eitaa logo
❤️هم دلی❤️
10.4هزار دنبال‌کننده
5.7هزار عکس
1.6هزار ویدیو
26 فایل
💫﷽💫 منتظر دریافت پیامای زیباتون هستم😍😍😍 @Delviinam . . . . تبلیغات پربازده https://eitaa.com/joinchat/624099682C3e1a6dd3b9
مشاهده در ایتا
دانلود
.. ⭕ برخورد صحیح با کارهایی که همسر تو منزل میکنه ✅ شما در این موارد باید تعریف کرده و کارش رو تحویل بگیرید و ذوق کنید حال ، تعریف شما هرچه ماهرانه تر و اصطلاحاتی که به کار میبرین جذاب تر و متفاوت تر از تعاریف قبلیتون باشه و خلاقیت داشته باشین حال زندگی مشترکتون از تمامی جوانب چه عاطفی چه جنسی رفته رفته شیرین تر و دلچسب تر میشه ❌ نه اینکه بیاین بگین از صب داری چیکار میکنی الکی!😐 یا تغییراتی که دادی خوشایند نیست! (آقایون داداشا حواستون باشه مهمه ، چرا اینجوری میگید آخه خدا نسلتون رو منقرض کنه 😐) که اینطوری بکل این سیگنال هارو به شریک زندگیتون میدین که 1. خونه رو تمیز نکن! 2. بد سلیقه ای🤕 3. حال روحیش رو خراب کرده و در نتیجه حال روحی زندگیتون رو هم ک خودتون یک طرف این زندگی هستین خراب کرده و مسلما حال خوتون هم خراب میشه• جهت ارسال حرفای دلتون وپاسخ و... با جون و دل میشنوم🥺👇 🧚‍♀🕊 ♥️ @Delviinam ·‌ ・ ┉┅━━━⋅.♥️.⋅━━━━┅┉ ・ ·‌ ✦𝐉𝐨𝐢𝐧⇝︎ 𐏓@HammDeli
🌸🍃🍃🍃🌸🌸🍃🍃 قشنگه بخونید
روزِ قسمت بود خدا هستی را قسمت می کرد. خدا گفت: "چیزی از من بخواهید، هر چه که باشد، شما را خواهم داد. سهم تان را از هستی طلب کنید، زیرا خدا بسیار بخشنده است." و هر که آمد چیزی خواست. یکی بالی برای پریدن و دیگری پایی برای دویدن. یکی جثه ای بزرگ خواست و آن یکی چشمانی تیز. یکی دریا را انتخاب کرد و یکی آسمان را. در این میان کرمی کوچک جلو آمد و به خدا گفت: "خدایا، من چیز زیادی از این هستی نمی خواهم. نه چشمانی تیز و نه جثه ای بزرگ، نه بالی و نه پایی، نه آسمان و نه دریا، تنها کمی از خودت، تنها کمی از خودت به من بده." و خدا کمی نور به او داد. نام او کرم شب تاب شد. خدا گفت: آن که نوری با خود دارد، بزرگ است. حتی اگر به قدر ذره ای باشد. تو حالا همان خورشیدی که گاهی زیر برگ کوچکی پنهان می شوی. و رو به دیگران گفت: کاش می دانستید، که این کرم کوچک، بهترین را خواست، زیرا که از خدا جز خدا نباید خواست. هزاران سال است که او می تابد. روی دامن هستی می تابد. وقتی ستاره ای نیست، چراغ کرم شب تاب روشن است و کسی نمی داند که این همان چراغی است که روزی خدا به کرمی کوچک بخشیده است. الهی نور و عشق سهمتون از هستی باشه🙏🏼✨
