه! جبرئيل فرود آمد و "آيه تطهير" نازل شد. «انّما يريد اللّه ليذهب عنكم الرجس اهل البيت و يطهّركم تطهيراً: و خداوند مى خواهد شما خاندان را از هر پليدى پاك كند». ⬅️اكنون، مردم بيش از پيش امام حسن (ع) را شناخته اند.
💠 قسمت سوم 🔻بيعت با خورشيد🔻 ✅حتما نام عبّاس، عموى پيامبر را شنيده اى؟ او دو پسر دارد يكى به نام عبد اللّه و ديگرى به نام عُبيد اللّه. اين دو برادر امروز در كوفه هستند و هر دو از علاقمندان به امام حسن (ع) مى باشند. 🔹اما اگر با من تا آخر كتاب همراه باشى متوجّه مى شوى كه چگونه، راه اين دو برادر از هم جدا شده و يكى از آنها (عبيد اللّه) بزرگترين ضربه را به حكومت امام حسن (ع) مى زند. 🔸نگاه كن! عبد اللّه بن عبّاس، از جا بر مى خيزد و در كنار منبر مى ايستد رو به مردم مى كند و مى گويد: «اى مردم! اين آقا فرزند پيامبر شما و جانشين امام شماست، برخيزيد و با او بيعت كنيد»! ۸ 🔹با تمام شدن سخن عبد اللّه بن عبّاس همه مردم، آمادگى خود را براى بيعت كردن با امام حسن (ع)، اعلام مى كنند و در جواب عبد اللّه بن عبّاس مى گويند: «ما بسيار امام حسن (ع) را دوست داريم، به راستى كه او شايسته خلافت مى باشد».۹ 🔸مردم دسته دسته به سوى امام مى روند و با او بيعت مى كنند. همسفر خوبم❗️ 🔹امام حسن (ع) وقتى هجوم مردم را براى بيعت مى بيند از آنها قول مى گيرد كه همواره به سخنان و دستورات او گوش فرا دهند و مردم نيز با صداى بلند مى گويند: «ما همه گوش به فرمان تو هستيم».۱۰ ✅آيا مى دانى چند نفر در كوفه با امام حسن (ع) بيعت مى كنند؟ بيش از چهل هزار نفر! ۱۱ 🔹اكنون بيعت با امام تمام شده است، و امام حسن (ع) زمام حكومت را به دست مى گيرد، و براى شهرهاى مختلف فرماندارانى را منصوب مى كند، عبد اللّه بن عباس را به سوى شهر بصره مى فرستد. 🔸امام حسن (ع)، دو ماه به بررسى اوضاع مى پردازد و سعى مى كند مسائل داخلى را سر و سامان بدهد.۱۲ 🔹البتّه لازم است بدانى كه محدوده حكومت امام حسن (ع) فقط عراق نيست، بلكه تمام مناطق اسلامى (به غير از شام) زير نظر كوفه اداره مى شوند. آرى كوفه به منزله پايتختى براى حجاز (مكه و مدينه)، يمن، ايران و...به شمار مى رود.۱۳
با سلام خدمت والدین و دانش آموزان گرامی مدارس با توجه به عدم امکان حضور در مدارس شما می توانید نمرات و تکالیف و برنامه های مدرسه خود را از طریق نرم افزار مدبر مشاهده کنید. جهت ورود به برنامه نیاز به کلمه عبور و نام کاربری دارید که می توانید از مسئولین مدرسه خود دریافت کنید. ‼️قیمت این برنامه 10هزار تومان است اما به دلیل بیماری منحوس کرونا با کمک سازمان مدارس صدرا به صورت در اختیار شما قرار دارد. ‏«مدبر دبیرستان» را در بازار اندروید ببین: http://cafebazaar.ir/app/?id=com.modabber&ref=share
💠 قسمت چهارم 🔻دو جاسوس با سكّه هاى طلا 🔻 ✅حتما مى دانى كه معاويه از زمان عثمان (خليفه سوم) تاكنون، هنوز بر شام حكومت مى كند و او با حيله و نيرنگ توانسته حكومت خود را بر آنجا ثابت نمايد. اگر چه حضرت على (ع) به جنگ او رفت و در صفين جنگ سختى در گرفت؛ امّا درست در زمانى كه مالك اشتر تا پيروزى فاصله زيادى نداشت معاويه دستور داد تا قرآن‌ها را بر سر نيزه كنند و با اين كار، مردم كوفه را فريب داد و مانع پيروزى سپاه حق شد. 🔹اكنون، امام حسن (ع) به حكومت رسيده است، او ريشه و اساس فساد را هدف قرار مى دهد. آرى، معاويه و حكومت او ريشه همه فسادهايى است كه در امّت اسلامى روى مى دهد. 