روایت از کرمان؛
روایت از یک شهر مقاوم؛
دکتر میگفت یک ترکش توی زانو داشت، یکی توی گردن. ازش پرسیدم درد داری؟ گفت الان نه!
با خانواده آمده بود برای مراسم سالگرد سردار. با همسر، پدر، مادر و عمهاش. خودش اینجا بود و مادرش در بیمارستانی دیگر. یک ترکش هم در زانوی مادر جا خوش کرده بود.
میگفت این جانبازی نشانهی قبولی زیارتش است. محکم حرف میزد مرضیهخانم؛ زنِ ۲۴ سالهی ایرانی ...
https://eitaa.com/joinchat/2151219200Cf6cb8914a4
روایت از کرمان؛
روایت از یک شهر مقاوم؛
- گفتم میشه ازتون فیلم بگیرم؟
+ گفت نه.
- گفتم عکس چی؟
+ گفت نه. حالم خوش نیست.
- گفتم صحبت هم نمی کنید؟
+ گفت نه. من کارمندم با اونایی که خدایی اومدن صحبت کنید.
- گفتم دارین چکار میکنین؟
+ گفت دارم کیسههای خون رو آماده میکنم، بفرستم بخش فرآوردهها.
- گفتم چرا حالتون بده؛ البته همه حالشون بده.
+ گفت دخترم تو تشییع سردار مصدوم شد. چند ماه دستمان بندش بود. امروز خبر را که شنیدم قلبم گرفت.
- گفتم خدا قوت.
چشمش نمناک بود ...
https://eitaa.com/joinchat/2151219200Cf6cb8914a4
روایت از کرمان؛
روایت از یک شهر مقاوم؛
#پیامکها
خبر حمله تروریستی کرمان به گوشم که رسید سریع از درمانگاه بیرون آمدم. نفسی بیرون دادم. گوشیام خاموش شده بود. به خانه مادر زنم که رسیدم زدم شبکه خبر.
سکوت سکوت سکوت ...
گوشی را خانمم توی شارژ زد. روی مبل نشستم و گوشی را روشن کردم. پیامی از خانم روستا در ایتا رسیده بود.
- عرض سلام و ادب. وقتتون بخیر. از کنار مزار حاج قاسم دعاگوی شما و نگار خانم عزیز و گل پسرها هستم.
ساعت پیام را سریع خواندم. ۱۲:۰۱
زیر لب گفتم: خانم روستا و بچهها ...
همسرم گفت: پیام خانم روستا را دیدم که گفته حالش خوبه تو هتله.
پیام بعدی را میبینم. بازش میکنم.
- آقا میثم سوژه میخواید؟
+ نه، حالم خوب نیست. نمیتونم دست به قلم بشم.
- لازم نیست دست به قلم بشید، فقط عنوانش رو بذارید.
پیامهای ارسالی خودش به دخترش را برایم فرستاد.
۱۳ دی ۱۴۰۲
_ از کنار مزار حاج قاسم دعاگوت هستم بابا.
۱۳:۳۹
.
.
.
_ بابا کجا هستی چرا جواب نمی دی؟!!؟!!
۱۵:۴۵
همین بود ... جوابی برایش نداشتم. عنوانی نداشتم.
https://eitaa.com/joinchat/2151219200Cf6cb8914a4
روایت از کرمان؛
روایت از یک شهر مقاوم؛
زن از ماشین پیاده شد. جمعیت را کنار زدو هراسان به سمت نگهبانی بیمارستان دوید. چادرش روی شانههایش افتاده بود. تارهای نامرتب و پریشان موهایش از لابهلای روسری روی گونهاش ریخته بود. لبهایش از ترس سفید شده بود. به نگهبان که رسید پاهایش دیگر جان نداشت. دستش را روی شیشه نگهبانی تکیه داد و هراسان گفت محسن ابراهیمی "گفتن آوردنش اینجا، زندهست؟" و بعد طوری که انگار خودش تحمل شنیدن جواب همچین سوالی را ندارد، سرش را گذاشت روی شیشه و به زور بدن بیجانش را نگه داشت.
