فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آخه ببینید...
این آخوندا با مردم چه کردند!!!
😱😱😱😱😱😱😱
🆔 @hamiz_t
▪️روایت یک پزشک ایرانی ساکن دانمارک از گرانی حاصل از جنگ اوکراین و روسیه
🆘 @Roshangari_ir
✨﷽✨
⚜ حکایتهای پندآموز⚜
✨کلاغی که مامور خدا بود!✨
✍آقای شیخ حسین انصاریان میفرمود:یه روز جمعه با دوستان رفتیم کوه دوستان یه آبگوشت و چای روی هیزم درست کردن. سفره ناهار چیده شد ماست، سبزی،نون .دوتا از دوستان رفتن دیگ آبگوشتی رو بیارن که یه کلاغی از راه رسید رو سر این دیگ و یه فضله ای انداخت تو دیگ آبگوشتی..
گفت اون روز اردو برای ما شد زهر مار،توکوه گشنه بودیم همه ماست و سبزی خوردیم.خیلی سخت گذشت و خیلی هم رفقا تف و لعن کلاغ کردن گاهی هم میخندیدن ولی در اصل ناراحت بودن. وقت رفتن دوتا از رفقا رفتن دیگ رو خالی کنن، دیدیم دیگ که خالی کردن یه 🦂عقرب سیاهی ته دیگ هست!و اگر خدا این کلاغ رو نرسانده بود ما این آبگوشت رو میخوردیم و همه مون میمردیم کسی هم نبود.اگر اون عقرب را ندیده بودن هنوز هم میگفتن یه روز رفتیم کوه خدا حالمونو گرفت..حالتو نگرفت، جونت رو نجات داد!خدا میدونه این بلاهایی که تو زندگی ما هست پشت پرده چیه.
امام حسن عسکری فرمودند: هیچ گرفتاری و بلایی نیست مگر آن که نعمتی از خداوند آن را در میان گرفته است.
🌺چقدر به خدا حسن ظن داریم؟!
📚حکایتهای پندآموز
✅
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🆔 @hamiz_t
*قصه پنج نفر از مریدان امام رضا(ع)که در حرم او دفن شدند...*
*۱_نُخودکی*
آقا علی اکبر اصفهانی است. معروف به نخودکی، از آن آدم هایی که روز و شب نمی شناخت برای بیتوته کردن در حرم و دل نمیکند از این حریم. خلاصه رفیق «آقاعلی بن موسی الرضا» بود. حالا هم پای درِ ورودی صحن سقاخانه دفن است. گفته بود می خواهم، مزارم زیر پای زائران باشد.
روزی که مُرد، خراسان را نیروهای شوروی اشغال کرده بودند، اما شهر، دیگرگون شد و تمام شهر تعطیل بود و حالت فوقالعاده اعلام شد و سربازان روسی سراسر مسیر تشییع جنازه او از سمرقند تا خود حرم زیر نظر داشتند.
*۲_تُربتی*
آقاعباس راشد تربتی است که به «حاج آخوند» معروف بود. کشاورزی بود اهل دل و فقط روزهای آخر هفته وقت داشت درس دیانت بخواند.
شب و روزش رسیدگی به کار و مشکلات مردم بود. وقتی سال 1301، در تربت حیدریه زلزله آمد، تمام شهر، دور مدیریت او می گشت. چنانکه آمریکایی ها کمک های نقدیشان را برای «راشد» فرستادند و او کمک ها را پس فرستاد و نپذیرفت.
رئیس الوزای وقت احمدشاه، پس از حل مشکلات مردم در زلزله برای او ابلاغ تلگراف تشکر فرستاد. سال 1326 قمری، هفت ماه طول کشید تا پیاده رفت کربلا و برگشت. عاشق «آقا علی ابن موسی الرضا» بود و مزارش هم شد، گوشه ای از صحن آزادی.
*۳_پیر پالاندوز*
آقا محمدعارف عباسی است؛ مشهور به «پیر پالاندوز». معاصر شیخ بهایی بود. شغلش کفشدوزی بود و خط ثلث را به زیبایی می نوشت. درس نخوانده بود اما جانش، مساله آموز صد مُدرس شده بود. آنچنانکه بعدها، از پیران سلسله ذَهبیه شد. آقا محمد، علم کیمیاگری می دانست و آنچه می دید و می شنید را کسی نمی دید. چنان با عشق «آقا علی ابن موسی الرضا» می زیست که گفته بود «آقا» را می بیند و با وی گفت وگو می کند.
وقتی مُرد، مردم و مریدان، بیداد می کردند. سلطان محمد خدابنده دستور داد آرامگاهی در ضلع شرقی حرم برایش بنا کردند.
