eitaa logo
همسران موفقِ فاطمی❤💍
11.8هزار دنبال‌کننده
10.5هزار عکس
2.7هزار ویدیو
62 فایل
💕هدف ما #نجات جامعه از #فقردانش_جنسی رواج #همسرداری_فاطمی و #پیوندبهتربین همسران است💕 ⛔کپی‌مطالب فقط باذکرمنبع ولینک جایزاست❤ 🙏آیدی #فـقـط جهت ارسال‌ایده‌هاوتجارب @Banoo9669 🎀 #تبلیغ‌کانال‌شما👇 https://eitaa.com/joinchat/254672920C9b16851ec4
مشاهده در ایتا
دانلود
جلسات سرکار خانم ۱_جلسه۱_قسمت۱ 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ 🍀 وَالْعَصْرِ یعنی خداوند متعال به عصر قسم خورده به زمان قسم خورده. 👌👌مهم ترین چیزی که در عمر ما هست زمان است⏰ 💐 امام علی علیه السلام میفرمایند: زمان و فرصت ها مثل ابر در حال گذر هستند از دست دادن فرصت ها غم میاورد 📣📣 ما الان میخوایم نظم داشته باشیم یعنی چی❓❓ 👌یعنی میخوایم باشیم میخوایم متعادل بشیم 🔰 ☺️هر چی پیش اومد تعادلمون رو حفظ کنیم و حی باشیم 📝 قدم اول و بسیار مهم👈 نوشتن است باید بنویسید 👈 نوشتن تعهد میاره یعنی همین که شما بدونی یه کاغذی داری باید بنویسی تعهد میاره ✏️ الان همه قرار دادها،عقد نامه ها همه ثبت میشه ما در سوره بقره هم داریم که اگر چیزی قرارداد فی ما بین هستش نفر سومی شاهد گرفته بشه و مهم این هستش که ثبت بشه. 👈وقتی از یک تا هر چقدر که هستش فهرست کنید وقتی مینویسید ذهنتون ناخوداگاه درگیر میشه و دنبال این میاد که انجام بشه یعنی از لحاظ روانی شما پیگیر این هستی که کار انجام بشه 👌خداوند قسم خورده به زمان و آنقدر مهمه این زمان که خدا برامون چه کسی را گذاشته❓❓❓ 🌺صاحب الزمان🌺 ما باید در کلاسی که نظم رو میخوایم پیگیری بکنیم ان شاالله هدف داشته باشیم ☹️☹️ اگر این باشه که کارهای روزمره مون رو بکنیم و خوب انجام شد تموم شد حالا که چی بشه هیچی خسته میشین، دل سرد میشین ،نا امید میشین، مایوس میشید ❤️ 📝ولی اگر همین که ببینین ما هدفمون رسیدن به سربازی امام زمان ( عج ) است، هدفمون یه چیز بالایی هست🔰 در مسیرش  رشد پیدا میکنید حالا این اهداف رو مینویسیم 🔓🔑 بنده آذر سال ۹۴ وارد کلاس مجازی نظم شدم حدود ۲۰۰ و خرده ای کار نوشته بودم که آخر اسفند که شده بود خیلی هاش انجام شده بود ♦️بعد  ببینید اینی که ما ها الان این دانسته هایی که جمع میکینم هممون چی کار میکینم❓❓ 😱ورودی هامون خیلی خوبه مدام داریم میگیم این کلاس میریم ،اون کلاس میریم، این کتاب رو میخونیم، این کارو میکنیم ولی خروجی نداره به هیچ کس پس نمیدیم 👈 در صورتی که یکی از کارهای کلاس نظم چیه❓❓ 🍀 امروز اینو یاد میگیری به بغل دستیت یاد بده به همسایه ات یاد بده به فامیلت یاد بده بگو من دارم مینویسم کارهای عقب مونده ام رو دارم مینویسم کارهای آینده ام رو دارم مینویسم برنامه ریزی دارم همین که تو مینویسی امیدوار میشی اون کارت رو انجام بدی این یاس از بین میره 💪 اگرهم  فکر