May 11
یالطیف
چه شب هایی که با شنیدن خاطرات مادر بزرگ به خواب ناز رفتیم
و چه غمهایی که با شنیدن اون خاطرات کمرنگ و بیرنگ شد .
نداشتن یه سرپناه ۵۰ متری که مال خودشون باشه
خونه ی اجاره ای که توالتش تو حیاط بوده و از ترس صاحبخونه ی مست و لایعقلش و سگی که تو حیاط بسته بوده ، تو خونه واسه بچه ها لگن میذاشته
از تحقیر زن ها و اینکه خیلیا تا شب عروسی شوهر رو ندیده بودن و اغلب در حد یه کلفت زندگی میکردن و صداشون میکردن ضعیفه
از حمومهای عمومی و به کول گرفتن بچه های قد و نیم قد و پیت نفت و کپسول گاز
از سماور نوئی که وقتی بچه ها خرابش کردن، از ترس کتک آقاجون پا شدن رفتن یه شهر دیگه
از خونه ای که با دو تا عروس همه با هم زندگی میکردن و حد فاصلشون فقط یه پرده بوده
برنجی که تو طول سال فقط چند بار روزی می شده و ماهی ای که فقط شب عید و سالی یه بار تو سفره میومده
و البته دلهایی که با چیزای کوچیک خوش بوده
خلاصه از امنیت و عدالتی و آزادی ای که نبود
از مدرسه ای که فقط خودکار لای انگشت گذاشتها و فلک کردنها و پیاده رفتن هاش یادشون بود
از سینماها و عادی کردن خیانت های ناموسی و لولیدن زن این مرد و مرد اون زن تو بغل هم
از کمبود دکترو درمونگاه و سرازیر شدن دکترای هندی به مملکت
از روستاهایی که کدخداهاشون ، خدایی میکردن
بالای سر مردم بی پناه
از تماشای مراسم تاجگذاری آقا و خانوم شاه با هزار تا خدم و حَشَم و بخور بخور اجنبی
از سگ آمریکایی که ارزشش بیشتر از یه هموطن ایرونی بود اونم تو خاک خودمون!!
از سکوت دو تا برادر کنار هم از ترس ساواک
و هزار هزارتا خاطراتی از این دست که تو صندوقچه ی خاطرات یه نسل قبل از ما به وفور بود و
حالا خوبه ازش غبار گرفت تا یادمون بمونه که
گرفتن یقه ی صهيونيست کودک کش و مصادره کشتی متجاوز آمریکا
نشوندن قلدرهای عالم سر میز مذاکره
فروختن تجهیزات نظامی به ابر قدرتهایی که قبلا جواب سلام هم نمی دادن
جزء رتبه های اول دنیا شدن تو رشد علمی و صنعت و ورزش و دهها از این دست
ساختن مدرسه پشت مدرسه و دانشگاه پشت دانشگاه و درمانگاه پشت درمانگاه
داشتن یه رهبر که به یه خونه ی اجاره ای تو روستای جماران اکتفا کنه و با یه رادیوی دوموج دقیق ترین تحلیلهای سیاسی رو داشته باشه و فقط با یه اشاره ش هزارهزارتا مرد به درد بخور و چیزفهم دل بزنن به آتیش
رهبری که شعر و موسیقی و عرفان و دین بفهمه
، شب زنده داری و خلوت داشته باشه و بدور از تظاهر و بازیگری مردم دار باشه
این ها و بسیار ناگفته ی دیگه
فقط و فقط در حد یه رویای فانتزی و یه آرزوی دست نیافتنی بود ...
یادمون نره که امتداد و تکمیل این مسیر بی هزینه نیست
اون روزا اگه با اون خاطرات به خواب ناز میرفتیم
حالا باید با مرور همون خاطرات از خواب ناز بیدار شد و به قول شاعر :
دیگران کاشتند و ما خوردیم
ما بکاریم دیگران بخورند
@hamedentezam
حجاب یا گیسوی رها چه فرقی میکند
این هر دو اگر مقابل چشمها بایستند ؟!
تفاوت هنرمند و اهل فکر با عوام
آیا جز این است که متفکر و هنرمند اول می روند و می بینند و بعد به دیگری میگویند بیا؟
اول به شناخت و آگاهی می رسند و سپس برای بیان آنچه دیده اند دهان می گشایند
سعی آنها بر این است که حتی یک قدم که شده ، انسانها را به جایگاهی که سزاوارند نزدیک کنند
نه اینکه تنزل دهند یا برگردانند به عقب
البته من از هنرمند و متفکر مسلمان حرف میزنم
که به خود اجازه نمی دهد انسانها را اسیر توهم و خودبافته های موهوم خویش کند
و در منطق اسلام حتی آن بانوی خانه دار و آن بقال و سبزی فروشی که با چشم باز میرود و می برد، زیستی متفکرانه و هنرمندانه دارد
و اگر غیر از این باشد حتی اگر خودمان را به ضرب و زور شهرت و ... در چشمها فرو کنیم
تنها مشعلی خواهیم بود در مسیری که پایانش سوختن و حسرت است .