*۴_شیخ جعفر*
آقاجعفر مجتهدی است. هرچه دار و ندار و املاک داشت را برای مردم محروم خرج کرد و بخشید. آنچنانکه «پینه دوز» شد. زندگی اش را پای فراگیری عرفان گذاشت. در اشتیاق زیارت عتبات به عراق مهاجرت کرد که به علت نداشتن جواز ورود، دستگیر و در عراق زندانی شد. خودش می گفت: زندان، توفیق اجباری شد تا به خلوت و شناخت خود بپردازد. بعداز آزادی از زندان، یک سال در نجف و هشت سال تمام شب ها را تا سحر در حرم امام حسین(ع) می گذراند. زندگی اش از راه دوختن کفش های کهنه می گذشت.
بعدها در بحبوحه ناامنی کودتای عبدالکریم قاسم بر ضد ملک فیصل (پادشاه عراق) به ایران برگشت و شهر به شهر، گمنام می چرخید تا به مشهد رسید و ماند. عاشق اهل بیت بود. استاد کشمیری می گفت: «آقا جعفر، خودش حرمِ اهل بیت است.»؛ چنان با جانش در حریم «آقا علی ابن موسی الرضا» انس گرفته بود که آخرش در حجرهی 24 صحن آزادی آرام گرفت.
و این آخری: روایت یکی از مزارهای متفاوت و شگفت انگیز است:
*۵_جیگی جیگی*
معروف است به «جیگی جیگی»؛ اسم واقعی اش را هیچ کس ندانست. خانواده ای هم نداشت. دوره گرد بود و دف می زد و به آوازخوانی شهره بود.
اما آوازخوانی که چنان عشق اهل بیت را در دل داشت که در ایام شهادت و خصوصا کل دو ماه محرم و صفر را دست به دف و دایره نمی برد و کسی او را در شهر نمی دید.
«جیگی جیگی، ننه خانم»، هر روز صبح می آمد مقابل حرم می ایستاد و به امام رضا(ع) سلام می داد و بلند آواز می خواند:
جیگی جیگی، ننه خانوم
بیا بشین روی زانوم
روی زانوم، سنجد داره
یه کمی بخور، قوت داره
همه گفته اند درباره او که: هر باری که گنبد و بارگاه حرم «آقا علی ابن موسی الرضا» را می دید، تنبکش را به نشانه احترام و ادب، پشت سر یا زیر لباس مُندرسش پنهان می کرد و پس از سلام به حضرت، آوازه خوانی و تنبک زنی می کرد.
خانه او درسطح شهر، مشهور بود به «غار». اتاقکی غار مانند در داخل کال (کانال) انتهای کوچه نوغان جایی نزدیک دبیرستان حاج تقی آقا بزرگ .
«جیگی جیگی» چگونه در حرم دفن شد؟
چون هیچ خانواده ای نداشت، جنازهاش را به غسالخانه شهر در میدان طبرسی بردند. یک شب در غسالخانه ماند و قرار شد توسط ماموران شهرداری در قبرستان «گلشور» - قبرستان عمومی شهر- دفن شود. همزمان با انتقال جسد «جیگی جیگی» به سردخانه، جنازه یکی از تجار معروف مشهد را شبانه به غسالخانه آوردند.
صبحگاه خانواده مرد تاجر، جنازه را تحویل گرفتند و پس از انجام مراسمی خاص، راهی حرم حضرت رضا(ع) شدند. کارگران شهرداری هم جنازه موجود را برای دفن به قبرستان عمومی شهر بردند و بی کس و تنها، کفن و دفنش را به سرعت انجام دادند.
هنگام وداع و دفن تاجر، وقتی کفن را کنار زدند، متعجبانه متوجه شدند که این جنازه او نیست. وقتی به غسالخانه برگشتند، فهمیدند این جنازه «جیگی جیگی» بوده است. خانواده مرد تاجر وقتی به قبرستان «گلشور» مراجعه کردند، دیدند که جنازه پدرشان دفن شده و هرچه تلاش کردند، مراج
ع تقلید مشهد مجوز نبش قبر ندادند. از سوی دیگر هم به دستور مراجع، جنازه «جیگی جیگی» در همان قبر مرد تاجر در حرم دفن شد.
به این ترتیب آن نوازندهی دوره گرد و گمنام، در ایوان شمالی صحن عباسی(انقلاب) آرام گرفت. همان بارگاهی که «جیگی جیگی»، هر روز صبح، طنین آوازش را با سلام به امامش آغاز می کرد
🆔 @hamiz_t
*آشغال گردی دختران خوش تیپ ایرانی!!*
امروز صبح در گلستان 9 یک خانم اتوکشیده و جلف دیدم که دوتا گونی سفید و زرد رو دوشش بود و داشت آشغال جمع میکرد!
تنه اش را تا نصفه در سطل ها فرو میبرد.
تیپش به دختران زباله گرد نمیخورد!
کنجکاو شدم؛ از داخل آینه ماشین تعقیبش کردم.
اومد روبروی من روی یک سکو جلوی یک خانه که جای خلوتی بود، نشست.
یک ماشین مشکی خارجی باکلاس اومد کنارش ایستاد، سرش را داخل ماشین فرو برد یک دوربین از کیفی که زیر لباسش قایم کرده بود درآورد، گذاشت روی صندلی ماشین و مقداری با راننده صحبت کردند.