🔸امام حسن (ع) به خوبى مى داند كه معاويه مى خواهد اسلام را از بين برده و همه زحمت هاى پيامبر را نابود نمايد. 🔹اكنون ماه ذى الحجّه است و امام حسن (ع) نامه اى به معاويه مى نويسد: «همانا پدرم على بن ابى طالب به ديدار خدا رفته و او مرا به عنوان جانشين خود معرفى كرده است.اى معاويه، به خوبى مى دانى كه امر رهبرى بر مسلمانان، حق ما اهل بيت است، پس از تو مى خواهم كه از خدا بترسى و با من بيعت كنى و حكومت شام را به من بسپارى.بدان كه اگر اين پيشنهاد را قبول نكنى من همراه با سپاهى بزرگ به سوى تو خواهم آمد».۱۴ 🔹نامه امام به دست معاويه مى رسد، اكنون، معاويه، مشاوران خود را جمع مى كند و از آنها مى خواهد كه به طرح نقشه اى براى مقابله با امام حسن (ع) بپردازند. 🔸طبق نقشه اين نامه براى امام حسن (ع) فرستاده مى شود: «اى حسن بن على! مگر فراموش كرده اى كه در صفين، ابو موسى اشعرى، پدر تو را از حكومت، كنار زد، حال چگونه شده است كه تو حقّ پدر خود را مى طلبى در حالى كه حقّ خلافت به من واگذار شده است».۱۵ 🔹همچنين در اين جلسه مهم، معاويه تصميم مى گيرد كه دو جاسوس به عراق بفرستد يكى به شهر كوفه، و ديگرى به شهر بصره. 🔺اين دو جاسوس وظيفه دارند تا با خرج كردن سكّه هاى طلا، مردم اين دو شهر را نسبت به حكومت امام حسن (ع) بدبين كنند و در ميان مردم آشوب و فتنه ايجاد كنند.۱۶ 🔸موقع حركت است و جاسوسان معاويه مى خواهند به سوى عراق حركت كنند. معاويه نزد آنها مى آيد و با آنها سخن مى گويد و به آنها وعده پول و مقام مى دهد و از آنها مى خواهد براى ترور امام حسن (ع) و ياران مهم او تلاش نمايند. 🔰همسفر خوبم! اكنون ديگر جان امام حسن (ع) در خطر است، بيا دعا كنيم تا خداوند، امام مهربان ما را از شرّ دشمنان حفظ نمايد.
31921683b909040bd18fe1a61339799537e68414.pdf
807.6K
◦◉✿📚کانال 📚✿◉◦ ◦◉✿همراه دانش آموزان معارف✿◉◦ 🆔 @amoozeshmaaref
سوالات نهایی فارسی.pdf
460.1K
📖 نمونه سوالات 🔺 🔺همراه با ◦◉✿📚کانال 📚✿◉◦ ◦◉✿همراه دانش آموزان معارف✿◉◦ 🆔 @amoozeshmaaref
سوالات نهایی تاریخ.pdf
470.4K
📖 نمونه سوالات 🔺 🔺همراه با ◦◉✿📚کانال 📚✿◉◦ ◦◉✿همراه دانش آموزان معارف✿◉◦ 🆔 @amoozeshmaaref
💠قسمت پنجم 🔻آيا آرزوى مرگ دارى؟🔻 ✅جاسوس هاى معاويه به سوى عراق مى آيند، يكى به سوى بصره مى رود و ديگرى به سوى كوفه. 🔸اين دو جاسوس به فتنه و آشوب مى پردازند و امام حسن (ع) دستور دستگيرى آنها را مى دهد. ۱۷ 🔹بعد از دستگيرى اين دو جاسوس، برنامه هاى معاويه آشكار مى شود و امام حسن (ع) مى فهمد كه معاويه در پى آشوب و فتنه است. 🔸امام حسن (ع) دستور مى دهد تا اين دو نفر را به سزاى اعمالشان برسانند و آنها را اعدام كنند و از اين راه، جواب واضح و روشنى به معاويه مى دهد. سپس امام اين نامه را مى نويسد: «اى معاويه، جاسوسان خود را براى فتنه انگيزى و ترور مى فرستى، گويا تو آرزوى مرگ دارى و مى خواهى به دست من، كشته شوى.منتظر باش كه به خواست خدا، به زودى، مرگ تو فرا مى رسد». ۱۸ 🔹امام، نامه را به يكى از ياران خود به نام جُندب مى دهد و از او مى خواهد تا هر چه سريع تر نامه را براى معاويه ببرد. جُنْدب به سوى شام به پيش مى رود و خود را به قصر باشكوه معاويه مى رساند.