eitaa logo
همسران موفقِ فاطمی❤💍
11.8هزار دنبال‌کننده
10.5هزار عکس
2.7هزار ویدیو
62 فایل
💕هدف ما #نجات جامعه از #فقردانش_جنسی رواج #همسرداری_فاطمی و #پیوندبهتربین همسران است💕 ⛔کپی‌مطالب فقط باذکرمنبع ولینک جایزاست❤ 🙏آیدی #فـقـط جهت ارسال‌ایده‌هاوتجارب @Banoo9669 🎀 #تبلیغ‌کانال‌شما👇 https://eitaa.com/joinchat/254672920C9b16851ec4
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
امروز شنبه برایتان... ﻳﻚ ﺑﺎﻍ ﺳﻼﻡ ... ﻳﻚ ﺳﺒﺪ ﻣﺤﺒﺖ ... ﻳﻚ ﺩﻧﻴﺎ ﻋﺸﻖ ... ﻳﻚ ﻋﺎﻟﻢ ﺧﻮﺷﺒﺨﺘﻲ ... ﻳﻚ ﻛوه دوستی... ﺍﺯ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺑﺮﺍﻳﺘﺎﻥ ﺧﻮﺍﻫﺎﻧﻢ🏻 ﺁﺭﺍﻣﺶ ﻣﻬﻤﻮﻥ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺧﻮﻧﻪ ﺩﻟﺘﻮﻥ ﺑﺎﺷﻪ 💫 💫
💞🍃💞 🍃💞 💞 ✨﷽✨ ✍🏻 ازدواج دو بال ندارد، ازدواج چهار بال دارد...! 🔸 رابطه تو و همسرت 🔹 رابطه تو با خانواده همسرت 🔸 رابطه همسرت با خانواده تو 🔹 رابطه خانواده همسرت با خانواده تو 👈🏻 ازدواج پیوند دو قوم است، نه دو فرد. پس نگو رابطه خودم و فقط همسرم. ‼️ هر کدام از این رابطه‌ها که خراب شد، امکان مجادله، اختلاف، دعوا و جدایی افزایش می‌یابد. ❣ @hamsar_ane❣ 💜 🌸💜 💜🌸💜
🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 پس اگه نیت برای رضای خدا داری اگه کاری کردی که دیگران متوجه نشدن اجازه نداری ناراحت بشی '❌❌ نیت میشه رضای خدا ، عمل میشه تسلیم شدن✳️ برای رضای خدا ' یه 😄 اسم شماره گوشی همراه📲 همسرتون رو بذارید رضا و اسم خودتون رو راضی بذارید😍 اونوقت می فهمید اگه برای رضای او کار کنید راضی هستید👏👏 تکلیف ما رو سید الشهدا معلوم کرده :👈 الهی رضاً برضائک ما همه چیز رو مقیاس این دنیایی براش قرار میدیم 👀چون روحمون وسعت پیدا نکرده که متوجه بشیم جزای کارها در جای دیگه قراره بهمون داده بشه '💚💚 جای دیگه رو چون نمی بینیم متوجه نمی شیم 'یه موقعی هست که خیراتی انجام میدیم بعد میگیم حالا با یه دونه شکلات به کدوم یکی از مرد ه هامون خیرات میرسه😳 چون حساب مادی این دنیایی رو می کنیم ' اما اگه همون یه شکلات رو بگید خیر می کنم تقدیم و به نیابت از امام زمان تا برسه بدست اموات. ولی خدا چون وسعت داره و امانتدار هم هست پس او خوبتر نگه میداره تا اینکه از طرف ما بره '😊 ما یک ( اللهم اغفر للمومنین و المومنات والمسلمین و المسلمات ) می گیم به کلشون میرسه'🌿🌿 مگه در دعای ماه رمضان نداریم که( اللهم ادخل علی اهل قبور السرور ) یعنی به همه مردگان سرور برسه 'اینا بلوغ عاطفیه💙❤️✅🌟 برید تو دعاها و رفتارها بلوغ عاطفی رو پیدا کنید 💠💙❤️'چون بلوغ عقلی رو که میدونید 'که در همه اعمال باید خواستمون خواست خدا باشه وقتی میخوای بیشتر متجلیش بکنی میشه بلوغ عاطفی💠🌟🌟❤️ ان شا الله ما برای دینمون سلمان دیگه ای باشیم و بتونیم خواست امام زمانمون رو مد نظر قرار بدیم و رضایت داشته باشیم به مقدرات الهی 'به برکت صلوات بر محمد و آل محمد اللهم صلی علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم 🌸 ❣ @hamsar_ane❣ 💜 🌸💜 💜🌸💜 ارسال مطلب ✅ کپی ⛔
