🍃مهربان من
امروز شنیدم جدّت رسول خداصلی الله علیه و آله، سواره که راه میپیمود، ابایی نداشت از این که کسی را پشت سر خویش سوار کند. عجب تواضع شیرینی! خوش به حال هر کسی که یک بار هم که شده سوار بر مرکب جدت شد و به بهانۀ این که نیفتد، دستش را روی شانۀ پیامبر گذاشت و شاید هم سرش را روی کتف مبارکش.
آقا! یقین دارم وقتی که بیایی، مو به مو به سنّت جدت عمل خواهی کرد. کاش یک روز سواره از کنارم عبور کنی و مرا بر مرکبت سوار کنی! پشت سرت که بنشینم، جان از بدنم عزم مفارقت میکند. پس حتما باید محکم بگیرمت. به دستهای گره خوردۀ بیجان اعتباری نیست. میدانم که تو دستم را محکم میگیری. کاش مقصدت طول و دراز باشد! من اگر سوار بر مرکبت شدم، آخر با چه دلی پیاده شوم؟!
امشب با همین خیال میخوابم، شاید خوابش را دیدم.
شبت بخیر مهربان من!
#شب_بخیر
#بهانه_بودن
#همسفرتابهشت
https://eitaa.com/hamsafartabeheshtk
❌اگر اختلافی داشتم با همسرم چکار باید کنم؟؟؟
#علی_بورقانی_مدرس_دانشگاه
❌لینک کانال همسفرتابهشت
https://eitaa.com/hamsafartabeheshtk
🍃مهمان الهی
این روزها که سیرۀ جدت را مرور میکنم، دلم هوایی میشود و دم به دم به یادت میافتم. شنیدهام که جدت دعوت کسی را برای مهمانی رد نمیکرد؛ حتی اگر به خوردن چند دانه خرما بود.
آقا! دوست دارم وقتی بیایی دعوتت کنم به مهمانی! در خیالم مهمانم را که تو باشی تصور میکنم. از سر کوچه تا دم در خانهام گلهای رنگارنگ را پرپر میکنم و با گلبرگها زیر پایت گلفرش پهن میکنم.
وقتی پایت را به خانهام میگذاری، دستت را میبوسم و به پایت میافتم و میدانم همان جا از هوش میروم؛ چه از هوش رفتن زیبایی! چون میدانم خودت مینشینی و به هوشم میآوری، از کجا معلوم شاید با بوسهای!
تا همین جا بماند، بیشترش را بگویم، همین حالا از هوش میروم.
صبحت بخیر مهمان الهی!
#همسفرتابهشت انشاالله