چه استاد دانشگاه و چه مرجع تقلید
چه شاعر و چه بازیگر و نقاش و ...
لقب ها تنها مسئولیت می آورند نه افتخار
#حامدانتظام
@hamedentezam
به پیر عارف عادلی که دستی در امور حکومت داشت گفتند:
_آخوندی را گرفته ایم که دزدی کرده
_پیر گفت اینگونه نگویید
بگویید دزدی را گرفته ایم که لباس آخوندها را به تن کرده،
آن پیر عادل می دانست که واژه ها مهم اند، می دانست کلمه ها کیمیایی دارند که دنیای ما را زشت یا زیبا میکند و نباید به ابتذال شان کشید ؛
هم او که خودش زخم خورده ی مارهای خوش خط و خال حوزه های علمیه بود خوب می دانست که برای یک آجر پوک و پوسیده ، خانه ای را ویران نمی کنند
و این داستان ، داستان هر روز ماست
روی سخن با آنانکه نمیدانند و نمی خواهند بدانند نیست
مرادم دوستان آزاده و سبکبالی اند که نیک اندیشی چمران ها ، درایت باکری ها ،لطافت آوینی ها ، ساده زیستی همت ها و شجاعت و آزادمنشی سلیمانی ها را دیده اند و دیده اند که در بحران ها و ابتلائات و رنج ها از سیل و زلزله و کرونا گرفته تا تجاوز و جنگ و استخفاف و استثمار ،
چگونه تفاوت کلید فروش های بی ریشه ی بازمانده از طاغوت با سروهای سر به زیر و ریشه دار آشکار می شود !!
و عجبا که باز با یک چشم می نگرند
من خود زخم خورده ی جماعتی بازیگرم
هم آنان که لباس ها را دزدیده اند
اما در این زمانه ی کور
اگرزلال تر ، پاکباخته تر، نجیب تر و جانفداتر از طلبه و پاسدار و بسیجی سراغ داری بسم الله ؟!
ما برای بت شکستن آمده بودیم نه بت سازی و بر این مدار، تا امروز ثابت قدم بوده ایم ؛
به تجربه دیده ایم که باطل خریدار ندارد مگر در لباس حق ،
خون میریزد در لباس آزادیخواه ، ویران می کند در لباس مصلح ، عریان می شود در لباس تمدن ،
و این درآمیختگی حق و باطل است که ترازو می شود برای وزن کردن انسان ها
راستی ، گیرم که دیگران عیش شان را در این ۶۰ سال و ۷۰ سال می دانند تویی که میدانی ابد در پیش است و جاده ای تا بی نهایت، در کوله بارت چه اندوخته ای ؟
نمی خواهی زندگی علی را مروری دوباره کنی و به یاد آوری که چگونه برای دوام دین و کیان اسلام، از حقوق مسلمش چشم پوشید و فقط به ساختن و ساختن پرداخت هر چند با استخوانی در گلو و خاری در چشم
آنگونه که حتی دانه ای از دهان مورچه ای به ناحق نگیرد و اشک مظلومی فرو نیافتد
آری ، مرام علی تنهایی می آورد حتی میان عشیره و دوستان
اما آن حجم تنهایی نیز او را برای حتی یک لحظه با ابلیس های دوست نمای آغوش گشوده ، هم صدا نمی کند
که علی حقیقت هستی را دیده است
علی هیچگاه خودش را ندید او دغدغه ای داشت به وسعت "انسان" ، وسعتی که هرگز با یک چشم دیده نمی شود و شاید درس امروز او برای ما این است که:
چشمهایمان را زیاد کنیم
@hamedentezam
هدایت شده از حسینیه مادر
پیام یکی از شرکت کنندگان :
بنظرم کسی که دین رو درست میفهمه دیگه از مشکلات روحی و روانی خلاص میشه
و اگر کسی درگیر این نوع مشکلاته حتما باید به چیزی که از دین فهمیده شک کنه و از نو شروع کنه
🌱🌱🌱🌱🌱
قرار ما سشنبه راس ساعت ۱۹
باحضور استاد اسکندری(از شاگردان زنده یاد عین_صاد)
همراه با پرسش و پاسخ و نقدهای بدون تعارف
به سایرین هم اطلاع رسانی فرمایید .
#حسینیه_مادر_محفل_اهالی_اندیشه_و_هنر
@h_madar
حامد انتظام
پیام یکی از شرکت کنندگان : بنظرم کسی که دین رو درست میفهمه دیگه از مشکلات روحی و روانی خلاص میشه
معرفی کانالی بسیار بسیار مفید 👆👆
نشر حداکثری = تربیت انسان اهل فکر = خانواده ای سالم =جامعه ای متمدن =بی نهایت خیر دنیا و آخرت برای شما