میکینی همت نداری اراده نداری استغفار کن. استغفار کن وبعد کارها رو اون وقت زمان بندی کن ✅ 🍀 الان اگر کسی برگه‌ش پیشش هستش هر کاری عقب مونده رو بنویسید کاری که دوست داری میشه 👈برنامه آینده بعد اون آینده هم میشه 👇👇 1⃣ 2⃣ ♦️طی نوشتن ها شما به یه سری برنامه ها میرسی مثلا میگی خب من نمازم رو هر روز میخونم مثلا دعای عهدم رو هر روز میخونم هر روز ظرف میشورم اینا میشه👈 شما ✅ یه سری کارها برنامه های ثابته یه سری است. مثلا ماه محرمه یه سری برنامه های متغیر داریم ماه رمضانه متغیره عید نوروزه متغیره ایام ولادته متغیره ایام عزاست متغیره 😊 برنامه های ثابتتون رو انقدر که تمرین می کنید اصلا دیگه ملکه میشه ولی یه فهرست داشته باشید یه جدول داشته باشید برنامه ثابت رو بنویسید. @jalasaaat
⚠️به اندازه ناز كن، راه آشتى رو باز بذار قهر كردن هاى بيخودى يا دائمى فقط باعث ميشه بعد از يه مدت قهرتون ديگه تاثيرى نداشته باشه و حتى اگر واقعا حق با شما باشه و خداى نكرده قهر كنيد ديگه همسرتون براى آشتى كردن يا ناز كشيدن پيش قدم نشه! يه خانوم با سياست بايد با توجه به شناختى كه از همسرش داره بروز ناراحتيش رو درجه بندى كنه. اگر هر دفعه همون مدلى هميشگى باشيد خب معلومه ديگه براتون تره هم خرد نميكنند❌ ⚠️براى هر ناراحتى يه راهكار براى آشتى جلوى پاى همسرتون بذاريد و بهش فرصت آشتى بديد.. ❣ @hamsar_ane
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢سفیدی مو درمان دارد....😍 🔝اثر بخشی فوق العاده👌💯 🌿با کمک گیاهان دارویی قدرت رنگ سازی را به موهات برگردون💯💯 📱عدد (( 5 رو به 10004322)) پیامک كن همکارانمون باهات تماس میگیرن👨🏻‍💻👩🏻‍💻 💢محصول رو بگیر راضی نبودی برگشت بزن پولتو پس بگیر!!!🤗💵
ایده دارم براتون ما بخاطر دانشگام از هم دیگ دوریم اقایی هروقت ک زنگ میزنه میگ خانوم بیا مجازاتم کن 😁 من خوابیدنی نقش ی زن پلیس رو برا شوهرم انجام میدم ک یهو فی البداهه اولین بار انجام دادم 👮‍♀ یهو میرم میشینم رو شکم اقایی دستاشو میگیرم میگم دستابالا ، شما در محاصره ای تسلیم شو! اونم هی اصرار ک ن تسلیم نمیشم ، من دستاشو میگیرم میذارم بالاسرش میگم تسلیمی ؟ هی میخواد بوسم کنه میگم ن رشوه قبول نیشت! خلع صلاح شو ، لباستو دربیار ، بعد ک لباسشو درمیاره، میگم مجازاتت چندتا چیزه: ❣۱) امشب دوبار رابطه داشته باشیم😱 ❣۲) نیم ساعت معاشقه داشته باشیم☺️ ❣۳) بعد رابطه منو نوازش کنی. اینجوری هم ب خواسته هامون رسیدیم هم کلی کیف کردیم. چون اقایی من اصلا عادت نداره بعد رابطه منو نوازش کنه دوستان میخواستم باجزئیات بگم که شمام اجراکنید لذت لازمو ببرین😘 ❣ @hamsar_ane