نگهبان همانطورکه سریع داشت دفتر اسامی را نگاه میکرد گفت: "پسرته خواهر؟" و زن بدون اینکه صدایش نای بیرون آمدن داشته باشد جواب داد: "تو رو امام زمان نگو مُرده" نگهبان صفحه را ورق زد و گفت: "خواهرم آروم باش توکلت به خدا باشه، اسمش تو لیست من نیست، برو توی اورژانس و بگرد، ببین پیداش میکنی؟"
زن بعد از کلی التماس از گیت نگهبانی رد شد و به اورژانس رسید. ناله و فریاد بابوی خون درهم آمیخته شده بود راهروی اورژانس پر بود از مجروحان و مصدومان که بعضیهاشان از هوش رفته بودند. اولی محسن نبود، دومی هم که پرستار داشت سرش را باندپیچی میکرد جوانی سی و چند ساله بود انگار، نه محسن شانزده سالهی او. سومی هم بدن بیجانی بود که بر پارچهی رویش نوشته بودند: سردخانه! چشمش که به این کلمه افتاد، ناگهان پایش از یاری کردن ایستاد.کف زمین اورژانس نشست و به پایین روپوش پرستاری که بهسرعت داشت از کنارش میگذشت چنگ انداخت و گفت: "خانوم محسن ابراهیمی یه جوون شونزده ساله با موهای فرفری سیاه اینجا نیاوردن؟" پرستار به سِرُم توی دستش اشاره کرد و گفت: "من کار دارم، خانم جون پاشو اینجا آلودهست، پاشو بشین روی صندلی باید از پذیرش بپرسی یا خودت یکییکی اتاق ها رو نگاه کنی."
زن هر چه توان داشت روی هم گذاشت برای ایستادن. شروع کرد به گشتن تمام اتاقها، اتاق اول، اتاق دوم، اتاق سوم ... چپ، راست و هر چه بیشتر به انتهای سالن نزدیک میشد دلش بیشتر راضی میشد که محسن را هر قدر مجروح و زخمی در همین اتاقها بیابد.
آخرین اتاق، آخرین امیدِ او بود و بعد از آن دیگر باید برای شناساییِ محسن به سردخانه میرفت. زیر لب زمزمه کرد یا فاطمه زهرا تو را به آبروی حاج قاسم قَسَم و بعد به سراغ تختِ آخرِ اتاقِ آخر رفت. زنی سالخورده و زخمی روی آن خوابیده بود و ناله میکرد.
جهان روی سرش آوار شد. یادش آمد که صبح محسن را بخاطر به هم ریختگی اتاقش کلی دعوا کرده بود. صورت زیبای محسن جلوی چشمش آمد که با خنده گفته بود: "مراسم حاج قاسم که تموم شه، سرمون خلوت میشه میام خونه، کامل اتاقمو تروتمیز میکنم"
در دلش تمام دعاهایی که برای عاقبت به خیری محسن کرده بود، مرور کرد. سرش گیج رفت، چشمهایش تار شد: "خدایا من تحمل این غم و دوری بزرگ رو ندارم."
بیرمق با لبهایی لرزان از زنی پرسید: "سردخانه کجاست؟" و قبل از آنکه جملهاش تمام شود پرستاری که داشت از اتاق CPR بیرون میآمد بلند فریاد زد: "پسر نوجوونه برگشت. دکتر میگه منتقل شه ICU"
از لابهلای درِ باز شدهی اتاق و رفتوآمد دکترها و پرستاران موهایِ مشکیِ محسن را دید و فرفری گیسویی را که تمام حالاتش را حفظ بود. جلوتر رفت دلِ از دست رفتهاش را لای آن موها دوباره یافت و با صدای بوق مانیتوری که داشت حیات محسن را نشان میداد آرام گرفت ...
روایت از فاطمه مهرابی
https://eitaa.com/joinchat/2151219200Cf6cb8914a4
ایران برای #پاسخ به حمله تروریستی کرمان چه باید بکند؟! جنگی تمام عیار، پاسخی ضعیف یا ...
