eitaa logo
سیدحمیدرضا برقعی
2.6هزار دنبال‌کننده
753 عکس
130 ویدیو
0 فایل
مجموعه اشعار منتشر شده: طوفان واژه ها قبله مايل به تو رقعه تٙحٙیُّر یحییٰ (انتشارات فصل پنجم) مجموعه های صوتی: تحریرهای رود زَفَرات (رسانه آفتاب) @Oveismirhajizadeh
مشاهده در ایتا
دانلود
بدون فن غزل (به آستان مهر امام رئوف) در آن کرانه که دل با ستاره همزاد است به من اجازه‌ی در اوج پر زدن داده‌ست در آن کرانه که همواره یک نفر آنجاست که در پذیرش مهمان همیشه آماده‌ست در آن کرانه که خورشید پیش یک گنبد بدون رنگ ز بازار حسن افتاده‌ست همیشه از تو سرودن چه سخت و شیرین است شبیه تیشه‌زدن‌های سخت فرهاد است سوال می‌کند از خود هنوز آهویی که بین دام و نگاهت کدام صیاد است؟ دلم که دست خودم نیست این دل غمگین همان دلی‌ست که جامانده در گُهرشاد است بدون فن غزل، بی‌کنایه می‌گویم دلم برای تو تنگ است، شعر من ساده‌ست... از مجموعه شعر "طوفان واژه‌ها" @hamidreza_borghei
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ای راهب کلیسا دیگر مزن به ناقوس خاموش کن صدا را، نقاره می‌زند طوس آیا مسیح ایران کم داده مرده را جان جانی دوباره بردار با ما بیا به پابوس آنجا که خادمینش از روی زائرینش گرد سفر بگیرند با بال ناز طاووس رویای ناتمامم ساعات در حرم بود باقی عمر اما افسوس بود و افسوس وقتی رسیدی آنجا در آن حریم زیبا زانو بزن به پای بیدار خفته در طوس @hamidreza_borghei
نشسته‌ام که ببینم تو را در آیینه تو را که از خودم ای دوست دوست‌تر دارم... @hamidreza_borghei
جهت استفاده در پروفایل @hamidreza_borghei
جهت استفاده در پروفایل @hamidreza_borghei
سیدحمیدرضا برقعی
@hamidreza_borghei
یادتان هست نوشتم که دعا می‌خواندم داشتم کنج حرم جامعه را می‌خواندم از کلامت چه بگویم که چه با جانم کرد محکمات کلمات تو مسلمانم کرد کلماتی که همه بال و پر پرواز است مثل آن پنجره که رو به تماشا باز است کلماتی که پر از رایحه‌ی غار حراست خط به خط جامعه آیینه قرآن خداست عقل از درک تو لبریز تحیر شده است لب به لب کاسه‌ی ظرفیّت من پر شده است همه‌ی عمر دمادم نسرودیم از تو قدر درکِ خودمان هم نسرودیم از تو من که از طبع خودم شکوه مکرر دارم عرق شرم به پیشانی دفتر دارم شعرهایم همه پژمرد و نگفتم از تو فصلی از عمر ورق خورد و نگفتم از تو دل ما کِی به تو ایمان فراوان دارد شیرِ در پرده به چشمان تو ایمان دارد بیم آن است که ما یک شبه مرداب شویم رفته رفته نکند جعفر کذاب شویم تا تو را گم نکنم بین کویر ای باران دست خالیِ مرا نیز بگیر ای باران من زمین‌گیرم و وصف تو مرا ممکن نیست کلماتم کلماتی‌ست حقیر ای باران یاد کرد از دل ما رحمت تو زود به زود یاد کردیم تو را دیر به دیر ای باران نام تو در دل ما بود و هدایت نشدیم مهربانی کن و نادیده بگیر ای باران ما نمردیم که توهین به تو و نام تو شد ما که از نسل غدیریم، غدیر ای باران پسر حضرت دریا! دل ما را دریاب ما یتیمیم و اسیریم و فقیر ای باران سامرا قسمت چشمان عطش‌خیزم کن تا تماشا کنمت یک دل سیر ای باران @hamidreza_borghei
جهت استفاده در پروفایل @hamidreza_borghei