نمیخوام مارو باهم ببینه ✍ ادامه دارد ... ۴۶ یه قواره چادری هم به من داد و صورتمو بوسید،در گوشم گفت لای چادرتم یه چیزی برای تو و علی گذاشتم اینجا باز نکنیا همه منتظر بودیم که به بقیه هم سوغاتی بده که یه جعبه شیرینی رو باز کردو گفت:اینم سوغاتی بقیه شرمنده دیگه اونجا برای آقایون سوغاتی نداشت،ای شیرینیا رو اینطوری نگاه نکنیدا گرون خریدم همگی زدیم زیر خنده _ چشمکی به زهرا زدم رو به اردلان گفتم:إداداش سوغاتی خانومت چی دوباره اخمی بهم کردو گفت:اسماء جان دو ماه نبودم حس کنجکاویت تقویت شده ها ماشاالله - چپ چپ نگاهش کردم و گفتم:خوب بگو میخوام تو خونه بدم بهش چرا به من گیر میدی - سواله دیگه پیش میاد مامان و بابا که حواسشون نبود اما علی و زهرا زدن زیر خنده علی رو به اردلان گفت: اردلان جان من و اسماء ان شاالله آخر هفته راهی کربلاییم اردلان ابروهاشو داد بالا و گفت:جدی با چه کاروانی؟؟ علی سرشو به نشونه ی تایید تکون دادو گفت: با کاروان یکی از دوستام _ إ خوب یه زنگ بزن ببین دوتا جای خالی نداره برای کی میخوای؟ - برای خودمو خانومم زهرا با تعجب به اردلان نگاه کردو لبخند زد باشه بزار زنگ بزنم علی زنگ زد اتفاقا چند تا جای خالی داشت قرار شد که اردلان و زهرا هم با ما بیان داشتن میرفتن خونشون که در گوشش گفتم:یادت باشه اردلان نگفتی قضیه بازو بندو خندیدو گفت: نترس وقت زیاد هست بعد از رفتنشون دست علی روگرفتم و رفتم تو اتاقم - علی بشین اونجا رو تخت برای چی اسماء - تو بشین رو بروش نشستم چادرو باز کردم یه جعبه داخلش بود در جعبه رو باز کردم دو تا انگشتر عقیق توش بود علی عاشق انگشتر عقیق بود اسماء این چیه اینارو اردلان آورده برامون یکی از انگشترارو برداشتم و انداختم دست علی - وای چقد قشنگه علی بدستت میاد علی هم اون یکی رو برداشت و انداخت تو دستم درست اندازه ی دستم بود دوتامون خوشحال بودیم و به هم نگاه میکردیم... اون هفته به سرعت گذشت ساک هامون دستمون بود و میخواستیم سوار اتوبوس بشیم دیر شده بود و اتوبوس میخواست حرکت کنه اردلان و زهرا هنوز نیومده بودن هر چقدر هم بهشون زنگ میزدیم جواب نمیدادن روی صندلی نشستم و دستمو گذاشتم زیر چونم و اخمهام رفته بود توهم نگاهی به ساعتم انداختم ای وای چرا نیومدن _ هوا ابری بود بعد از چند دقیقه بارون نم نم شروع کرد به باریدن علی اومد سمتم ، ساک هارو برداشت و گذاشت داخل اتوبوس مسئول کاروان علی رو صدا کردو گفت که دیر شده تا ۵ دیقه دیگه حرکت میکنیم نگران به این طرف و اونطرف نگاه میکردم اما خبری ازشون نبود ۵دقیقه هم گذشت اما نیومدن علی اومد سمتم و گفت: نیومدن بیا بریم اسماء إ علی نمیشه که - خب چیکار کنم خانوم نیومد دیگه بیا سوار شو خیس شدی دستم رو گرفت و رفتیم به سمت اتوبوس لب و لوچم آویزون بود که با صدای اردلان که ۲۰ متر باهامون فاصله داشت برگشتم بدو بدو با زهرا داشت میومد و داد میزد ما اومدیم _ لبخند رو لبم نشست ، دست علی ول کردم و رفتم سمتشون کجایید پس شماهاااا بدویید دیر شد تو ترافیک گیرکرده بودیم سوار