بعد ماشین رفت جلوتر و دختر به اصطلاح زباله گرد گونی های آشغال را برداشت، اومد کنار سطل بزرگ که کنار یک مجتمع آپارتمانی مسکونی بود و تا نصفه تنه رفت تو آشغالا!
از ماشین اومدم بیرون رفتم کنارش که دلیل این کارش را بپرسم، جوابی نداد، ماشینی که مراقبش بود وقتی ما را دید فورا روشن کرد رفت.
منم سریع اومدم داخل ماشین لباس جدید پوشیدم که منو نشناسه. دختره رفت داخل شصت متری و دنبال آشغال بود.
بعد از چند دقیقه ماشین مشکی برگشت و با احتیاط پارک کرد و رفت داخل همان مجتمع آپارتمانی.
اما دیگه من را نمیشناخت.
با نهاد مربوطه هماهنگ کردم که یه مورد مشکوک هست و آدرس دادم.
با احتیاط به ماشین نزدیک شدم و طوری که متوجه نشوند از شماره ماشین عکس گرفتم.
شیشه ها کاملا دودی بود وداخل ماشین دیده نمیشد.
رفتم جای امنی ایستادم و دختر آشغال گرد را تعقیب میکردم.
یه پراید اومد کنار دختر ایستاد و آرم مخصوص تاکسی را گذاشت روی سقف و بدون از اینکه دختر درخواست تاکسی داشته باشد صندوق را زد بالا و آشغالا را ریخت داخل صندوق و دختر هم جلو پراید نشست و رفتند!
همزمان با یک ماشین دیگه تعقیب شدند ...
حالا بریم آخر داستان:
دختر خانم قصه ما، خبرنگار شبکه بی بی سی بود و اینم یک سوژه داستان سازی و روایت دروغین آشغال گردی دختران ایرانی که تا چند روز دیگه، عده ای از ماها با شور و احساسات بزاریم وضعیت و به زمین و زمان، فحش و بد و بیراه بگیم که *چرا این همه فقر هست که دختر به این خوشتیپی را به سطل آشغال کشانده است!*
*نقشه ها و طرحهای پیچیده و حرفه ای امپراتوری رسانه ای غرب را دست کم نگیریم!*
https://chat.whatsapp.com/Duun2QEmAIIJBJKF6AtARO
🆔 @hamiz_t
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سلام فرمانده دربحرین بسیار پرمحتوا ومعنی باهمان ریتم واقعا قشنگه
🆔 @hamiz_t
🔰 سالروز وفات بانو مجتهده امین
🔷️سیده نصرتبیگم امین (۱۴۰۳ق مصادف با ۱۳۶۲ش ) فقیه، عارف، حکیم و مفسر قرآن مشهور اصفهانی می باشد که با تأیید علماء و مراجع تقلید وقت، به دریافت درجه اجتهاد و روایت نائل می گردد. او به بانو امین شهرت دارد.
🔸️«بانو امین» در ۳۰ خرداد ۱۲۷۴ شمسی اصفهان به دنیا آمد و در ۱۳ سالگی با پسر عموی خود ازدواج کرد و صاحب 8 فرزند شد که فقط یکی از آنها زنده ماند.
💠ایشان از پنج سالگی تحصیلاتش را شروع کرد. در ۱۱ سالگی آموزش زبان عربی، در ۲۰ سالگی علوم دینی و صرف و نحو و در ۳۲ سالگی فقه و اصول را شروع کرد. ایشان از ۳۰ سالگی دارای الهامات عرفانی بودند.
🔹️در سن ۴۲ سالگی و پس از پشت سر نهادن مدارج علمی نزد استادانی چون محمدکاظم شیرازی و عبدالکریم حائری، مؤسس حوزه علمیه قم، سید ابراهیم حسینی شیرازی اصطهباناتی، محمدرضا نجفی اصفهانی، مرتضی مظاهری نجفی اصفهانی اجازه اجتهاد دریافت کرد
🔹️ از کتابهای او می توان به محزن اللئالی، سیر و سلوک، معاد، روش خوشبختی، تفسیر محزن العرفان اشاره کرد.
🔸️وی از چهل سالگی تا پایان عمر به تألیف کتاب، تدریس و پاسخگویی به پرسشهای دینی و تأسیس مؤسسات فرهنگی مشغول بود و همچنین تأسیس مدرسه علمیهای به نام مکتب فاطمه (س) که با بیش از ۶۰۰ تا ۱۰۰۰ شاگرد در آن پرورش یافتند.
🔷️بانو امین در شب دوشنبه( دوم رمضان ۱۴۰۳ق مصادف با ۲۳ خرداد ۱۳۶۲) درگذشت و پیکرش در بقعه خانوادگی خاندان امین در تخت فولاد اصفهان، به خاک سپرده شد.
شادی روحشان صلوات🌷
🆔 @hamiz_t
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
با خواست خدا مقابله نکن!
صحبتهای شنیدنی حجتالاسلام عالی👌
@BisimchiMedia
🆔 @hamiz_t