eitaa logo
همسران موفقِ فاطمی❤💍
11.6هزار دنبال‌کننده
10.5هزار عکس
2.7هزار ویدیو
62 فایل
💕هدف ما #نجات جامعه از #فقردانش_جنسی رواج #همسرداری_فاطمی و #پیوندبهتربین همسران است💕 ⛔کپی‌مطالب فقط باذکرمنبع ولینک جایزاست❤ 🙏آیدی #فـقـط جهت ارسال‌ایده‌هاوتجارب @Banoo9669 🎀 #تبلیغ‌کانال‌شما👇 https://eitaa.com/joinchat/254672920C9b16851ec4
مشاهده در ایتا
دانلود
نويسنده: سيد طاها ايمانی 🌹قسمت سی و دوم: تنبیه عمومی 🍃علی به ندرت حرفی رو با حالت جدی می زد ... اما یه بار خیلی جدی ازم خواسته بود، دست روی بچه ها بلند نکنم... به شدت با دعوا کردن و زدن بچه مخالف بود ... خودش هم همیشه کارش رو با صبر و زیرکی پیش می برد ... 🍃تنها اشکال این بود که بچه ها هم این رو فهمیده بودن ... اون هم جلوی مهمون ها ... و از همه بدتر، پدرم ... 🍃علی با شنیدن حرف بچه ها، زیر چشمی نگاهی بهم انداخت ... نیم خیز جلوی بچه ها نشست و با حالت جدی و کودکانه ای گفت ... - جدی؟ ... واقعا مامان، مریم رو زد؟ ... 🍃بچه ها با ذوق، بالا و پایین می پریدن ... و با هیجان، داستان مظلومیت خودشون رو تعریف می کردن ...و علی بدون توجه به مهمون ها ... و حتی اینکه کوچک ترین نگاهی به اونها بکنه ... غرق داستان جنایی بچه ها شده بود ... 🍃داستان شون که تموم شد ... با همون حالت ذوق و هیجان خود بچه ها گفت ... - خوب بگید ببینم ... مامان دقیقا با کدوم دستش مریم رو زد ... 🍃و اونها هم مثل اینکه فتح الفتوح کرده باشن ... و با ذوق تمام گفتن ... با دست چپ ... 🍃علی بی درنگ از حالت نیم خیز، بلند شد و اومد طرف من ... خم شد جلوی همه دست چپم رو بوسید ... و لبخند ملیحی زد ... - خسته نباشی خانم ... من از طرف بچه ها از شما معذرت می خوام ... 🍃و بدون مکث، با همون خنده برای سلام و خوشامدگویی رفت سمت مهمون ها ... هم من، هم مهمون ها خشک مون زده بود ... بچه ها دویدن توی اتاق و تا آخر مهمونی بیرون نیومدن ... منم دلم می خواست آب بشم برم توی زمین ... از همه دیدنی تر، قیافه پدرم بود ... چشم هاش داشت از حدقه بیرون می زد ... 🍃اون روز علی ... با اون کارش همه رو با هم تنبیه کرد ... این، اولین و آخرین بار وروجک ها شد ... و اولین و آخرین بار من... 🎯 ادامه دارد... ❣ @hamsar_ane
سلام عزیزان دل.... خبر آوردم چه خبری☺️.... از اونجایی که برای کلاس 😍 خیلی مشتاق بودید....👏👏 ⛔️ولی احساس کردم بعضیا نمیتونن بخاطر شهریه کلاس ثبتنام کنن....😢 خلاصه یه طرح راه اندازی کردیم که دوستان بتونن بهره ببرن ازین آموزش... اول بخاطر اینکه ماهم در حوزه فعالیتی خودمون یه قدمی برداشته باشیم.... به .....😍❤️ و دوم بخاطر از شما همراهان عزیزمون🌹 کلاس با50% تخفیف در شهریه برگزار میشود..... ثبت نام با این شرایط فقط تا پایان روز غدیر مهلت داره عزیزان🙏 ✅تعداد ثبتنامی محدود و فقط15نفرمیباشد✅ جهت 🔰 @Atre_maryam
💢اینا از نمونه های #هفترنگ هستن.... همینقدر خوشگل و دلنشین😁
همسران موفقِ فاطمی❤💍
💢اینا از نمونه های #هفترنگ هستن.... همینقدر خوشگل و دلنشین😁
عزیزان دل... حتماااا یه سربه اینجا بزنید.... تخفیف 50%برای آموزش خیلی به دردتون میخوره👏👏👏 از دستش ندید خانومای هنرمند😍 http://eitaa.com/joinchat/1588920338C656d19792f
🌻🌷🌻🌷🌻🌷🌻🌷🌻 عزیزان روزعید غدیر میخوایم به مناسبت این روز بزرگ.... به عشق مولامون حضرت علیه السلام.... غذای نذری درست کنیم.... هرکس میخواید تواین نذری شریک باشه حتی به اندازه۵۰۰۰تومن..... بیاد پی وی😊❤️ @Mostafaa_sadrzade
