فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حافظ خبر نداشت جهان وقف مرتضاست
از کیسهی خلیفه سمرقند داده است
@hamidreza_borghei
13.42M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🟢اصن خدا امیرالمؤمنین رو خلق کرده که...
@hamidreza_borghei
22.13M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🟢ویکتور هوگو، و قصیدهاش برای غدیر
@hamidreza_borghei
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
متحیرم چه نامم شه ملک لافتی را
@hamidreza_borghei
سیدحمیدرضا برقعی
@hamidreza_borghei
یا حبیب الباکین
از جهانی که پر از تیرگی ما و من است
میگریزم به هوایی که پر از زیستن است
میگریزم به جهانی که پر از یکرنگیست
به جهانی که پر از گریهکن و سینهزن است
به همانجا که نفس قیمت دیگر دارد
اشکها درّ نجف، سینه عقیق یمن است
به همانجا که در آن باد صبا بسته دخیل
به عبایی که پر از رایحهی پنجتن است
چه خراسان چه مدینه چه عراق و چه دمشق
هرکجا پرچم روضهست، همانجا وطن است
دم من زندگی و بازدمم زندگی است
تا که روی لب من ذکر حسین و حسن است
قلب آن است که لبریز محبت باشد
تا ابد خانهی اولاد علی قلب من است
#سید_حمیدرضا_برقعی
@hamidreza_borghei
20.65M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥بازنشر نماهنگ «چای روضه»
💠شعر و دکلمه: #سید_حمیدرضا_برقعی
🔶️آهنگساز: امید روشن بین
🔷️کارگردان: مهدیار عقابی
🎬محصول باشگاه فیلم سوره
@hamidreza_borghei
سرتابهپا خلیل گلستاننشین شدم
هرجا که در عزای شما آتشم زدند
@hamidreza_borghei
یا حبیب الباکین
قامت کمان کند که دو تا تیر آخرش
یک دم سپر شوند برای برادرش
خون عقاب در جگر شیرشان پر است
از نسل جعفرند و علی، این دو لشکرش
این دو ز کودکی فقط آیینه دیدهاند
آیینهای که آه نسازد مکدرش
واحیرتا که این دو جوانان زینباند
یا ایستاده تیر دو سر در برابرش؟
با جان و دل دو پاره جگر وقف میکند
یک پاره جای خویش و یکی جای همسرش
یک دست، گرم اشک گرفتن ز چشمهاش
مشغول عطر و شانهزدن دست دیگرش
چون تکیهگاه اهل حرم بود و کوه صبر
چشمش گدازه ریخت ولی زیر معجرش
زینب به پیشواز شهیدان خود نرفت
تا که خدا نکرده مبادا برادرش…
زینب همان شکوه که ناموس غیرت است
زینب که در مدینه قرق بود معبرش
زینب همان که فاطمه از هر نظر شدهست
از بس که رفته این همه این زن به مادرش
زینب همان که زینت بابای خویش بود
در کربلا شدند پسرهاش زیورش
گفتند عصر واقعه آزاد شد فرات
وقتی گذشته بود دگر آب از سرش
#سید_حمیدرضا_برقعی
@hamidreza_borghei
سیدحمیدرضا برقعی
@hamidreza_borghei
Shab06Moharram1394[08].mp3
8.57M
آن شب که چارچوب غزل در غزل شکست
#سید_حمیدرضا_برقعی
با نوای حاج میثم مطیعی
@hamidreza_borghei
سیدحمیدرضا برقعی
آن شب که چارچوب غزل در غزل شکست #سید_حمیدرضا_برقعی با نوای حاج میثم مطیعی @hamidreza_borghei
یا حبیب الباکین
آن شب که چارچوب غزل در غزل شکست
مست مدام شیشه می در بغل شکست
یک بیت ناب خواند که نرخ عسل شکست
فرزند آن بزرگ که پشت جمل شکست
پروانهء رها شده از پیرهن شده است
او بیقرار لحظهء فردا شدن شده است
بر لب گلایه داشت که افتادم از نفس
بیتاب و بیقرار، سراسیمه چون جرس
سهم من از بهار فقط دیدن است و بس؟
بگذار تا رها شوم از بند این قفس
جز دستخط یار به دستم بهانه نیست
خطی که کوفی است ولی کوفیانه نیست
گویی سپردهاند به یعقوب، جامه را
پر کرد از آن معطر یکریز، شامه را
میخواند از نگاه ترش آن چکامه را
هفت آسمان قریب به مضمون نامه را
این چند سطر را ننوشتم، گریستم
باشد برای آن لحظاتی که نیستم
آورده است نامه برایت، کبوترم
اینک کبوترم به فدایت، برادرم
دلواپسم برای تو ای نیم دیگرم
جز پارههای دل چه دلیلی بیاورم
آهنگ واژهها دل از او برد ناگهان
برگشت چند صفحه به ماقبل داستان
یادش به خیر، دست کریمانهای که داشت
سر میگذاشتیم به آن شانهای که داشت
یک شهر بود در صف پیمانهای که داشت
همواره باز بود درِ خانهای که داشت
هرچند خانه بود برایش صف مصاف
جز او کدام امام زره بسته در طواف
اینک دلم به یاد برادر گرفته است
شاعر از او بخوان که دلم پر گرفته است
آن شعر را که قیمتِ دیگر گرفته است
شعری که چشم حضرت مادر گرفته است
"از تاب رفت و تشت طلب کرد و ناله کرد
وآن تشت را ز خون جگر باغ لاله کرد"
اینک برو که در دل تنگت قرار نیست
خورشید هم چنان که تویی آشکار نیست
راهی برای لشکر شب جز فرار نیست
پس چیست ابروانت اگر ذوالفقار نیست؟
مبهوت گامهاش، مقدس ترین ذوات
میرفت و رفتنش متشابه به محکمات
بغض عمو درون گلو بیصدا شكست
باران سنگ بود و سبو بیصدا شكست
او سنگ خورد سنگ، عمو بیصدا شکست
در ازدحام هلهله او... بیصدا شكست
اين شعر ادامه داشت اگر گريه میگذاشت...
#سید_حمیدرضا_برقعی
@hamidreza_borghei