#گعده_هشتم
#یادداشت_یازدهم
#فایزه_باقر_اسلامی
🖌سرطان بهانه
همیشه آماده هستند برای رساندن صاحبانشان به شکست. اصلا خلق شدهاند برای ناامید کردن.
کافی است پا ببینند .قطاروار در پستوی ذهن میایستند.
آنها همیشه بیدارند. پرتوان و قدرتمند،لجوج و سرسخت.
بهانه ها گاهی پیشوند اسمها هستند.
اصلا گاهی شناسنامه معرفی هستند.
چه بسیارند آنان که در پس هر شکست و ناکامی بهانهای را عذر می آورند.
برای بهانه دوستی صمیمیتر از تنبلی پیدا نمیکنید.
تنبلها بیکار نیستند ؛ تراشکاران ماهری هستند که در مغازه شلوغ و پلوغ شان پر است از بهانه .
آنها گاهی قدیمی هستند. گاهی دم دستی، گاهی بکر و دست اول. کافی است صاحبش بین آنها همه هرج و مرج دستی دراز کند و بیرون بکشد، با فوتی و دستمالی می شود به مشتری غالب کرد.
رشدشان همپای سرعت نور است ؛ رفاقتشان آلوده به تباه شدن همه استعداهاست. مثل باتلاقی عمیق در جنگلی سیاه روحت را میگیرند.
مجال حرکت که پیدا کنند سرطانوار جلو میروند. نابینا, ناشنوا و در یک جمله ناتوانت میکنند .
بهانهها وخیمترین نوع سرطانند. آن قدر سریع تمام جانت را میگیرند که چشم باز میکنی میبینی نامت بهانه است.
پایان