اتوبوس شدیم. اردالان از همه بخاطر تاخیري که داشت حلالیت طلبید تو اتوبوس رفتم کنار اردلان نشستم لبخندی زدمو گفتم: سلام داداش - با تعجب نگاهم کردو گفت:علیک سلام چرا جای خانوم من نشستی کارت دارم اخه _ اهان همون فوضولی خودمون دیگه خوب بفرمایید إ داداش فوضولی کنجکاوی. اردلان هنوز قضیه ي بازو بنده رو نگفتیا نویسنده:سرکار خانم علی آبادی ┄┅🌵••══••❣┅┄       •• @tame_sib •• ┄┅❣••══••🌵┅┄
سم هندوانه شب یلدا .mp3
1.87M
🔴هندوانه شب یلدا هدیه ی انگلیس پیام استاد سالم حصاری 👇 سلام علیکم وقتتون بخیر در مورد شب یلدا که در پیش داریم میخواستم نکاتی بفرستم خدمتتون. با صلاحدیدتون ممنون میشم در کانال قرار بدید. من به شخصه سال گذشته امتحان کردم و نتیجه اش رو دیدم. بخاطر این بود که زکات سلامتیم رو میخوام بدم. ممنون میشم شما که رسانه دارید، ندای درستی و سلامتی رو به گوش خانومهای جامعه برسونید. در مورد عدم مصرف هنداونه در شب یلداست. من سال گذشته در این شب هندوانه نخوردم. الحمدلله رب العالمین به لطف خدا در این یکسال مریض نشدم. حتی یک سرماخوردگی ساده. منی که خیلی زود به زود بیمار میشدم.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ضرر مصرف هندوانه شب یلدا از زبان دکتر روازاده 👌👌👌 👆👆 👨‍👩‍👧‍👦طرح 👨‍👩‍👧‍👦 http://eitaa.com/joinchat/2775842838C0e8ec6c9f8 رسانه تبلیغی ما باشید🍃 فوروارد فراموش نشه🌹
بیائید امسال شب یلدا هندوانه 🍉مصرف نکنیم⛔️ ⛔️به سه دلیل : طبع هندوانه سرد ❄️و تر💧😐 طبع شب سرد ❄️ و تر💧😳 طبع زمستان سرد ❄️ و تر💧😱 حالا تصور کنید درشب یلدا اولین شب🌚 زمستان ⛄️هندوانه🍉 بخوریم 😣😣😖 ســــرد + ســـــرد + ســـــرد😳😫😓 بیشتربیماری ها هم ازمصرف سردی است 🤕🤒🤧 ❌❌ 👨‍👩‍👧‍👦طرح 👨‍👩‍👧‍👦 http://eitaa.com/joinchat/2775842838C0e8ec6c9f8 رسانه تبلیغی ما باشید🍃 فوروارد فراموش نشه🌹
#خانومی_دوست_داشتنی_شو #خانوم_خونه_باید_بدونه مرد به صورت طبیعی از زنی که از او اطاعت می کنه خوشش میاد (خیلی خیلی خیلی زیاد) و از زنی که اهل تمرد و حرف گوش ندادن، فراری هستند. حتی نکته‌ی روانشناسی داریم که اگر زن‌ها می‌خوان محبوب مردشون باشند، از مردانشون اطاعت کنند. این نکته‌ رو خانم‌های عزیز باید توجه داشته باشند که اطاعت از همسر نه تنها شما رو کوچیک نمی‌کنه بلکه شما رو محبوب می‌کنه در نگاه همسرتون. ❣ @hamsar_ane❣
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❤️ کی گفته "زن"ها می‌بایست بافتن موهایشان را یاد بگیرند ... این یک کار کاملا مردانه است...! 😁😁😁😜😜😜 ❣ @hamsar_ane
سلام این چالش رو فرستادم برای آقامون خیلی جالب بود، بنده خدا ترسید😅😅 ❣ @hamsar_ane
نمونع اقای ضد حال ازین مردا زیاده فکرنکنید فقط اقای شما میزنه توذقتون😁 ❣ @hamsar_ane
اینم نمونه اقایی که مییییزنه تو هدف😍😍😍😍😍 ❣ @hamsar_ane