۱۹ 🔹به راستى كه چقدر ميان خانه ساده امام حسن (ع) و قصر پادشاهى معاويه فرق است، در كوفه هر وقت بخواهى مى توانى امام حسن (ع) را ببينى، به خانه اش بروى و با او همنشين شوى ؛ امّا در اينجا معاويه چه قصر زيبايى براى خود ساخته است. 🔸جُندب وارد قصر مى شود و نامه را به معاويه مى دهد. معاويه، نامه امام را مى خواند، اكنون او احساس خطر مى كند، آرى، اگر سخن امام حسن (ع) را قبول نكند بايد خود را براى جنگ آماده كند. 🔹معاويه در جواب نامه چنين مى نويسد: «من نامه تو را خواندم، و اگر سن و سال تو بيش از من بود و سابقه حكومت داشتى با تو بيعت مى كردم، امّا تو مى دانى كه من از تو بزرگتر هستم و سالها حكومت كرده‌ام و براى همين شايستگى من بيش از تو مى باشد، اگر تو با من بيعت كنى من حكومت عراق را به تو مى دهم».۲۰ 🔹خواننده خوبم! نگاه كن، معاويه همان حرفى را مى زند كه بعد از وفات پيامبر، مردم به حضرت على (ع) گفتند ؛ آرى، حرف آنها هم اين بود كه اى على تو جوان هستى و ابوبكر سن و سالش از تو بيشتر است. به هر حال، جُنْدب نامه معاويه را مى گيرد و از قصر بيرون مى آيد. او تصميم مى گيرد تا چند روز در شام بماند و از وضعيّت اين شهر بيشتر آگاه شود. نگاه كن! نامه رسان هاى زيادى از قصر معاويه به سوى شهرهاى مختلف حركت مى كنند. چه خبر شده است؟ اين همه نامه رسان كجا مى روند؟ 🔸 اينها خيلى عجله دارند، بر اسب هاى تندرو سوار هستند و به پيش مى تازند. جُندب پس از تحقيق از متن اين نامه‌ها باخبر مى شود: «خدا را شكر كه دشمن ما، على بن ابى طالب به قتل رسيد، وقتى نامه من به دست شما رسيد، لشكريان خود را آماده كنيد كه ما به زودى به سوى عراق حمله خواهيم كرد، اين را بدانيد پيروزى از آن ماست».۲۱ 🔹جُندب با خود مى گويد: عجب! معاويه در فكر لشكر كشى به عراق است، هر چه سريع تر بايد خود را به كوفه برسانم و به امام خبر بدهم. او با عجله به سوى كوفه به پيش مى تازد. 🔸چند روز بعد، او به كوفه آمده و خدمت امام حسن (ع) مى رسد و از امام مى خواهد كه هر چه سريع تر مردم عراق را بسيج نموده و به سوى شام حمله كند.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💠قسمت ششم 🔻پيراهن خونين خليفه 🔻 🔹معاويه براى اين كه بتواند سپاه بزرگى براى جنگ با امام حسن (ع) راه بياندازد نياز به بهانه اى دارد. 🔸 آرى، اين يك قانون است كه اگر بخواهى با يك مكتب دينى مبارزه كنى بايد تو نيز مكتبى تأسيس كنى، و معاويه مى خواهد به اسم دين به جنگ دين واقعى برود. 🔹او يك برنامه ريزى دقيق انجام مى دهد و در همه جا تبليغ مى كند كه ما مى خواهيم قاتل عثمان را به سزاى عملش برسانيم. -اى مسلمانان! خليفه پيامبر مظلومانه و با لب تشنه شهيد شد، ما بايد انتقام خون مظلوم را بگيريم. 🔸آرى، تبليغات كارى مى كند كه مردم شام باور مى كنند امام حسن (ع) قاتل عثمان است. 🔹خواننده عزيزم! آيا موافقى با هم مقدارى تاريخ را مرور كنيم، و از قضيّه قتل عثمان با خبر شويم و حوادث سال سى و پنج هجرىِ قمرى را بررسى كنيم؟ 🔸آن زمان عثمان به عنوان خليفه سوّم در مدينه حكومت مى كرد. او بنى اُميّه را همه كاره حكومت خود قرار داده بود و مردم براى اينكه بنى اُميّه، بيت المال را حيف و ميل مى كردند از عثمان ناراضى بودند. 🔹مردم مصر بيش از همه، مورد ظلم و ستم واقع شده بودند و سرانجام وقتى كاسه صبر آنها لبريز شد، در ماه شَوّال سال سى و پنج هجرى قمرى به سوى مدينه آمدند. آنها خانه عثمان را محاصره كردند و نگذاشتند كه او براى خواندن نماز جماعت به مسجد بيايد. 