عفت نگاهی به خان و بعد به من که سینی به دست اونجا وایساده بودم انداخت و با اخم گفت چرا خشکت زده دختر بیا جلو دیگه اونجا وایسادی غذا یخ بست. تازه فهمیدم داشتم به خان نگاه میکردم و از چشم عفت دور نمونده بود. سرمو پایین انداختم و چشمی گفتم. نزدیک که شدم خم شدم و سینی غذا رو زمین گذاشتم عفت پرسید تا حالا ندیده بودمت از خدمتکارای جدیدی؟ قبل از اینکه من جواب بدم خان جواب داد.
_ آره از پدرش خریدمش تازه اومده.عفت نگاهى بهم كرد و گفت :خانم بزرگ بهت گفت از اين به بعد نظافت اتاق من و كاراي من به عهده توعه ..؟
بله اي گفتم و عفت سری تکون داد و گفت فعلا مرخصی اما غروب صدات ميكنم ..داشتم از استرس و ترس میمردم. از خدا خواسته چشم خانومی گفتم و از اتاق زدم بیرون. همون اول کار عفت حس خوبی بهم نمیداد و از نگاهش و لحنش ترسیدم. چند روزی به این منوال میگذشت و من بیشتر به اتاق عفت و خان رفت.وآمد داشتم و همونطور که بهم گوشزد کرده بودن تموم سعیمو میکردم تا همه چیز اونجوری که عفت میخواد تمیز و مرتب باشه تا مورد غضبش قرار نگیرم. یه روز صبح که از خواب بیدار شدم صدای همهمهای از توی حیاط میومد از پنجره بیرون رو نگاه کردم. دیدم همه خدمتکارا جمع شدن و دارن به یه عدهای خوشآمد میگن، کنجکاو شدم و چارقدم رو سرکردم و دستی به سروروم کشیدم رفتم بیرون توی حیاط، خاله کوکب با دیدنم اومد پیشم و بعد از سلام و صبح بخیر پرسیدم چه خبر شده گفت دختر خالهی خانوم بزرگ با شوهر و دختراش از شهر اومدن و قراره یه هفتهای اینجا بمونن و مام حسابی سرمون شلوغ میشه، سرم چرخید سمت دیگه حیاط همونجا که زن و مردی خوش پوش با دو دختر که یکیشون خیلی زیبا به نظر میومد داشتن وارد عمارت میشدن ..همشون لباساي زيبا و فاخري به تن كرده بودن ..و جالب اين بود كه سر لخت بودن ..لحظهای به حالشون غبطه خوردم و دلم میخواست جای اونا بودم اما با تشر سکینه که گفت چرا اونجا وایسادم بریم که کلی کار داریم از رویام بیرون اومدم و دنبال خاله کوکب و سکینه راه افتادم ورودی مطبخ چشمم به صادق افتاد که با یه لبخند زشت داشت منو برانداز میکرد ، ازش رو گرفتم و وارد مطبخ شدم
ادامه دارد.....
🦋 خطاب به زوجین بزرگوار
"تفاوت در ابـراز_محبـت_کلامـی"🔻
🍃 زنان، بیشتر دوست دارند یا کلمات محبتآمیز و عاشقانه بشنوند یا کلماتی که زیبایی و محبوبیت آنان را نزد همسرشان نشان دهد.
🔹 اما در آقایان این گونه "قربون صدقه رفتنها" تاثیر چندانی ندارد. بلکه مایل هستند کلماتی را که اقتدار و غرور مردانهشان را تحریک میکند، بشنوند.
👈 برای مثال؛ در خانمها: عزیزم، گلم، خانمم، خوشگلم، زیبای من و…
👈 در آقایان: تو باعث افتخار منی، زندگی با تو برای من آرام بخش است، از تلاش تو برای رفاه خودم و بچهها ممنونم
❤️
#همسرداری
❤️ همسرت را بپذیر
وقتی که هیچ شانسی برای تغییر همسرت نداری و دلایل خوبی داری که او را ترک نکنی ( یعنی می خواهی با او ادامه بدهی ) ، تنها راه باقی مانده این است که او را به همان صورتی که هست بپذیری .
اجازه بدهید همسرتان همان گونه ای که هست باشد و به جای این که سعی کنید او را تغییر دهید ، برخودتان تمرکز کنید . منظور از این حالت این نیست که با بی تفاوتی او را به حال خود رها کنید یا تسلیم او شوید ، بلکه او را به همان شکل که هست بپذیرید . پذیرش ، فرایند فعالی است که می تواند زندگی سراسر رنج را به یک زندگی معنادار تبدیل کند.
◾️رسم عاشقی را بلد نیستیم! خودمان را از کنار هم بودن خسته میکنیم.دم از عاشقی میزنیم بی آنکه آداب باهم بودن را بلد باشیم.
◾️افراد سطحی نگر در عشق با محدود کردن یکدیگر، آزادی را از هم میگیرند، از عشق زندانی میسازند و خود را زندانبان میبینند؛
◾️اما افراد بالغ، باهم از دیوارها پل میسازند و سد اسارت را میشکنند؛ عقلِ کامل عشق را جاودانه نمیبیند، در لحظه زندگی میکنند.
✔️این لحظه کامل است، پس در همین لحظه به او عشق بورز و به فردا و فرداها نیاندیش،..... عشق همینجاست...
❤️
#طبیعی_بودن_اختلاف
💢هیچ زن و شوهری پیدا نمیشود که با هم اختلاف نداشته باشند و لو کم!
💢پس ما همه اختلاف داریم و این یک مسئله عادی و طبیعی است اما مسئله و بحث مهم اینجاست که آیا قادر به طرح و حل اختلاف هستیم یا نه؟
💢باید به این نتیجه برسیم که من و تو سر این موضوع با هم اختلاف عقیده داریم و نظراتمان متفاوت است و تمام!
💢 باید بفهمید او آنگونه فکر میکند و او نیز متوجه باشد که شما اینگونه فکر میکنید و نظر خود را بر دیگری تحمیل نکنید.
💠 مدیریت اختلاف و حفظ صمیمیت و احترام کلید موفقیت شماست!
6.54M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌺🌺زوجینی که نمیتوانند به صورت کلامی با همسرشان ارتباط بگیرند میتوانند با رفتارشان آن را نشان دهند/دکتر عزیزی
🎥#دکتر_عزیزی
Dekhalat.mp3
4.41M
#خانواده_همسر
در همه چیز دخالت میکند!/دکتر اسلامی
🎥#دکتر_اسلامی