🤪 بفرستید واسه آقاتون ﻫﻤﺴﺮﻡ . . . . . . . . . ﻫﻤﺪﻟﻢ . . . . . . ﻫﻤﺰﺑﻮﻧﻢ . . . . . . . ﻫﻤﭙﺎﻡ . . . . . . . ﻫﻤﺪﺳﺘﻢ . . . . .ﻫﻤﺶ ﺩﺭﺩ ﻣﯿﮑﻨﻪ.......... ﺧﺪﺍیی ﺩﮐﺘﺮﺧﻮﺏ ﺳ ﺮﺍﻍ ﻧﺪﺍﺭﯾﺪ؟؟؟؟ 😂😂😂😂😂😂😂 😂😂😂😂😂😂😂 😂😂😂😂😂😂😂 ❣ @hamsar_ane
شیطنت های زناشویی خانما مردا از خانومای غیرقابل پیش بینی خوششون میاد پس سعی کنین هردفعه یک برنامه خاص برای باهم بودنتون داشته باشین که مردتون صبح که میره سرکار لحظه شماری کنه برای برگشتن به خونه و با خودش بگه یعنی امروز قراره با چه سورپرایز جدیدی مواجه بشم؟؟😋😋 حالا مثال میزنم☝️🏻☝️🏻 ✅۱.مثلا شوهری نشسته کنارت وقتی بوسش میکنی بشین شلوارشو بکش پایین با ایشون هم روبوسی کن😂😂😉😉یا وقتی از سرکارمیاد😁 ✅۲.نشسته رو کاناپه داره تی وی میبینه آروم آروم چهار دست و پا برو کنارش میو میو کن بگو من گربه ام دنبال یک تیکه گوشت بدون استخوون ...سانتی میگردم😁😁 ✅۳. یکشب موقع ظرف شستن تمام لباساتو در بیار و فقط پیش بند ببند با حالت قری جلوی آقایی ظرفارو بشور💃🏻💃🏻 ✅۴.برای آلت تناسلی خودت و همسرت اسم رمزی بذار مثلا بریم با دنده ات یکم رانندگی کنیم😂 یا میخوام تفنگ بازی کنم😬یا آبنبات چوبیتو میدی بخورم؟؟ ✅۵.یکشب که شام رفتین بیرون دوتایی، سرمیز شام رو دستمال کاغذی با مداد آرایشی یارژ براش یک پیغام جنسی🙈 بنویس ✅۶.ازین تخم مرغ شانسی ها بخر تمیز باز کن جایزشو بردار بجاش کاندوم بذار دوباره مثل اولش بسته بندی کن صبح که شوهرت میره سرکار بده بگو تو خلوت بازش کنه😏😏😝😝 ✅۷.برای همسری چندتا بلیط"سکس داغ"با مقوا و برچسب و ...درست کن مثل بلیط های خدمات شامل ماساژ و رابطه اورال و لب بازی و...بعد بهش بده بگو میتونی هروقت خواستی خرجش کنی😆😆 خلاصه عزیزان میتونین با کارای خیلی ساده به زندگی زناشوییتون تنوع بدین و شوهرتونو جذب کنین ❣ @hamsar_ane
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢بیشتر برای دوخت گل رز برزیلی استفاده میشه. به صورت برجسته. 💠این روش را خوب یاد بگیرید پایه‌ی دوخت گل رزهای برزیلی همین روش دوخت کاست است. ❣ @hamsar_ane@Golbedoozim
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حضرت این کلیپ واقعا صبر را بصورت بسیار زیبا نشان داده است. 🍃فووووووق العاده زیبا و تاثیرگزاره حتما ببینید👌 ✅صبر داشتن به معنی تلاش نکردن نیست بلکه درعین صبرباید تلاش کنیم برای زندگی و دست روی دست نزاریم و بگیم این تقدیربوده بلکه باید صبورانه تلاااااااش کنیم و به خدا شکوه نکنیم✅ ❣ @hamsar_ane