🔸حضرت على (ع) براى دفاع از عثمان، امام حسن و امام حسين (ع) را به خانه عثمان فرستاد و به آنها دستور داد كه نگذارند آسيبى به عثمان برسد. محاصره بيش از دو هفته طول كشيد و در تمام اين مدّت امام حسن و امام حسين (ع) و گروهى ديگر از اهل مدينه از عثمان دفاع مى كردند. 🔹جالب اين است كه خود معاويه چون مى دانست تاريخ مصرف عثمان براى او تمام شده است، طرّاح اصلى اين ماجرا بود. او مى خواست با از ميان برداشتن عثمان به اهداف خود برسد. 🔸مروان كه منشى و مشاور عثمان بود روز هجدهم ماه ذى الحجّه از او خواست تا از كسانى كه براى دفاع او آمده اند، بخواهد كه خانه او را ترك كنند. عثمان هم كه به مروان اطمينان داشت و خيال مى كرد خطر برطرف شده است از همه آنهايى كه براى دفاع از او آمده بودند در خواست كرد تا به خانه هاى خود بروند. 🔹او رو به همه كرد و چنين گفت: «من شما را قسم مى دهم تا خانه مرا ترك كنيد و به خانه هاى خود برويد». امام حسن (ع) رو به عثمان كرد و فرمود: «چرا مردم را از دفاع كردن از خود منع مى كنى؟ ». عثمان در جواب او گفت: «تو را قسم مى دهم كه به خانه خود بروى، كه من نمى خواهم در خانه‌ام خونريزى شود». 🔸آرى، آخرين فردى كه خانه عثمان را ترك كرد امام حسن (ع) بود. حضرت على (ع) چون متوجّه بازگشت امام حسن (ع) شد به او دستور داد تا به خانه عثمان باز گردد. امام حسن (ع) به خانه عثمان بازگشت ؛ امّا بار ديگر عثمان او را قسم داد كه خانه او را ترك كند. 🔹شب هنگام، نيروهايى كه از مصر آمده بودند از فرصت استفاده كردند و حلقه محاصره را تنگ تر كردند. محاصره آن قدر طول كشيد كه ديگر آبى در خانه عثمان پيدا نمى شد، عثمان و خانواده او در تشنگى بودند.امّا شورشى ها، اجازه نمى دادند كسى براى عثمان آب ببرد، آنها مى خواستند عثمان و خانواده اش از تشنگى بميرند. هيچ كس جرأت نداشت به خانه عثمان نزديك شود، شورشيان با شمشيرهاى برهنه خانه را در محاصره خود داشتند. 🔸اينجا بود كه حضرت على (ع) به بنى هاشم دستور داد تا سه مشك آب بردارند و به سوى خانه عثمان حركت كنند، آنها هر طور بود آب را به خانه عثمان رساندند. امام حسن (ع) همراه با قنبر هنوز بر در خانه عثمان ايستاده بود كه تيراندازى شروع شد و در اين هنگام امام حسن نيز مجروح (ع) شد. 🔹سرانجام شورشيان به خانه عثمان حمله كردند و او را به قتل رساندند. امّا همسفر من مى بينى كه امروز معاويه با تبليغات كارى كرده است كه مردم باور كرده اند امام حسن (ع) قاتل عثمان است. آرى، تبليغات مى تواند كارى كند كه مردم، شب را روز ببينند و همين طور روز را شب! ما بايد هميشه هوشيار باشيم تا فريب تبليغات شوم دشمنان اسلام را نخوريم.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
حلول ماه مبارک رمضان بر همه دانش آموزان به ویژه دانش آموزان مدارس علوم و معارف اسلامی صدرا مبارک https://eitaa.com/joinchat/1462108178C2067d1dfc4
کارشناسان مشاور تخصصی مذهبی ، اختصاصی دختران و بانوان ، سازمان مدارس علوم و معارف اسلامی صدرا https://eitaa.com/joinchat/1462108178C2067d1dfc4
کارشناسان مسائل شرعی سازمان مدارس علوم و معارف اسلامی صدرا ، اختصاصی بانوان در ماه مبارک رمضان https://eitaa.com/joinchat/1462108178C2067d1dfc4
💠 لطفا نشر دهید.
