#خانمها_بدانند
اگر خواستی قدرت یک مرد رو ببینی
به پول و ماشین و ظاهرش نگاه نکن
چیزی که مرد قدرتمند رو از بقیه جدا
میکنه لبخند زنی است که کنارشه.
❤️
هدایت شده از تبلیغات گالری هنرمندان🎻
سلام بچه ها,
چند نفرتون دنبال کار مجازی و ادمینی و... بودید و بهم پیام دادید.
این کانال رو داشته باشید،
شاید به دردتون بخوره و جایگزین خوبی باشه🪙
کانالش :
@.Daramad
❤️🌾❤️🌾❤️🌾❤️🌾❤️🌾
👱 #سیاست_های_مردانه
#منشاء_بی_احساس_شدن_زن_ها
برای کشتن یک زن نیازی نیست فریاد بزنی , ترکش کنی , رویاهایش را بدزدی یا به او خیانت کنی
برای کشتن یک زن کافیست
وقتی برای تو پیرهن زیبا می پوشد
فراموش کنی بگویی :
💕 " چه زیبا شده ای بانو "💕
آنگاه تکه ای از زیبایی زن می افتد و کمی از قلبش می ریزد.و اگر فقط چندبار دیگر به همین راحتی از نگاه تو بیفتد تمام او می شکند
و یک روز صبح زنی را میبینی که روحش به مقصد تنهایی خانه ی تو را ترک کرده اما خودش مشغول چیدن میز صبحانه توست و تو محکومی با جسد متحرک یک زن صبحانه بخوری.
💞زن ها نیاز شدید به توجه مرد زندگیشون دارن
لطفا زیبایی هاش رو ببینش و بهش توجه کن و تحسینش کن👫
#همسرداری
#زناشویی
💛🧡
🌸🌹🥀🍂🍁🌺☘🌿🍃🍂🍁🌺
🔰 هیچوقت تسلیم نشو!💪
شاید کلیشهای باشه اما باید بدونی که موفقیت نصیب افراد ضعیفی که زود تسلیم میشن نمیشه. برای موفقیت تو این راه باید خودتونو برای مواجه شدن با چالش ها و پستی بلندی های زیاد آماده کنین. مطمئن باش سخته، ولی سرسخت ها تسلیم نمیشن و از سختی میگذرن.
2️⃣ حواست به اطرافیات باشه!
اگر دورت رو با افراد مناسب پر نکنین گام برداشتن به سمت موفقیت صدها برابر سخت تر میشه. دورت رو با افرادی پر کن که فقط از امید بگن، بلند پرواز باشن و بهت انگیزه بدن. الان اطرافیانت اینجوری هستن؟
3️⃣ از شکست خوردن نترس!
هیچ کسبوکاری رو پیدا نمیکنی که در طول فعالیتش شکست نداشته باشه. یه بچه صدها بار زمین میخوره تا راه رفتن یاد میگیره! به جای ترس از شکست ازش درس بگیر و با دید یک تجربه و حتی فرصتی برای یادگیری بهش نگاه کنن. خودتو برای شکست های کوچیک مسیر موفقیتت آماده کن.
4️⃣ تمرکز کن رفیق!🎯
مردم بنظرت از کسی خدمات میگیرن که در یک موضوع عالی باشه یا در چند موضوع متوسط؟ بدیهتا اولی. وقتی که در ابتدای راه هستی، سعی کنید کسبوکارتو رو در یک حیطه به سطح بالا برسونی.
5️⃣ قوی باش، به خودت اعتقاد داشته باش!
مردم به کسبوکاری که مدیرش به خودش اعتقاد نداره اعتماد نمیکنن. حتی وقتی دچار شک و تردید بودی یا ترسی داشتی باز هم اعتماد به نفستو حفظ کن. همیشه بگو: یا راهی پیدا میکنم، یا راهی میسازم!
♡••࿐
•┈┈••✾❀🍃♥️🍃❀✾••┈┈•
9.17M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔽
یه آدمهایی هستن
که میان تو زندگی آدم
یهویی ، بی صدا ، آروم
میان و با خودشون یه دنیا
چیزای خوب میارن
عشق٬ لبخند٬ حمایت٬ آرامش٬ ...