✨خاموش بودن ‌‍‍‍‌‌‍ نصف حکمت است ✨تعقیب نکردن دیگران ، نصف آرامش ؛ ✨ومداخله نکردن در کار دیگران ، نصف ادب ... ✨همیشه آنکه قویتر بود ، ✨کمتر زور میگفت ... ✨و آنکه راحتر میگفت اشتباه کردم ؛ ✨اعتماد به نفسش بالاتر بود ... ✨آنکه " صدایش " آرامتر بود ، ✨حرف هایش بانفوذتر بود ... ✨آنکه خودش را واقعا " دوست داشت " ؛ ✨دیگران را واقعی تر دوست داشت ... ✨آنکه به " تفاوت بین انسانها " واقف بود ؛ ✨بیشتر نقاط مشترک میان خود و دیگران را پیدا میکرد .. ✨در زندگی از چیزهای زیادی میترسیدم و نگران بودم, تا اینکه آنها را تجربه کردم و حالا ترسی از آنها ندارم. ✨از "تنهایی" میترسیدم, یاد گرفتم "خود را دوست بدارم" ✨از "شکست" میترسیدم, یاد گرفتم "تلاش نکردن یعنی شکست" ✨از "نفرت" میترسیدم, یاد گرفتم "به هر حال هر کسی نظری دارد" ✨از "درد" میترسیدم, یاد گرفتم "درد کشیدن برای رشد روح لازم است" ✨از "سرنوشت" میترسیدم, یاد گرفتم "من توان تغییر آن را دارم" ✨از "گذشته" میترسیدم, فهمیدم "گذشته توان آسیب رساندن به من را ندارد" ✨از "تغییر" میترسیدم, تا اینکه یاد گرفتم, حتی زیباترین پروانه ها هم قبل از پرواز کرم بودند, و "تغییر آنها را زیبا کرد"... ✨ودرآخردریافتم تاخدانخواهدهیچ چیز رخ نمیدهد همان خدایی که بدون اذن آن برگی ازدرخت جدانمیشود
💕صادق هدایت چه قشنگ گفت: نابینا غصه نخور . . در دنیا چیز قشنگی برای دیدن وجود ندارد ماهم که میبینیم خود را به کوری زده ایم باور کن! ماهی ها گریه شان دیده نمیشود . . گرگ ها خوابیدنشان عقاب ها سقوطشان و انسان ها درونشان... ﺍﮔﺮ ﺍﻧﺴﺎﻧﻬﺎ ﻣﻴﻔﻬﻤﻴﺪﻧﺪ ﭼﻘﺪﺭ ﻣﺤﺪﻭﺩ ﺩﺭﻛﻨﺎﺭ ﻫﻢ ﻫﺴﺘﻨﺪ، ﻧﺎﻣﺤﺪﻭﺩ ﻫﻤﺪﻳﮕﺮ ﺭﺍ ﺩﻭﺳﺖ ﻣﻴﺪﺍﺷﺘﻨﺪ ! ﺑﻪ ﺗﺎﺭﻳﺦ ﻫﺎﯼ ﺭﻭﯼ ﺳﻨﮓ ﻗﺒﺮ ﻧﮕﺎﻩ ﮐﻦ ﺗﺎﺭﻳﺦ ﺗﻮﻟﺪ - ﺗﺎﺭﻳﺦ ﻣﺮﮒ ﺁﻧﻬﺎ ﻓﻘﻂ ﺑﺎ ﻳﻚ ﺧﻂ ﻓﺎﺻﻠﻪ ﺍﺯ ﻫﻢ ﺟﺪﺍ ﺷﺪﻩ ﺍﻧﺪ ، ﻫﻤﻴﻦ ﺧﻂ ﻓﺎﺻﻠﻪ ﻛﻮﭼﻚ ﻧﺸﺎﻥ ﺩﻫﻨﺪﻩ ﺗﻤﺎﻡ ﻣﺪتی است ﻛﻪ ﻣﺎ ﺭﻭﻱ ﻛﺮﻩ ﺯﻣﻴﻦ ﺯﻧﺪﮔﻲ ﻛﺮﺩﻩ ﺍﻳﻢ، ﻣﺎ ﻓﻘﻂ ﺑﻪ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﻳﻚ " ﺧﻂ ﻓﺎﺻﻠﻪ " ﺯﻧﺪﮔﻲ ﻣﻲ ﻛﻨﻴﻢ ! ﻭ ﺍﺭﺯﺵ ﺍﻳﻦ ﺧﻂ ﻛﻮﭼﻚ ﺭﺍ ﺗﻨﻬﺎ ﻛﺴﺎﻧﻲ ﻣﻲ ﺩﺍﻧﻨﺪ ﻛﻪ ﺑﻪ ﻣﺎ ﻋﺸﻖ ﻭﺭﺯﻳﺪﻩ ﺍﻧﺪ.