❃↫✨« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »✨↬❃ ✫⇠ ✫⇠قسمت :8⃣2⃣1⃣ بهش چی بگویم. از دستش عصبی بودم. باید حرف هایم را می زدم. صدای در که آمد، بچه ها از خواب بیدار شدند و دویدند جلوی راه صمد. هر دویشان را بغل کرد و آمد توی آشپزخانه یک کیسه نایلونی کوچک دستش بود. سلام داد. سرسنگین جوابش را دادم. نایلون را گرفت طرفم و گفت: «این را بگیر دستم خسته شد.» تند و تند بچه ها را می بوسید و قربان صدقه شان می رفت. مثلاً با او قهر بودم. گفتم: «بگذارش روی کابینت.» گفت: «نه، نمی شود باید از دستم بگیری.» با اکراه کیسه نایلون را گرفتم. یک روسری بنفش در آن بود؛ روسری پشمی بزرگی که به تازگی مد شده بود. با بته جقه های درشت. اول به روی خودم نیاوردم؛ اما یک دفعه یاد حرف شینا افتادم. همیشه می گفت: «مردتان هر چیزی برایتان خرید، بگویید دستت درد نکند. چرا زحمت کشیدی حتی اگر از آن بدتان آمد و باب دلتان نبود.» بی اختیار گفتم: «چرا زحمت کشیدی. این ها گران است.» روسری را روی سرم انداختم. خندید و گفت: «چقدر بهت می آید. چقدر قشنگ شدی.» پاک یادم رفت توپم از دستش پر بود و قصد داشتم حسابی باهاش دعوا کنم. گفت: «آماده ای برویم؟!» ادامه دارد...✒️ ✫⇠ ✫⇠قسمت :9⃣2⃣1⃣ گفتم: «کجا؟!» گفت: «پارک دیگر.» گفتم: «الان! زحمت کشیدی. دارد شب می شود.» گفت: «قدم! جان من اذیت نکن. اوقات تلخی می شود ها! فردا که بروم، دلت می سوزد.» دیگر چیزی نگفتم. کتلت ها را توی ظرف درداری ریختم. سبزی و ترشی و سفره و نان و فلاسک هم برداشتم و همه را گذاشتم توی یک زنبیل بزرگ. لباس هایم را پوشیدم و روسری را سرم کردم. جلوی آینه ایستادم و خودم را برانداز کردم. صمد راست می گفت، روسری خیلی بهم می آمد. گفتم: «دستت درد نکند، چیز خوبی خریدی. گرم و بزرگ است.» داشت لباس های بچه ها را می پوشاند. گفت: «عمداً این طور بزرگ خریدم. چند وقت دیگر هوا که سرد شد، سر و گوشت را درست و حسابی می گیرد.» قرار بود دوستش، که دکتر داروساز بود، بیاید دنبالمان. آن ها ماشین داشتند. کمی بعد آمدند. سوار ماشین آن ها شدیم و رفتیم بیرون شهر. ماشین خیلی رفت، تا رسید جلوی در پادگان قهرمان. صمد پیاده شد، رفت توی دژبانی. خانم دکتر معصومه را بغل کرده بود. خیلی پی دلش بالا می رفت. ادامه دارد...✒️