مداحی آنلاین - امام زمان (عج) برات دعا میکنه - حجت الاسلام مومنی.mp3
4.72M
♨️ (عج) برات دعا میکنه 👌 بسیار شنیدنی 🎤حجت الاسلام 📡حداقل برای یک☝️نفر ارسال کنید. ◦◉✿📚کانال 📚✿◉◦ ◦◉✿همراه دانش آموزان معارف✿◉◦ 🆔 @amoozeshmaaref
💠قسمت هفتم 🔻سربازان سرخ مى آيند نگاه كن!🔻 🖌اكنون، معاويه مشاوران خود را جمع كرده و از آنها مى خواهد كه به طرح نقشه اى براى مقابله با امام حسن (ع) بپردازند. آنها به اين نتيجه مى رسند كه بايد كارى كنند تا مردم كوفه از يارى كردن امام حسن (ع)، منصرف شوند. 🖋آرى، اگر امام حسن (ع) اكنون معاويه را تهديد به مرگ كرده است به خاطر اين است كه مردم را يار و ياور خود ديده است. آنها بايد بين امام حسن (ع) و مردم فاصله، ايجاد كنند. اما چگونه؟ 🖍 يكى از مشاوران مى گويد: «اى معاويه! سربازان سرخ خود را به كوفه بفرست، آنها مى توانند تو را نجات بدهند». به راستى سربازان سرخ چه كسانى هستند؟ سكّه هاى طلا! 🖊آنها مى خواهند سكّه هاى طلا را به سوى كوفه بفرستند و در ميان بزرگان مردم كوفه پخش كنند. مگر نمى دانى كه مردم در هر جاى اين دنيا باشند پول را دوست دارند، هر كس پول خرج كند و جيب آنها را پر كند طرفدار او مى شوند. 🖌 همسفر خوبم! آيا مردمى كه با امام حسن (ع) بيعت كرده اند به خاطر پول، دست از يارى او بر خواهند داشت؟ معاويه مى داند كه لشكر او توان نخواهد داشت با لشكر امام حسن (ع) مقابله كند. درست است كه معاويه در جنگ صفين توانست گروهى خشك مقدّس (خوارج) را فريب بدهد و قرآن بر سر نيزه‌ها كند و از اين راه مانع شكست خود شود ؛ امّا امروز ديگر خوارج، تار و مار شده اند و در جنگ نهروان، تعداد زيادى از آنها نابود شده اند. 🖋از طرف ديگر، خوارج بعد از قتل و كشتارى كه در ميان مردم عراق، راه انداختند ديگر جايگاه مردمى خوبى ندارند و از طريق آنها ديگر نمى تواند حكومتش را حفظ كند. بنابراين معاويه به فكر اين است كه از راه پول، مردم عراق را از امام حسن (ع) جدا نمايد. سكّه هاى طلا به سوى كوفه فرستاده مى شوند، تماس هاى زيرزمينى و مخفيانه با بزرگان كوفه برقرار مى شود و نامه‌ها ردّ و بدل مى شود. 🔻 عروس زيبا در كجاست؟🔻 🖌 معاويه نامه هايى را به صورت مخفيانه براى بزرگان كوفه مى فرستد و از آنها مى خواهد تا با او بيعت كنند. آيا مى خواهى يكى از اين نامه‌ها را برايت بخوانم؟ 🖋اى اَشْعَث! اگر حسن را به قتل برسانى دويست هزار درهم به تو مى دهم و تو را فرمانده سپاه شام مى كنم و دخترم را به عقد تو در مى آورم. آرى، معاويه برنامه ترور امام حسن (ع) را در دستور كار خود قرار داده است. البتّه جا دارد كه از من بپرسى اَشْعَث كيست؟ 🖍او يكى از بزرگان طايفه ربيعه است، او در ميان قبيله خود نفوذ زيادى دارد. معاويه مى داند كه او عاشق رياست و پول است، به راستى كه داماد معاويه شدن براى او بسيار مهم و جذاب است. فكر نكن كه معاويه فقط به اَشْعَث اين قول را داده است، او به بسيارى از بزرگان كوفه چنين نامه اى فرستاده است. 🖊اكنون عدّه زيادى به دنبال فرصت هستند تا امام حسن (ع) را ترور كنند. راستش را بخواهى من خيلى نگران هستم، آيا كسى هست كه به امام حسن (ع) خبر بدهد كه جان او در خطر است؟
دعای روز اول ماه مبارک رمضان ◦◉✿📚کانال 📚✿◉◦ ◦◉✿همراه دانش آموزان معارف✿◉◦ 🆔 @amoozeshmaaref
◦◉✿📚کانال 📚✿◉◦ ◦◉✿همراه دانش آموزان معارف✿◉◦ 🆔 @amoozeshmaaref