سلام وقت تون بخیر من عادت دارم معمولا کیک درست میکنم و یه جورایی مثل اوقات فراغت هست برام. این کیک هم به نیت امام حسن مجتبی علیه السلام درست کردم. دستور پخت کیک : ۴ تا زرده تخم مرغ ۴ تا سفیده تخم مرغ نصف قاشق چایخوری نمک یه قاشق چایخوری دارچین یه قاشق چایخوری پودر زنجبیل ۲ پیمانه ارد ۱ پیمانه شکر ۱/۲ پیمانه روغن ۱/۲ پیمانه شیر ولرم بکینگ پودر ۱ قاشق غذاخوری طرز پخت : اول زرده و سفیده تخم مرغ ها رو جدا میکنیم. نمک رو به سفیده اضافه میکنیم کمی با همزن میزنیم بعد نصف شکر رو‌ میریزیم اونقدر هم میزنیم تا دیگه از ظرف نریزه. بعد به زرده تخم مرغ روغن و نصف شکر و شیر و دارچین و زنجبیل رو میریزیم و با همزن میزنیم . آرد و بکینگ پودر رو سه بار الک میکنیم و به مخلوط اضافه میکنیم و با لیسک هم میزنیم . و بعد محخلوط سفیده رو به بهش اضافه میکنیم و با لیسک خوب مخلوط میکنیم. فقط ته ظرف رو چرب میکنیم دیواره ها رو نباید چرب کرد چون باعث میشه خوب پف نکنه و فر رو از یه ربع قبل روشن میکنیم. واکنش خانواده : وااای خانم ما هر روز یه مدل کیک درست میکنه. مثل این کیک بیرونی ها شده . خیلی خوشمزه است😋😋 👨‍👩‍👧‍👦طرح 👨‍👩‍👧‍👦 http://eitaa.com/joinchat/2775842838C0e8ec6c9f8 رسانه تبلیغی ما باشید🍃 فوروارد فراموش نشه🌹
جلسات سرکار خانم ۱_جلسه۱_قسمت۲ 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 ⏰ ما برنامه هامون رو از چه زمانی تا چه زمانی بکنیم ❓❓چه جوری برنامه ریزی کنیم❓❓ ✅ از اذان صبح یا قبل از اذان صبح تا اذان ظهر، از اذان ظهر تا اذان مغرب و از اذان مغرب تا موقع خواب من از اذان صبح تا اذان ظهر چه کارهایی رو باید انجام بدم❓❓ 👌👌اول از همه، مهم ترین کار توی کلاس نظم اینو قرار بدید 🔰 🔴 اگر دارید  اولین چیزی که تو فهرست تون مینویسید نماز قضا باشه و مهم، شروع کردنشه 👈 چون ما اگر که به فکر این نباشیم که نماز قضامون رو بخونیم محاسبه میشیم مورد بازخواست قرار میگیریم 😱 اگر خدایی نکرده از دنیا بریم در حالی که انجام ندادیم چون همه‌مون که از دنیا میریم‌ ولی  اگراین کار رو شروع نکرده باشیم به عنوان این که ما نمیخواستیم انجام بدیم، بازخواست میشیم ✅ ولی اگر شما شروع کرده باشید یکیش رو خونده باشید دارید ادامه میدید. اون وقت بازخواست فرق میکنه   🎞 آیت الله جاودان تعریف میکنن میگن زمانی که انسان بخواد از دنیا بره، تمام لحظات عمرش مثل یه فیلم میاد حتی اون خانومی که یه فوت زیر اجاق کرده اون فوتش جلو چشمش میاد ✅ حالا مثلا یه خانومی گاز رو روشن میکنه اگر نیت کرده باشه برای رضای خدا، کار خداییش جلوی چشمش میاد ♦️اگر این طور نباشه چی جلو چشمش میاد❓❓ 👈بیهوده 👈"إِنَّ الْإِنْسَانَ لَفِي خُسْرٍ"👈میشه خُسر 📝 پس بالای برگه هامون گفتیم چی بنویسیم❓❓نیت چی باشه❓❓رضای خدا چرا❓ 👈وقتی هست پس شما غذا درست کردید خب هیچ کس ازت تشکر نکرد خدا که دیده یاد میگیری بدون منت کار کنی نیت رضای خدا میشه و و وقتی توقع و منت نباشه خیلی راحت کار میکنی. میگی چی❓❓ 👈بسم الله الرحمن الرحیم 🍀گاز رو روشن میکنم امروز میخوام نذری امام حسین علیه السلام بپزم گرفتم قربة إلی الله ✅ 🍀حالا امروز من یا حلیم را میگم امروز ذکر یا صبور رو میگم یا شکور رو میگم یا رئوف رو میگم یا رازق رو میگم 👈هر ذکری که فکر میکین امروز نیاز داری امروز مثلا عصبانی هستی ذکر یا حلیم رو میگی✅ @jalasaaat