🎀سیاست های زنانه🎀👠 ❌اگه از چیزی ناراحت شدید، همون وقت شروع به دعوا نکنید ... 🔆چون هرچی بگید، همسرتون باز هم همون حسی رو داره که در موقع انجام اون کار ناراحت کننده داشته و باعث شده اون رفتار رو از خودش بروز بده و شما ناراحت بشین!! 🌱باید بهش فرصت بدید تا فضاش عوض بشه تا بتونه یه جور دیگه به ماجرا نگاه کنه .. ⛔️بنابراین باید نسبت به موضوع حساسش نکنید و صبر کنید بعداً که هردوتون آرومتر شدید، تو خوبی و خوشی مطرحش کنید ...! ‼️نباید مرد رو به این حدی رسوند که نتونه خودش رو کنترل کنه!! چون ممکنه یه کارهایی بکنه یا حرفهایی بزنه که دیگه حرمتها شکسته بشه و نشه جمعش کرد ...!! ❣ @hamsar_ane❣ 💜 🌸💜 💜🌸💜
💞🍃💞 🍃💞 💞 ✨﷽✨ ✍🏻زندگی مشترک، عرصه کمال است، نه صحنه پیکار؛ 👈🏻بنابراین در رفع بحران ها مانند یک تن واحد عمل کنید؛ یار و یاور هم باشید. کوشش نکنید بر دیگری تسلط یابید؛ با هم و در کنار هم باشید نه رو در روی هم! سعی کنید به قول «ابراهام مزلو» از «من واقعی» بگذرید تا به « مای واقعی» برسید. 💢اشتباه بیشتر افراد در روابط هنگام حل مشکلات میخواهند خودشون ثابت کنند فراموش میکنند مشکل حل میشه ‼️ اما همیشه حرف ها و رفتارت برای همیشه در قلب شریک احساسیت باقی میماند ❣ @hamsar_ane❣ 💜 🌸💜 💜🌸💜
🎀سیاست های زنانه🎀👠 : و ⚠️ پیامبر اسلام (ص) : مردها را مجبور به جماع ( سکس ) نکنید ، مردها نیاز به عشوه و ناز دارند . ✨ طرز ایستادن✨ از ایستادن شروع می کنیم .شما هر حالتی به غیر از حالت خبر دار (نظامی) بایستید جنبه ی ناز و عشوه پیدا می کنه ❗️ اگه لباس تحریک کننده پوشیده باشید درجه ی عشوه گری بالا میره اگه از دست ها کمک بگیرید به نقطه ی جوش نزدیک میشید . مثلا روی پای راست تکیه کنید .دست راست رو هم روی کمر ( محل کمربند ) بذارید . گردن رو کمی کج کنید .با گوشه ی چشم اون فلک زده ( شوهر ) 😜 رو نگاه کنید با دست دیگه با لب ها یا موها یا لباستون بازی کنید اگه محل بازی دست چپ ، مناطقی مثل سینه ها باشه یا دامن رو بالا بزنه یا پایین بکشه ، باید صدای انفجار شوهر رو بشنوید 😋 ❣ @hamsar_ane❣ 💜 🌸💜 💜🌸💜
جلسه پانزدهم تفسیر سوره مبارکه حمد آیت الله جوادی آملی.mp3
28.79M
⭕️همراهان گرامی بابت وقفه ای که برای پست ویژه ی ایجاد شد از همه شما عزیزان پوزش وحلالیت میطلبیم🌷🙏 ان شالله ممبعد تفسیربصورت منظم درکانال قرار داده میشود✅ 🍃التماس دعا🌹 ✴️ شماره 5⃣1⃣ 🎧 تفسیر صوتی سوره مبارکه 🎙 آیت الله (دامت برکاته) 🔺 روزم را با روشنای سخن خدای مهربانم، مبارک می کنم. ┄┅═✧❁••❁✧═┅┄ 🖊 بعون الله و توفیقه ❇️ اداره کل امور تربیتی‌ 📲 eitaa.com/jz_tasnim
نصیحت ❤️ «نصيحتي كه به شما ميكنم از موضع يک پدر است» 🌹🌹رهبرانقلاب: به دختر خانم‌ها سفارش می‌کنم که خواست خانواده را یکسره به عنوان یک شیء مزاحم تلقّی نکنند. شما مثل فرزند من هستید و من نصیحتی که به شما میکنم، از موضع یک پدر است. 🔺شما این را از من بپذیرید که اغلب اوقات تشخیص پدرها و مادرها در این که چه چیزی برای این جوان یا نوجوان مصلحت است و چه چیزی نیست، از تشخیص خود آنها بهتر و روشنتر است. بدانید که آنها . ❣ @hamsar_ane❣ 💜 🌸💜 💜🌸💜
