💑سیاستهای همسرداری
"لطفا پا توی کفش خانوادهها نکنید...!"
✅اولین قانونی که شما و همسرتان در تلخترین لحظات زندگی مشترکتان باید به آن پایبند باشید، قانون «منع توهین» است.
👈 نه شما و نه شریک زندگیتان، حتی در بدترین لحظات و در اوج عصبانیت هم حق ندارید به خانواده هم توهین کنید و از بدگویی به خانواده هم به عنوان راهی برای کنترل شریک زندگی یا انتقام گرفتن از او استفاده کنید.💜💜
#حریم_خصوصی
💠 زندگی زناشويی مثل تئاتر است:
👥 مردم، صحنهی زيبا و آراستهی آن را میبينند؛
🔺درحالی که زن و شوهر با پشت صحنهی درهم ريخته و پرماجرای آن سر و کار دارند.
🔅 پس هرگز اجازه ندهید کسی از خارج از صحنه درباره زندگی شما اظهار نظر کند
یک شهروند شیرازی با پلیس ۱۱۰ تماس گرفت و با شیوه ای خاص مشکل خود را عنوان و از پلیس درخواست کمک کرد.
این شهروند در تماس با ۱۱۰ گفت: سلام، ببخشید بیرون بر، چلوکباب می خواهم با نوشابه!، کاربر ۱۱۰ اعلام می کند: "شما با ۱۱۰ تماس گرفته اید و چلوکباب می خواهید؟ "
وی در ادامه این تماس تلفنی می گوید: بله، بله، از دیشب تا حالا چیزی نخورده ام و گشنه ام.
کاربر پاسخ می دهد: آیا شما نمی توانید صحبت کنید و فرد دیگری در کنار شما است؟
امداد خواه پاسخ می دهد: "بله، بله".
در این لحظه کاربر پلیس ۱۱۰ که متوجه موضوع می شود، از او می پرسد: "متوجه شدم، مشخصات و آدرس را بفرمایید".
فرد امداد خواه نیز آدرس خود را اعلام می کند.
در پایان کاربر ۱۱۰ از امداد خواه سوال می کند که "خانم چند نفر هستند، با عدد اعلام کنید. مسلح به سلاح سرد یا گرم هستند؟" و پاسخ می شنود که " نه، نه من خیلی گرسنه هستم، فقط سریع بفرستید."
کاربر ۱۱۰ به امداد خواه اعلام می کند: "بسیار خوب، منتظر باشید" و ...
مراتب به سرعت به کلانتری حوزه استحفاظی آن محل اعلام و اکیپی از مأموران انتظامی برای بررسی موضوع اعزام می شوند.
مأموران در بررسی های اولیه متوجه بروز اختلاف خانوادگی شدید بین خانم تماس گیرنده با شوهرش می شوند و با تکمیل صورتجلسه، اقدامات بعدی برای معرفی این افراد به مرکز مشاوره و مددکاری معاونت اجتماعی برای حل مشکلشان را انجام می دهند.
در بررسی های بعدی مشخص می شود که خانم تماس گیرنده با تلفن ۱۱۰، به دلیل ترس و واهمه از شوهرش به این شیوه با تلفن ۱۱۰ تماس و پلیس را به یاری می طلبد.
جهت ارسال حرفای دلتون وپاسخ و...
با جون و دل میشنوم🥺👇
🧚♀🕊 ♥️ @Delviinam
· ・ ┉┅━━━⋅.♥️.⋅━━━━┅┉ ・ ·
✦𝐉𝐨𝐢𝐧⇝︎ 𐏓@HammDeli
هدایت شده از تبلیغات گالری هنرمندان🎻
#معما!
زنی در اتاقش در هتل نشسته بود که ناگهان صدای در زدن آمد .وقتی در را باز کرد مردی را دید که نمی شناخت مرد گفت: ببخشید! فکر کردم اتاقم اینجاست. و به سمت آسانسور رفت زن بلافاصله با نگهبانی هتل تماس گرفت .
چرا؟
مشاهده پاسخ
"« #سرزنش » و «سرکوفت» آفت زندگیاند!"‼️
❎ یکی از رفتارهای مخربی که اثرات زیانآور و جبرانناپذیری بر روابط بین همسران جوان به خصوص در دوران عقد داره، سرزنش و تحقیر و خرد کردن شخصیت یکدیگر است.