یه عالمه حس های خوب میدن
حس هایی که هیچ وقت نداشتی
میان و بهت میگن همه آدمها هم بد نیستن
درست مثل تو ❤️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭐ای روشنی بخش شب های تاریک
⭐ای همدم و مونس تنهایی من
⭐ای آگاه و بینای احوال من
⭐ای درمان تمام دردهایم
⭐تنها همین کافیست که بدانم،
⭐همیشه به من نزدیک
⭐همین کافیست که بدانم،
⭐با تو و در کنار تو ،تا رسیدن به آرامش
⭐و تمام خیر و نیکی ها فاصله ای نیست
⭐خدایا هوای دلمون رو داشته باش
⭐شبتون بخیر و در پناه خداوند مهربانی ها
.
هفت رازهمسران
راز اول: همسرتان را علیرغم تفاوت ها همانطور که هست بپذیرید و از تلاش برای تغییر او دست بردارید.
راز دوم: کاری کنید که وقتی همسرتان در کنار شماست احساس خوبی نسبت به خودش داشته باشد.
راز سوم: در برخورد و ارتباط با همسرتان دقت به خرج دهید.
راز چهارم: برای داشتن زندگی عاشقانه و رمانتیک وقت و انرژی صرف کنید.
راز پنجم: به نیازهای جسمی همسرتان توجه کنید.
راز ششم: همسری شاد باشید و مسولیت شادی خود را به عهده بگیرید.
راز هفتم: احساسات خود را بشناسید، به آنها بها دهید و با همسرتان پیرامون آن صحبت کنید.
رابطه زناشویی👩❤️👨
راستش با اينكه دلخوشى از عفت نداشتم اما ديدن اين رفتار ها دلم براي عفت ميسوخت و ناخودآگاه ياد مادرم ميوفتادم .يه هفته اى از اومدن شهري ها گذشته بود و من يه روز برای تمیز کردن اتاق عفت رفته بودم که ناخودآگاه صدای صحبتهای خانوم بزرگ و اشک ریختنای عفت حواسمو برد پی خودش. با اینکه میدونستم اگه بفهمن گوش وایسادم حسابی تنبیهم میکردن اما دست خودم نبود و فضولیم خیلی گل کرده بود. عفت گریه میکرد و میگفت خانوم بزرگ این کار رو با من نکنین من بازم میتونم بچهدار بشم و براتون نوه بیارم.. اما خانوم بزرگ اعتنایی نمیکرد و میگفت ديگه كى ؟سه سال ازدواج كردى هيچ خبرى نيست .. زن خان شدن این چیزا رو هم داره و من قصد دارم برای بقای نسل الیاس سارا دختر قوم و خویش خودمو بگیرم هم برورو داره و هم با کمالاته. و ميتونه من رو صاحب يه نوه كنه ...تنها كاري كه ميتونم در حقت بكنن اينكه از خان بخوام طلاقت نده و همين جا زندگى كنى ...با شنيدن اين حرفا رفتم تو فكر ..سارا همون دختر بزرگ مهمونای خان بود که از شهر اومده بودن و جند باري ديده بودم كه حسابي براي خان دلبري ميكنه ..الحق از عفت هم خوشگلتر بود. هر چقدر عفت گریه میکرد خانوم بزرگ مصرتر میشد و میگفت که همین امروز با الیاس صحبت میکنم تا راضی بشه با دختر خالهم حرف بزنم و دخترشون رو خواستگاری کنیم. حرفاشون که تموم شد میدونستم الانه که خانوم بزرگ از اتاق بیرون بیاد و منو ببینه برای همین پشت دیوار تیغه بین اتاق و راهپله قایم شدم تا خانوم بزرگ دور شد بعدم مثل هرروز به قصد تمیز کردن اتاق عفت رفتم و اول در زدم تا ببینم با اون حالش اصلا اجازه میده وارد بشم یا نه.اول در زدم اما جواب نداد بعد از لای در که باز بود سرمو بردم داخل و گفتم خانوم اجازه میدین بیام اتاقو تمیز کنم انقدر خلقش تنگ بود که جوری سرمداد زد دو پا داشتم دوتا دیگه قرض کردم و از پلهها پایین رفتم و خودمو رسوندم تو مطبخ. سکینه که حالمو دید گفت مگه جن دیدی دختر این چه سروریختیه. گفتم عفت عصبانی بوده سر من داد زده، سکینه گفت لابد خرابکاری کردی گفتم نه من هیچ کاری نکردم دیدم رفت تو فکر نگاهی به اطراف انداختم کسی نبودبراش حرفای خانوم بزرگ و عفت رو تعریف کردم. یکی زد رو گونهاش و گفت دیر یا زود خانوم بزرگ این کار رو میکرد و عفت بیخود داره غصه میخوره چون خانوم بزرگ نوه پسر میخواد.
ادامه دارد......