✅رازداری شما در زندگی مشترک،میتواند اعتماد همسرتان را بیش از پیش تثبیت نماید. 🔴مشکلاتتان به هیچکس مربوط نیست جز خودتان @hamsar_ane❣ 💜 🌸💜 💜🌸💜
✨°┄❁┄°✨°┄❁°°❁┄°✨°┄❁┄°✨ 💟 ✴️•⇦ رنگ موی قهوه‌ای: ✨پوست گردو ۸۵ پیمانه. ✨پودر روناس ۵ پیمانه. ✨پودرحنا ۱۰ پیمانه. ✨پودر کتیرا ۱۰ پیمانه. 🔸روش تهیه مثل مورد قبلی(پست‌های قبل) کم و زیاد کردن پوست گردو رنگ قهوه ای را تغییر می‌دهد. ✴️•⇦ قهوه ای تیره: ✨پودر پوست گردو ۸۵ پیمانه. ✨پودرحنا ۱۰ پیمانه. ✨پودر نیل(وسمه)۲ پیمانه. ✨پودر کتیرا ۱۰ پیمانه. 🔸روش تهیه مثل قبل. ✴️•⇦ قهوه ای روشن: ✨پودر گل بابونه ۵۰ پیمانه. ✨پودر(Golden rod) گلدن رد ۳۵ پیمانه. ✨پودر پوست گردو ۱۵ پیمانه. ✨پودر حنا ۵ پیمانه. ✨کتیرا ۱۰ پیمانه. 🔸روش تهیه مثل قبل. ❣ @hamsar_ane❣ 💜 🌸💜 💜🌸💜
سعاد الصباح : و لأنّك تحبني فأن العالم صار اكبر و السماء أوسع و البحر اكثر زرقة و العصافير اكثر حرية و أنا ألف ألف مرة أجمل... . و از آن روی که مرا دوست داری💜 جهان بزرگ‌تر شد🌏 و آسمان گسترده‌تر شد🌑 و دریا نیلگون‌تر شد🌊 و گنجشکان آزادتر شدند🐥 و من هزار هزار بار زیباتر شدم🤗🍃🌸 ‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎ ‎‌‌ ❣ @hamsar_ane❣ 💜 🌸💜 💜🌸💜
💟 ✴️•⇦ رنگ موی بلوند طلایی: 🔸پودر گل بابونه ۴۷ پیمانه. 🔸پودر پوست گردو ۵ پیمانه. 🔸پودر Gold rod (گلد رد)۴۵ پیمانه. 🔸پودر کتیرا ۱۰ پیمانه. ✨ اگر پیمانه کوچک در اختیار ندارید از یک قاشق غذاخوری به عنوان پیمانه استفاده کنید. ✨درصورت نیافتن Goldenrod می‌توان از گل رنگ. یا گل تمر یا روناس استفاده کرد. ✨کم و زیاد پوست گردو تغییرات درخور توجه در رنگ به وجود می‌آورد. ✨ پودر گیاهان فوق را با هم مخلوط کنید با مقداری آب به صورت خمیر با قوام آبکی درآورید و پس از آماده کردن موها برای رنگپذیری؛ موها را به آن آغشته و چند ساعت در همان حالت نگهدارید سپس با آب ولرم بشویید. ❣ @hamsar_ane❣ 💜 🌸💜 💜🌸💜
5d32bbcd6e49059ed1b6fff5_7660759369618446563.mp3
2.71M
🔴🔊گزارش شنیدنی رادیو ایران در مورد نمک دریا 📛چرا وزارت بهداشت درباره نمک به مردم راستش را نمی گوید؟؟!!! ⛔️ #مضرات_نمک صنعتی #مزایای #نمک_دریا 🙏اگه جان عزیزانتون براتون مهمه،حتما گوش کنید و پخش کنید http://eitaa.com/joinchat/1596194834C9a48c543fe
🚺 ✴️•⇦ خانمها حتما پیشبند ببیندید ❗️ ✨↫ خانمها حتما موقع شستن ظروف و کار با آب پیشبند ببندید، چون وقتی شکمتون خیس یا نمدار میشه، باعث سرد شدن رحم و مستعد شدنش برای انواع کیست، عفونت، قارچ، نازایی و مشکلاتی از این دست میشود. ❣ @hamsar_ane❣ 💜 🌸💜 💜🌸💜
👈بیان عشق به اندازه خود عشق مهمه آدما به بیان کردن و بیان شدن احتیاج دارن... 💖به عزیزانتان بگویید: "دوستت دارم" ❣ @hamsar_ane❣ 💜 🌸💜 💜🌸💜