🔹 تو همینی دیگه!
🔸 گوش نکردی حالا بکش!
🔹 صد بار گفتم این کار رو نکن!
🔸میدونستم این جوری میشه...!
🔹 بفرما اینم نتیجهی هنر جنابعالی!
✅ اگر همهی ما میتونستیم گاهی خودمون را به جای طرف مقابلمون بذاریم، شاید خیلی از مشکلات و مسائل لاینحل زندگی هرگز اتفاق نمیافتاد.
#اینگونه_نباشیم
✨﷽✨
#آقایون_بخوانند
✍🏻میدونی آقا؟ خانم ها طبع لطیفی دارن. از صبح چشمشون به دره تا مردشون رو ببینن.
👈🏻غذا می پزن، بچه رو می خوابونن، به خودشون میرسن همه واسه اینه که شما کیف کنین، عاشقشون بشین و جذابیت زنانه ش رو شکوفا کنین. 😍
❌حالا اینکه هر وقت از راه میاین بگین خسته این دل خانم رو میشکنه.
‼️از قدیم گفتن سر شکسته رو میشه درمون کرد، دل شکسته رو نه!
✅پس همیشه یه جمله رو اویزه گوشتون کنین:
مشکلات را در جاکفشی بگذارید و با لبخند وارد شوید.
#با_همسرتان_همدردی_کنید
اجازه دهید همسرتان در رابطه با مشکلاتش صحبت کند حتی اگر شنیدن این مشکلات برای شما خوشایند نباشد یا ناراحت شوید .
برای مثال : اگر همسرتان به شما می گوید که در حال ورشکست شدن می باشد به جای اینکه به او بگویید : نه ! من طاقت ندارم ، جواب فامیل را چه بدهم از این پس چطور زندگی کنیم و یا سوالاتی بدین سبک ...
با همسرتان همدردی کنید اجازه دهید او به صحبت هایش ادامه دهد از او بپرسید حالا چه فکری دارد ؟ چه طور می توانید با هم راه حلی پیدا کنید ؟
💞فراموش نکنید همسرتان به کمک ،همدلی و همدردی شما نیازمند است نه ملامت و افکاری که دردهای او را مضاعف کنند .👌
📚#حکایت
ثروتمندی همه هستی خود را به زن و فرزندان می بخشد و چون از هستی تهی میشود کم کم از او رو برگردانیده تا از خانه نیز اخراجش می کنند.
وی با مشورت یک دوست دانا با اندک اندوخته ای که داشت جعبه خاتم اعلائی خریده در آن را قفل زده با خود حمل میکند بصورتی که لحظه ای آن را از خود جدا نمیکرد و چو میاندازد که اصل ثروتم که جواهرات گرانقیمتی است درون این جعبه میباشد.
خبر به گوش فرزندان رسیده کم کم خود را به او نزدیک می کنند روزی این پسر وی را به خانه اش برده پذیرائی میکند روز دیگر آن داماد تا بر سر نوبت که کدام یک حق نگهداری از پدر پیرشان را دارند به نزاع با هم بر می خیزند.
پدر به میانشان کلانتری نموده و ماهی خدمت خود را بعهده یکی و ماه دیگر به عهده دیگری میگذارد و هر کدام نیز تا رضایت پدر را بدست آورند برایش سنگ تمام می گذارند.
تا روزی پدر همه را جمع نموده و میگوید بر شما روشن است که من حق پدری را بر شما تمام کرده ام، این جعبه و هر چه در آن است نزد معتمد محل میگذارم تا بعد از مرگ به تساوی بین شما قسمت شود. مدتها می گذرد تا این که پدر فوت میکند.
و بعد از مراسم فرزندان به اتفاق نزد معتمد رفته و خواستار تقسیم جواهرات جعبه میشوند و چون درب آن را باز می کنند می بینند که درون آن یک آلت الاغ و تکه کاغذی است که در آن نوشته شده:
این آلت الاغ در ماتحت کسی که تا زنده است اموال خود را به زن و فرزند بدهد...🤦♂