12 چگونه یک نماز خوب بخوانیم؟! /12/ 🔹🔸💢✅💠 ادب نماز استاد پناهیان: چندتا مسئله احکام عرض میکنم: سر نماز سرتونو نخارونید ، مکروه هست. ✅ هر حرکت اضافی سرنماز مکروه هست. ✅ این موضوع اینقدر مهمه که تو روایت داریم شیطون بعضی وقتا اگه بتونه بر روی یک انسانی تسلط پیدا کنه سرنماز اذیتش میکنه. 💠 مثلا طرف تا الله اکبر میگه حالا از صبح تا حالا صورتش نمی خارید! یه دفه ای شیطون میاد پوست صورتش رو به خارش میندازه! به عشق اینکه این که بنده خدا یه ذره بی ادبی کنه ریشش رو بخارونه جلوی خدا... ⛔⛔⛔😔 آخ چقدر مگه مهمه ادب رعایت کردن مقابل خدا.... "نماز در کلاس اول عشق بازی با خدا نیست بلکه ادب رعایت کردن هست." 👆💥✅ خب حالا خوب دقت کن: ادب یعنی چی؟ آدم کسی رو دوست هم نداشته باشه ادب رو رعایت می کنه. آقا اصلا ادب خیلی وقتا زوریه 🅾✴➿ آقا سربازی که میری تو پادگانها چیکار می کنن باسرباز؟ 👮💂🔫 میگن مقابل فرمانده که رسیدی پاتو بکوب! یعنی احترام بذار به فرمانده آقا فرمانده اتفاقا پسر خاله ی همسایه ی دایی ماست فرمانده ی خوشکل و خوش مرامیم هست دوستشم داریم من سربازش شدم کیفمو میکنم هر موقع میرم تو اتاقش دستمو باز میکنم میگم چطوری رفیق! 😃 حال شما خوبه! میرم تو آغوش فرمانده!!! ✅ همچین که سرباز بیاد تو اتاق فرمانده بخواد پسر خاله بازی در بیاره تق میزنن تو گوشش میگن : پاتو بکوب.... 💂😠💠➿💠 مثال خوبیه برای رسوندن مفهوم روش فکر کنید لطفا 💢💠💢💠💢💠 ✨کانال زیبای یه نماز خوب 😊👇 ❣ @hamsar_ane
۴۷ بیخیال اسماء الان وقتش نیست لباساشو کشیدم و گفتم: بگو دیگه - خیله خب پاره شد لباسم ول کن میگم - اون بازوبند واسه یکی از رفیقام بود که شهید شد. _ ازم خواسته بود که اگه شهید شد اون بازو بندو همراه با حلقش، برسونم به خانومش - وقتی شهید شد بازو بندشو تونستم از رو لباسش بردارم اما حلقش... آهی کشید و گفت. انگشتش قطع شده بود پیداش نکردم. _ بازو بندو دادم به خانومش و از اینکه نتونستم حلقشو بیارم کلی شرمندش شدم همین دیگه تموم شد بی هیچ حرفی بلند شدم و رفتم و کنار علی نشستم سرمو گذاشتم رو شونشو تو دلم گفتم: هیچ وقت نمیزارم بری چقدر آدم خودخواهی بودم... من نمیتونم مثل زهرا باشم، نمیتونم مثل خانم مصطفی باشم، نمیتونم خودمو بذارم جای خانوم دوست اردلان، یه صدایی تو گوشم میگفت: نمیخوای یا نمیتونی - آره نمیخوام ، نمیخوام بدن علی رو تیکه تیکه برام بیارن نمیخوام بقیه ی عمرمو با یه قبر و یه انگشتر زندگی کنم ، نمیخوااام دوباره اون صدا اومد سراغم:پس بقیه چطوری میتون اوناهم نمیخوان اونا هم دوست ندارن... اما... _ اما چی خودت برو دنبالش... با تکون های علی از خواب بیدارشدم