🍂خـدایـا 💫میـان تمـام تلاطـم‌های زنـدگی 🍂فقـط همیـن بس که می‌دانـم 💫هستـی . . . 🍂همیشـه . . . 💫همیـن جـا . . . 🍂درسـت در کنـار مـن ! 🌙شبتـون بخیـر در پنـاه خـدای مهـربـان🌟 🌼
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
یعقوب ترین چشم دنیا قسمت ما باد .. چون یوسف گمگشته ی ما ، یوسف زهراست ... اللّهُمّ عَجّلْ لِوَلیّکَ الفَرج
‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎ ‎‌‌ وقتی یه دل سیر با شوهرت حرف زدی میتونی بعدش ازش تشکر کنی مثلا : 👈 ممنونم كه گوش دادي 👈 حـــــالم خيلي بهتر شد 👈 ممنونم كه كمكم كردی و گذاشتی حرفم را بزنم😘 ‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎ ‎‌‌ ‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎ ‎‌‌ 🌸🍃 ❣ @hamsar_ane❣ 💜 🌸💜 💜🌸💜
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃 بسم الله الرحمن الرحیم سلام علیکم الحمدالله رب العالمین اللهم ایاک نعبد و ایاک نستعین خوب دفعه پیش مبحثمون چی بود صحبت کردیم؟ یکی سریع بگه دیگه الان شما حی و زنده اید. نظم ۱ رو گذروندید نظم ۲ هم که اقلا سه جلسه گذروندید چی بود مبحثمون؟ هفته پیش رضای خدا رو گفتیم🕋 هر جلسه سعی کردیم یه دوره بلوغ رو بگیم دوره جنینی 💜و تکلم 💙و تکلیف 💛رو یه مقدار گفتیم بلوغ عاطفی ❤️رو هم گفتیم این جلسه بلوغ عقلی💙 رو یه مقدار توضیح میدیم وبعد ربطش میدیم مجدد به رضایت اسم زن هایی که توی قرآن آورده شده اسم چند تا زن رو داریم حضرت حوا رو داریم که ایشون خصوصیتی که براش یاد میکنند توبه هستش 💠 کسی که میگه من ناامیدم، نمیتونم⬅️ میگیم حضرت حوا توبه کرد. ♻️حضرت آدم توبه کرد.♻️ از ساره به صفت زیبایی و جمال یاد میشه از همسر حضرت ایوب به رحیمه و کسی که حامی هستش یاد میشه.🌀 فقر و نداری هیچ کدوم باعث نشد که از صفت خوبش دست برداره و خویشتن داری میکرد.🌻🌼 هر چی بود براش مهم نبود این خشمش از بین میرفت💐 حضرت ایوب به صبر معروفه همسرشون در کنارشون ایشون رو رشد دادن خیلی از جاهایی که حضرت ایوب هم کم میاورد همسرش چیکار میکرد؟ ⬅️😊😄😍❤️ حالا آقایون الان پول نداشته باشن همسرش چیکار میکنه؟⬅️ برو وام بگیر ، برو قرض بگیر، به من چه که نداری ، 🙀من اگه خونه بابام این طوری بودم الان خونه شما اینطوری ،🙃 من که نمیتونم😶، من باید یخچالم پر باشه🛢 ،فریزرم پر باشه🛢،من باید فرشم اینطوری باشه،من باید خونم اینطوری باشه،فلانی اینو خریده منم باید داشته باشم💳 و این آغاز و شروع به دوره جدید زندگی دعواست ♦️یه زن دیگه رو داریم که میشه آسیه زن فرعون🔺 ایشون خدا بهش حرمت داد در جایگاهی که توی کاخ فرعون هیچ حرمتی دیگه نداشت وقتی که بنده شد وقتی که طاعت خداوند رو قرار بود انجام بده که بعد هم فرعون به فجیع ترین شکل همسرش رو که خیلی هم دوسش داشت، کشت. ♦️زن بعدی که پنجمین زن هستش زلیخاست که به حکمت معروف هستش امروز بحثی که می‌خوایم داشته باشیم تو بلوغ عقلی بحث حکمت رو کامل بهتون میگیم @jalasaaat ارسال مطلب✅ کپی⛔️