متن زیر را بخوانید 👇👇
بجنگیم یا نه؟!
به قلم جعفر حسنخانی
حتماً برای شما هم این سوال ایجاد شده که ایران باید برای پاسخ به این حمله تروریستی چه کار کند، چه سطحی از پاسخ را داشته باشد، جنگی تمامعیار را شروع کند یا ...
لطفاً چند دقیقه وقت بگذارید و با تأمل این متن را بخوانید تا تمامی سناریوهای ممکن و نتایج احتمالیشان برایتان مشخص شود.
با تأمل بخوانید ✋
#حمید_کثیری 👈 عضو شوید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سخنگوی وزارت خارجه آمریکا میگوید مسخره است که فکر کنیم آمریکا پشت این حادثه تروریستی است و بعد خبرنگار آمریکایی از او سوال میپرسد ....
این چهار دقیقه را اگر ما میخواستیم بسازیم، نمیتوانستیم به این خوبی در بیاوریم ...
پینوشت: فارغ از محتوا، سعه صدر سخنگو وقتی سوالپیچ میشود آموختنی است ...
#حمید_کثیری 👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2151219200Cf6cb8914a4
به تجربه دریافتهام هر کس که کاری میکند - هر قدر هم کوچک - در معرض خشم کسانی است که کاری نمیکنند!
هر کس که چیزی را میسازد - حتی لانه فروریخته یک قمری را - منفورِ همه کسانی است که اهل ساختن نیستند!
این خاصیت #اهل_توقف و ایستاییست و چقدر فراوانند اینها که در فکر و عمل منجمدند و دیگرانی که کار میکنند را با چوب میرانند ...
#حمید_کثیری 👈 عضو شوید
در خبرها دیدم دستیار ویژه رییس مجلس در مصاحبهای درباره نحوه تدوین فهرستهای انتخاباتی گفته بود:
جریان دانشجویی باید از شورای ائتلاف مطالبهاش این باشد که افرادی که صلاحیت اخلاقی و مالی ندارند، در لیست حضور نداشته نباشند ...
با خودم فکر کردم که چقدر رو به جلو حرکت کردهایم، چقدر همه چیز خوب است، چه شورای ائتلاف خوبی که ما باید از ایشان خواهش کنیم آدم دزد و خلافکار را توی لیست انتخابات نگذارند ...
برایم عجیب است که دوستان به نقطهای رسیدهاند که در جمع دانشجویان هم از این صحبتها میکنند. دانشجویی که همیشه آرمانخواه بوده و قله را نگاه کرده، حالا باید به شاخصههای حداقلی برای فروشنده یک مغازه راضی باشد! انگار نه انگار که مجلس قرار است عصاره فضائل ملت باشد ...
#حمید_کثیری 👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2151219200Cf6cb8914a4
ای ساحتِ بهشتِ خداوند جایِ تو
طراح گرافیک: سید محمد علی بلادیفرد
#حمید_کثیری 👈 عضو شوید
پیامهای عجیبی از سوی برخی فعالین جبهه انقلاب دیده میشود و چه قرائتهای عجیبی از نقش شورای نگهبان در انتخابات دارند ...
میگویند شورای نگهبان نباید ضعفا و حتی متوسطها را برای انتخابات تأیید میکرده!
نمیدانم متوجه هستند وظیفه شورای نگهبان در تأیید صلاحیتها هستند یا نقش جدیدی برای شورا در نظر گرفتهاند؟!
آیا متوجه #نقش_مردم هستند؟ آیا مردم را دارای حظ و بهرهای از شعور میدانند که بتوانند خودشان قوی و ضعیف و کارآمد و ناکارآمد را انتخاب کنند؟!
آیا با قرائت این دوستان از نقش و جایگاه نهادها، عملاً انتخاباتی میماند؟!
#حمید_کثیری 👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2151219200Cf6cb8914a4
آقا میگویند #مردم_همه_کارهاند و این باور رهبری است، جزو مبانی انقلاب است و گرهگشای مشکلات کشور ...