♻️ #معجزه_شکرگزاری #روزبیست_هشتم #تمرین_بیست_هشتم👇 ❣ @hamsar_ane❣
💟بیست و هشت تا تمرین معجزه اسا کنار هم بودیم... 👇 الان که آخرین تمرین و میخوام بذارم حس عجیبی دارم. دلم براي اين شب در تنگ میشه قطعا... 👍 ولي مطالب جالب تري رو باهاتون به اشتراک میذارم. 🌹مرسی از همه ی اونایی که تو این روزها که مابینش روزهاي سختي هم براي من بود، دستاشونو رها نکردن و پا به پاي جمع اومدن... 🙏از ته قلبمممم ارزو میکنم زندگي تك تكتون پر از معجزات بزرگو جذاب باشه... 👌 فردا تمرین اول رو مثل بیست و هفت تمرین قبلي با ده موهبت جدید انجام بده. 😍به روز قبل فکر کن و تمام موهبت هايي که که شاهدشون بودي بنويس و از ته قلبت سپاسگزاري کن. براي هر موهبتي که مینویسي بگو سپاسگزارم. به این۲۷روز گذشته فکر کن.... وبه چندروز قبل از این۲۷روز.... اگه حالت بهتره اگه آرامش و دید بهتری داری توزندگی😍 ✅حتما یه نماز شکر بخون... باخدا کمی حرف بزن.... و به روزای بهتری که تور راهه فکرکن👌 (منوهم لطفا دعاکنید🙈) قبل از خواب رو دستت بگیر و برای بهترین اتفاق روزت سپاسگزاري کن. (تمرین ۲) دوستتون دارم مهربونا.... ممنون که کنارم موندید❤️ و خدیاشکرت برای این نعمتی بزرگی که بهم دادی.... هم اینهمه دوست مهربون😍 هم اینکه تونستم برای بانوان سرزمینم مفید باشم کمی... حتی اونایی که اصلا نمیشناختمشون.... نمیدونید چه حس شیییییرین و وصف نشدنی داره اینکه هروز کلییییی پیام تشکر وکلی دعای خیر برات سرازیر میشه که ممنون زندگیمون تغییر کرده و.... برای همتون همیشه حال خوب میخوام از خدا....👏 🔰درپناه حق😘😘😘 •┈💫┈〰••✾🍄•🌵•🍄✾••〰┈💫┈• کانال داران عزیز🌹 عذرمیخوام🙏   بدون لینک ⛔️ فقط ❤️ ❣ @hamsar_ane❣ •┈💫┈〰••✾🍄•🌵•🍄✾••〰┈💫┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
متن بينمون اگه راه آهن باشه❣ يه عالمه كوه باشه❣ يه دنياراه باشه❣ ميون مانميتونه فاصله بندازه❣ چون " ❤️قلبمى❤️ "❣
🌹💕🌹💕🌹💕🌹💕🌹💕🌹 نويسنده: سيد طاها ايمانی 🌹قسمت سی و سوم: نغمه اسماعیل 🍃این بار که علی رفت جبهه، من نتونستم دنبالش برم ... دلم پیش علی بود اما باید مراقب امانتی های توی راهی علی می شدم ... هر چند با بمباران ها، مگه آب خوش از گلوی احدی پایین می رفت؟ ... 🍃اون روز زینب مدرسه بود و مریم طبق معمول از دیوار راست بالا می رفت ... عروسک هاش رو چیده بود توی حال و یه بساط خاله بازی اساسی راه انداخته بود ... توی همین حال و هوا بودم که صدای زنگ در بلند شد و خواهر کوچیک ترم بی خبر اومد خونه مون ... 🍃پدرم دیگه اون روزها مثل قبل سختگیری الکی نمی کرد ... دوره ما، حق نداشتیم بدون اینکه یه مرد مواظب مون باشه جایی بریم ... علی، روی اون هم اثر خودش رو گذاشته بود... 🍃بعد از کلی این پا و اون پا کردن ... بالاخره مهر دهنش باز شد و حرف اصلیش رو زد ... مثل لبو سرخ شده بود ... - هانیه ... چند شب پیش توی مهمونی تون ... مادر علی آقا گفت ... این بار که آقا اسماعیل از جبهه برگرده می خواد دامادش کنه ... 🍃جمله اش تموم نشده تا تهش رو خوندم ... به زحمت خودم رو کنترل کردم ... - به کسی هم گفتی؟ .. 🍃یهو از جا پرید ... - نه به خدا ... پیش خودمم خیلی بالا و پایین کردم ... 🍃دوباره نشست ... نفس عمیق و سنگینی کشید ... - تا همین جاش رو هم جون دادم تا گفتم ... 🎯 ادامه دارد... ❣ @hamsar_ane
👨👩👧👦 🌹خانم 💞 هرگز دو تا مسئله را به کسی نگویید موضوعات مالی خانه و خانواده مسائل زناشویی تان ❣ @hamsar_ane