❃↫✨« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »✨↬❃ ✫⇠ ✫⇠قسمت :0⃣3⃣1⃣ چند سالی بود ازدواج کرده بودند، اما بچه دار نمی شدند. دیگر هوا کاملاً تاریک شده بود که اجازه دادند توی پادگان برویم. کمی گشتیم تا زیر چند درخت تبریزی کهنسال جایی پیدا کردیم و زیراندازها را انداختیم و نشستیم. چند تیر برق آن دور و بر بود که آنجا را روشن کرده بود. پاییز بود و برگ های خشک و زرد روی زمین ریخته بود. باد می وزید و شاخه های درختان را تکان می داد. هوا سرد بود. خانم دکتر بچه ها را زیر چادرش گرفت. فلاسک را آوردم و چای ریختم که یک دفعه برق رفت و همه جا تاریک شد. صمد گفت: «بسم الله. فکر کنم وضعیت قرمز شد.» توی آن تاریکی، چشم چشم را نمی دید. کمی منتظر شدیم؛ اما نه صدای پدافند هوایی می آمد و نه صدای آژیر وضعیت قرمز. صمد چراغ قوه اش را آورد و روشن کرد و گذاشت وسط زیرانداز. چای ها را برداشتیم که بخوریم. به همین زودی سرد شده بود. باد لای درخت ها افتاده بود. زوزه می کشید و برگ های باقیمانده را به اطراف می برد. صدای خش خش برگ هایی، که دور و برمان بودند، آدم را به وحشت می انداخت. آهسته به صمد گفتم: «بلند شو برویم. توی این تاریکی جَک و جانوری نیاید سراغمان.» ادامه دارد...✒️ ✫⇠ ✫⇠قسمت :1⃣3⃣1⃣ صمد گفت: «از این حرف ها نزنی پیش آقای دکتر، خجالت می کشم. ببین خانم دکتر چه راحت نشسته و با بچه ها بازی می کند. مثلاً تو بچه کوه و کمری.» دور و برمان خلوت بود. پرنده پر نمی زد. گاهی صدای زوزه سگ یا شغالی از دور می آمد. باد می وزید و برق هم که رفته بود. ما حتی یکدیگر را درست و حسابی نمی دیدیم. کورمال کورمال شام را آوردیم. با کمک هم سفره را چیدیم. خدیجه کنارم نشسته بود و معصومه هم بغل خانم دکتر بود. خدیجه از سرما می لرزید. هیچ نفهمیدم شام را چطور خوردیم. توی دلم دعادعا می کردم زودتر بلند شویم برویم؛ اما تازه مردها تعریفشان گل کرده بود. خانم دکتر هم عین خیالش نبود. با حوصله و آرام آرام برای من تعریف می کرد. هر کاری می کردم، نمی توانستم حواسم را جمع کنم. فکر می کردم الان از پشت درخت ها سگ یا گرگی بیرون می آید و به ما حمله می کند. از طرفی منطقه نظامی بود و اگر وضعیت قرمز می شد، خطرش از جاهای دیگر بیشتر بود. از سرما دندان هایم به هم می خورد. بالاخره مردها رضایت دادند. وسایلمان را جمع کردیم و سوار ماشین شدیم. آن موقع بود که تازه نفس راحتی کشیدم و گرم صحبت با خانم دکتر شدم. به خانه که رسیدیم، بچه ها خوابشان برده بود. جایشان را انداختم. لباس هایشان را عوض کردم. صمد هم رفت توی آشپزخانه و ظرف ها را شست. ادامه دارد...✒️