اسماءاسماء جان رسیدیم پاشو ... چشامو باز کردم ، هوا تاریک شده بود از اتوبوس پیاده شدیم باد شدیدی میوزیدو چادرمو به بازی گرفته بود _ لب مرز خیلی شلوغ بود... همه از اتوبوس ها پیاده شده بودن و ساک بدست میرفتن به سمت ایستگاه بازرسی تا چشم کار میکرد آدم بود ، آدمهایی که به عشق امام حسین با پای پیاده قصد سفر کرده بودن، اونم چه سفری شلوغی براشون معنایی نداشت حاضر بودن تا صبح هم شده وایسن. آدما مهربون شده بودن و باهم خوب بودن _ عشق ابی عبدالله چه کرده با دلهاشون یه گوشه وایساده بودم و به آدمها و کارهاشون نگاه میکردم. باد همچنان میوزید و چادرمو بالا و پایین میبرد علی کنارم وایسادو آروم دستشو گذاشت رو شونم: به چی نگاه میکنی خانومم یکمی بهش نزدیک شدم با لبخند گفتم:به آدما،چه عوض شدن علی _ علی آهی کشیدو گفت:صحبت اهل بیت که میاد وسط حاضری جونتم بدی هییی روزگار... اردلان و زهرا هم اومدن کنار ما وایسادن اردلان زد به شونه ی علی و گفت:ببخشید مزاحم خلوتتون میشما، اما حاجی ساکاتونو نمیخواید بردارید علی دستشو گذاشت رو کمرشو گفت:دوتا کوله پشتیه دیگه _ خوب من هم نگفتم دویستاست که نکنه انتظار داری من برات بیارم هه هه بابا شوخی کردم حواسم هست الان میرم میارم زدم به بازوی اردلان و گفتم: داداش خیلی آقای مارو اذیت میکنیا... صداشو کلفت کردو گفت: پس داماد شده برای چی دستمو گذاشتم رو کمرم و گفتم: باشه باشه منم میتونم خواهر شوهر خوبی باشماااااا خیله خوب حالا تو هم بیاید بریم تو صف داداش شما برید من وایمیسم باعلی میام چند دقیقه بعد علی اومد از داخل ساک چفیه ی مشکیشو درآوردم و بستم دور گردنش زل زده بود تو چشمامو نگاهم میکرد _ چیه علی چرا زل زدی بهم اسماء چرا چشمات غم داره ؟چشمای خوشگل اسماء من چرا باید اشک داشته باشه؟ از چی نگرانی؟ بازهم از چشمام خوند، اصلا نباید در این مواقع نگاهش میکردم بحثو عوض کردم ، یکی از ساک هارو برداشتم و گفتم بیا بریم دیر شد دستمو گرفت و مانع رفتنم شد منو نگاه کن اسماء نمیخوای بگی چرا ؟؟تو خودت چرا نگرانی؟ _ ببین هیچکی نیست پیشمون بغضم گرفت و اشکام دوباره به صورتم هجوم آوردن نمیتونستم بهش بگم که میترسم یه روزی از دستش بدم...چون میدونستم یه روزی میره با رضایت منم میره!!!!! نویسنده:سرکار خانم علی آبادی ┄┅🌵••══••❣┅┄       •• @tame_sib •• ┄┅❣••══••🌵┅┄
🌀همسر شهید دقایقی: یک بار سر یک مسئله ای با هم به توافق نرسیدیم، هر کدام روی حرف خودمان ایستادیم، او عصبانی شد، 🍃🌹🍃 اخم کرد و لحن مختصر تندی به خودش گرفت و از خانه بیرون رفت. شب که برگشت، همان طور با روحیه باز و لبخند آمد و به من گفت: «بابت امروز صبح معذرت می خواهم.» همیشه میگفت می گفت: ❤️«نباید گذاشت اختلاف خانوادگی بیشتر از یک روز ادامه پیدا کند.»❤️ 🍃http://eitaa.com/joinchat/2125529114Cdc33bb954c 🍃