این حرف به ظاهر ساده و کلیشهای، ریشهی بسیاری از کنشهای سیاسی، فرهنگی، اقتصادی، رسانهای و ... این روزها را میزند و اِی کاش آقایان در گعدههایشان متوجه باشند که دارند برخلاف منویات آقا حرکت میکنند یا در جهت آن ...
#حمید_کثیری 👈 عضو شوید
عجیب است که جامعه همیشه از خواصش ضربه خورده، عجیب است ...
همین یک فقره #انتقام_سخت را ببینید که امروز به چه فضاحتی کشاندهاند!
نمیشود خود را #پیرو_ولی بدانیم اما متوجه حرفهایمان و اثر آنها در جامعه نباشیم. نمیشود ما حمله به عینالاسد را #عملیات_فیک بخوانیم و آقا آن را #یوم_الله بدانند، واقعا نمیشود!
اینها چند جملهای است که آقا بعد از حمله به عینالاسد در نماز جمعه ایراد کردند. دوباره بخوانیم 👇👇
-------------------------
یومالله یعنی چه؟ یعنی آن روزی که دست قدرت خدا را انسان در حوادث مشاهده میکند؛ آن روزی که دهها میلیون در ایران، و صدها هزار در عراق و بعضی کشورهای دیگر به پاس خونِ فرمانده سپاه قدس به خیابانها آمدند و بزرگترین بدرقهی جهان را شکل دادند، این یکی از ایّامالله است. آنچه اتّفاق افتاد، کار هیچ عاملی جز دست قدرت خدا نمیتوانست باشد.
آن روزی هم که موشکهای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، پایگاه آمریکایی را در هم کوبید، آن روز هم یکی از ایّامالله است. ما این دو روز را جزو ایّامالله در همین چند روز گذشته، در همین دو هفتهی گذشته، در مقابل چشم خودمان ما ملّت ایران مشاهده کردیم؛ اینها روزهای نقطهی عطف تاریخند، روزهای تاریخسازند، روزهای عادّی نیستند اینها. این که یک نیرویی، یک ملّتی، این قدرت را دارد، این توان روحی را دارد که به یک قدرت متکبّر زورگوی عالم این جور سیلی بزند، نشاندهندهی دست قدرت الهی است، پس آن روز جزو ایّامالله است.
روزها تمام میشوند، لکن تأثیرات این روزها در زندگی ملّتها باقی میمانند؛ در روحیهی ملّتها، در منش ملّتها، در مسیر ملّتها، آثاری که این روزها باقی میگذارند آثار ماندگار و بعضاً جاودانه است.
جمعه | ۲۷ دی ۱۳۹۸
-------------------------
فعلاً همینقدر کفایت میکند!
#حمید_کثیری 👈 عضو شوید
نامه رزمندگان حزبالله به #سید_حسن_نصرالله بسیار زیبا و درسآموز است و عجیب که در رسانههای ما بازتاب کمی داشته ...
نوشتهاند:
🔸یا سماحة العشق! سربازانت جمجمههای خود را به خدا سپرهاند
🔸ای حضرت عشق! ای پدر مجاهدین و شهدا از جانب ما به تو سلام و درود باد.
🔸شما برای ما دعا کردید و همین باعث یاری ما در میدان شد.
🔸ای سید و آقای ما! ای محبوب ما! تو به ما شجاعت را آموختی.
🔸ما به شما و مردم وفادارمان قول دادیم که در حفظ وصیت شهدا وفادار بمانیم.
🔸ای مولای ما، ای وعده حق و شاهد توانای او، سربازانت جمجمههای خود را به خدا امانت دادهاند.
#حمید_کثیری 👈 عضو شوید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مردی در مسجد نماز میخواند. در قنوتش دعا کرد، خدایا من بهترین چیزی که از تو میشود خواست را میخواهم.
رسول خدا از آنجا رد میشد. فرمودند اگر دعایش مستجاب شود، ...
اَللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ خَیْرَ مَا تُسْأَلُ 🤲
https://eitaa.com/joinchat/2151219200Cf6cb8914a4