#ایده متن
وإن یــکاد قلبـــــــــــِ من❣
آن چشـــم بی پرواے توستــــــــــ...❣
تا نگاهـــــم مـــــــے کنی،❣
از شـــر هر بــــــــــد ، بیمــه ام ...💕❣
#ایده_متن برای #خرید
همنفسم 😍
زمانی ک خواستی ب داخل خانه پا بگذاری و نفسم با نفست هم آویز میشود و دل تنگی من برای پادشاه قلبش پایان یابد نان فراموش نشود ک با یک دنیا عشق برای سرورم شام تدارک دیدم
عزیزتر از جانم ☺️
زمانی ک بالهای دلت ب پرواز درآمد تا در کنار دل تنگ من بنشیند.
برای همسرت ک بی تابانه منتظر آمدن توست شارژ یادت نره
همسر عزیزم 😇
زمانی ک قصد آمدن کردی.
آن هنگام ک خواستی خستگی ات را با آغوش گرم و پرمهر زنانه ام از تن مردانه ات دور کنم
اندکی میوه هم بگیر تا در کنار هم نوش جان کنیم.
❣ @hamsar_ane❣
💜
🌸💜
💜🌸💜
#چالش_خونه_تکونی
سلام عزیز جان
حالتون خوبه
واقعا مباحث کانالتون خیلی عالیه خیلی😍😘
من چالش خونه تکونی عید رو شروع کردم دیروز تا حالا کلی کار انجام دادم
استفاده از پودر لباسشویی به همراه سرکه برای از بین بردن لکه های ظرفای بلور عالی بود همشون تمیز شدن😍😍
ممنونم بابت همه خوبی هاتون
اینم از نمکای رنگی خوشگلم که درست کردم با رنگ خوراکی با ایده از کانال شما😍😍🌹
❣ @hamsar_ane❣
💜
🌸💜
💜🌸💜
#سورپرایز
#روز_مرد
منم با ایده از کانال برای همسری ی جعبه قلب گرفتم و نوشتم داخل کاغذهای کاهی که دوستت دارم چون« مثلا خوش اخلاقی و فوق العاده شوخ طبعی»و پایینش ی متن عاشقانه😍
همسری خیلی خوشش اومد
❣ @hamsar_ane❣
💜
🌸💜
💜🌸💜
#چالش_غذای_نذری
یامهدی ادرکنی:
قیمه جوووون
شوهرم کلی خوشش اومد
کلی تعریف کردو
کلی خورد
پیاز داغ ویویکم سرخ کردم زردچوبه زدم لپه ریختم و مرغ تکه شده رو اضافه کردم رب زدم و نمک یدونه لیمو عمانی انداختم و یکم تفت دادم بعد آب جوش اضافه کردم حدود یک ساعت و نیم با حرارت متوسط گذاشتم بپزه
برنج رو هم با فنجون😁قالب زدم
❤️😍😍❤️
خوش مزههههههه بووووووووووووود😝😋😋
ذکر صلوات نذر آقا امام حسین
❣ @hamsar_ane❣
💜
🌸💜
💜🌸💜
🍃 عاشقانه مذهبی( واقعی)
#دخترشینا
👆ریپلای به داستان زندگی و #خاطرات_قدم_خیر_محمدی_کنعان🌺
همسر #شهیدستارابراهیمی
داستانی فوق العاده #عمیق
#تاثیرگزار و#عاشقانه
👆حتمابخونید دوستان👆
🌀خصوصاااا متاهل ها🌀
همسران موفقِ فاطمی❤💍
🍃 عاشقانه مذهبی( واقعی) #دخترشینا 👆ریپلای به داستان زندگی و #خاطرات_قدم_خیر_محمدی_کنعان🌺 همسر #شه
❃↫✨« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »✨↬❃
✫⇠ #دختر_شینا
✫⇠ #قسمت۱
#فصل_اول
پدرم مریض بود. می گفتند به بیماری خیلی سختی مبتلا شده است. من که به دنیا آمدم، حالش خوبِ خوب شد.
همه ی فامیل و دوست و آشنا تولد من را باعث سلامتی و بهبودی پدر می دانستند.
عمویم به وجد آمده بود و
می گفت: «چه بچه ی خوش قدمی! اصلاً اسمش را بگذارید، قدم خیر.»
آخرین بچه پدر و مادرم بودم. قبل از من، دو دختر و چهار پسر به دنیا آمده بودند،
که همه یا خیلی بزرگ تر از من بودند و یا ازدواج کرده، سر خانه و زندگی خودشان رفته بودند.
به همین خاطر، من شدم عزیزکرده پدر و مادرم؛ مخصوصاً پدرم.
ما در یکی از روستاهای رزن زندگی می کردیم. زندگی کردن در روستای خوش آب و هوا و زیبای "قایش" برایم لذت بخش بود.
دور تا دور خانه های روستایی را زمین های کشاورزی بزرگی احاطه کرده بود؛ زمین های گندم و جو، و تاکستان های انگور.
از صبح تا عصر با دخترهای قدّ و نیم قدِ همسایه توی کوچه های باریک و خاکی روستا می دویدیم.
بی هیچ غصه ای می خندیدیم و بازی می کردیم. عصرها، دمِ غروب با عروسک هایی که خودمان با پارچه و کاموا درست کرده بودیم، می رفتیم روی پشت بام خانه ما.
تمام عروسک ها و اسباب بازی هایم را توی دامنم می ریختم، از پله های بلند نردبان بالا می رفتیم و تا شب می نشستیم روی پشت بام و خاله بازی می کردیم.
ادامه دارد...✒️
❣ @hamsar_ane❣
💜
🌸💜
💜🌸💜
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎧 #پادکست
👗 برای خانمت #لباس زیاد بخر!!!
👚 کاری که از #صدقه دادن واجبتر است!
🎤 حجت الاسلام #پناهیان
❣ @hamsar_ane❣
💜
🌸💜
💜🌸💜