9.29M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
یه وقتایی ... دلت باید با خدا خلوت کنه ! وقتایی که ... خسته ای و کم آوردی ! باید از ته دل بگی، خدایا جز تو کسی رو ندارم ... بگذار که خدا خدایی کند ! باورش کن که خدا قدرت مطلق است ! به خدا بگو: برایم خدایی کن، خودت درستش کن ! و به روح و جسمم آرامش بده ..🌺 💚 ✨✨
❤️هم دلی❤️
#سرگذشت_یک_زندگی🤝♥️ #بیراهه #پارت28 . احمد بعد از سربازی یه شغل موقت پیدا کرده بود که فایده ای نداش
🤝♥️ . حدود ده روز من خونه عنایت بودم و هرروز عصر با احمد تا آخر شب تو خیابون ها بودیم و کلی بهمون خوش گذشت البته من اصلا نمیخواستم خرج روی دستش بزارم و نمیزاشتم جلوم شرمنده بشه و تا میخواست چیزی بخره میگفتم نه نه نمیخوام یا نمی‌خورم و از این حرفا که البته احمد هم سخاوتمند بود و گهگاه بدون توجه به اصرار من خرید میکرد و حسابی بهمون خوش می‌گذشت! ما عاشق بودیم و با یه دونه چای یا یه بستنی قیفی و یا یه کنار هم توی پارک نشستن هم بهمون خوش می‌گذشت. البته نازیلا زن عنایت همیشه توی تیم من بود و مثل اینکه چند باری عنایت میخواسته گیر بده که دیر وقت چرا میام خونه اما نازیلا دمش رو قیچی کرده بود و گفته بود زنشه چیکارش داری! خلاصه آخر اون ده روز هم خانواده احمد اومدن و طبق رسم ما رو بردن روستا و با پایکوبی و جشن عجیب بهمون خوش گذشت و من بیش از پیش از انتخابم لذت می‌بردم تا اینکه یکسالی هم از عقد گذشت و دیگه باید عروسی میکردیم ولی بازم مشکل همون مشکل سابق پول بود و از قضا هیچ کس هم حاضر نمیشد پا پیش بزاره و کمک کنه. تمام درآمد احمد این مدت هم کفاف نمی‌داد ولی چاره ای نبود.خلاصه یه شب پدر و مادر و دوتا خواهر مجرد احمد به همراه خودش شام اومدن خونه ما و از بابا اجازه خواستن مراسم عروسی رو بگیریم! بابا استقبال کرد و من سعی کردم واکنشی نشون ندم اما توی دلم جشنی به پا بود! ما رسم شیربها داشتیم که باید حتما خانواده داماد به خانواده عروس میدادن. محمود آقا، بابای احمد گفت تا چند روز دیگه شیربها رو میارن تحویل میدن و بابا هم کمی تعارف کرد اما خوب رسم بود و باید میگرفتش!خانواده احمد بعد از صرف شام بلند شدن که برن اما مادرم دست احمد رو گرفت و گفت پسرم تو امشب بمون کارت دارم احمد هم ذوق زده و با نیش باز قبول کرد و بعد از خداحافظی اونها، توی حیاط منو هم صدا کرد و حالا شدیم سه تا و مادر اروم رو به دوتامون گفت خدا شاهده به دوتاتون قدر چشمم اعتماد دارم اما یه سری چیزا رسمه دیگه بهتره انجام بشه که بعدا حرفی توش نباشه چون به قول معروف میشه در دروازه رو بست اما دهن مردم رو نه! من و احمد منتظر چشممون به دهن مادر بود که پشت سر هم کلمه ردیف میکرد و منظور اصلی رو نمیگفت که دیگه آخرش نگاه پرسشگر ما رو که دید گفت تا احمد نرفته تهران فردا برید شهر و ... بیارید! من و احمد نیم نگاهی به هم کردیم و دیدم احمد از خجالت سرخ شده اما سرشو پایین انداخت و اخماش توی هم رفت منم خدایی خیلی بهم برخورد که مادر اینطور حرف زد .
⭕️ خصایص دو جنس زن و مرد 🔸مرد می خواهد تنها باشد و مشکلش را خودش حل کند. 🔸زن همدرد می خواهد و نمی خواهد تنها باشد. 🔸مرد می خواهد از نظر همسرش قهرمان باشد. 🔸زن می خواهد شوهرش بداند که به او تکیه کرده است. 🔸مرد از وقت گذراندن بیش از حد همسرش با فرزندان حسودی می کند. 🔸زن از وقت گذرانی همسرش با بچه ها لذت میبرد. 🔸مرد گمان می کند اگر یک بار گفت "دوستت دارم" این برای همیشه در خاطر زن میماند. 🔸زن نیاز دارد که "دوستت دارم" به هر دلیلی تکرار شود. 🔸مرد نیاز به دادن عشق دارد. 🔸زن نیاز به دریافت کردن عشق دارد. 🔸مرد عاشق دیدن خوشحالی زن است. 🔸زن با دیدن خوشحالی زیاد مرد به تفّکر فرو میرود. 🔸مرد دوست دارد تشویق بشود و زن دوست دارد حمایت بشود. 🔸ناراحتی مرد به زن احساس دوست نداشته شدن میدهد. 🔸مرد در سکوت فکر می کند و فقط جملات ضروری را بیان می کند. 🔸زن با صدای بلند تمامی افکارش را بیان می کند ‌‌‌
⛔️مدام به او زنگ نزنید ⛔️ ❌مردانی هستند که می‌گویند از اینکه همسرشان هر 10 دقیقه یک‌بار تلفن می‌زند و مدام پیامک‌های بی‌معنی می‌فرستد کلافه شده‌اند؛ از اینکه باید برای هر چیز کوچکی جواب پس بدهند احساس ناامنی می‌کنند.  قبل از اینکه بخواهید برای چندمین بار در طول روز به همسرتان زنگ بزنید کمی فکر کنید! ·‌ ・ ┉┅━━━⋅.♥️.⋅━━━━┅┉ ・ ·‌ ✦𝐉𝐨𝐢𝐧⇝︎ 𐏓@HammDeli
💫 شب داستان زندگی ماست ✨ گاهی پرنور ✨ گاهی کم نور 💫 اما بخاطر بسپار 💫 هر آفتابی غروبی دارد و 💫 هر غروبی طلوعی دیگر ✨به امید طلوع آرزوهایتان! 🌠شبتون سرشار از آرامش