🌾🐚🌿🌱🍂🍁🍃🌺
☘🐚🌾🍁🍃🌳🌴
🐾🐉🌺🌸🌼🌻
🍀🌳🌲🥀🍁
☘🌹🌼🌱
🏷هر از چند گاهی وقتی از مهمونی برمیگردین به همسرتون بگین که:
🐾🐉🌺🌸🌼🌻
🔖تو کُلِ مردهای فامیل ما تکی
🔖هیچ کس توی فامیل به اندازه من خوشبخت نیست.
🔖فلان ویژگی ات باعث شده من تو فامیل بهت افتخار کنم
🏷باور کنین که مرد پر رو نمیشه.
باور کنین که اثر این انرژی مثبتی که به همسرتون میدین ده برابر به زندگی خودتون بر میگرده حتی، حتی اگر واقعا شما خوشبخت ترین زن فامیل نیستین باز هم این رو به همسرتون بگین تاثیراتش رو میبینین
💕 البته دقت کنین :
دائمی و همیشه نگین که کلیشه و تکراری بشه و خودتون هم بسنجین و بر حسب موقعیتتون تعریف و تمجید کنین.
♡••࿐
•┈┈••✾❀🍃♥️🍃❀✾••┈┈•
❣ @hamsar_ane❣
💜
🌸💜
💜🌸💜
سلام و خیر مقدم😍❤️
عزیزانِ جان خیلییی خوش آمدید..
برای دسترسی #راحت تر به لیست کلی مطالب مهم کانال همسران موفق فاطمی
🔰⭕️روی لینک زیر کلیک کنید⭕️🔰
🍃
https://eitaa.com/hamsar_ane/20367 🍃
💟 عجله کنید که کلی ایده و مطالب👆
خااااااص و کاربردی براتون آماده شده😍👏
شبتون #خدایی
🌹🍃
"توکل بر خدايت کن"؛🍀
کفایت میکند حتما؛ 🌷
اگر خالص شوی با او؛
صدایت میکند حتما؛
اگر "غافل شوی" از او؛
به هر وقتی صدایش کن؛
"حمایت میکند" حتما؛
خطا گر ميروي گاهی؛
به خلوت "توبه کن" با او؛
"گناهت ساده میبخشد"؛
رهایت میکند حتما..
به "لطفش شک نکن"
اگر "غمگین" اگر "شادی"؛
خدایی را پرستش کن؛
که هر دم "بهترینها را"؛🍀
"عطایت میکند حتما" .🌷
صبح بخیر🌺
#شیطنت
#دلبری
#ایده_قری
دفتر آرزو هم چیز خوبیه
توش آرزوهامون می نویسیم بعد سعی میکنیم برا هم برآورده کنیم حتی چیزای خیلی کوچیک هر کدوم ک برآورده شد جلوش تیک میزنیم
یا اینکه علی برا من یه دفترچه درست کرده توش حرفای دلشو مینویسه هرچند وقت یه بار با هم میخونیم خیلی باحال
#ایده_شیطنت
❣ @hamsar_ane❣
💜
🌸💜
💜🌸💜
🌾🐚🌿🌱🍂🍁🍃🌺
☘🐚🌾🍁🍃🌳🌴
🐾🐉🌺🌸🌼🌻
🍀🌳🌲🥀🍁
☘🌹🌼🌱
هیچ عذر و بهانه ای برای همبستری نشدن پذیرفته نیست!
🐾🐉🌺🌸🌼🌻
درست است کارهای روزمره، خسته تان کرده است و یا بچه ها بزرگ شده اند و شما چون راحت نیستید، و… هزار دلیل دیگر هم بیاورید، عذرتان نه شنیدنی است و نه باور کردنی
👈🏻 شما هرگز نمیتوانید اصل زندگی مشترک تان را منکر شوید و نسبت به آن بی تفاوت شوید. اگر چه در میان، برخی از همسران برای رفع تکلیف هم شده ، تن به رابطه میدهند، اما باید بگوئیم رابطه ای که بی مقدمه آغاز شود و رنگ و بوی معاشقه گری به خود نگیرد، همان به که اتفاق نیفتد
♡••࿐
•┈┈••✾❀🍃♥️🍃❀✾••┈┈•
❣ @hamsar_ane❣
💜
🌸💜
💜🌸💜
🌾🐚🌿🌱🍂🍁🍃🌺
☘🐚🌾🍁🍃🌳🌴
🐾🐉🌺🌸🌼🌻
🍀🌳🌲🥀🍁
☘🌹🌼🌱
#مدیریت_روابط
🐾🐉🌺🌸🌼🌻
👈🌹اگر در مهمانی هستید دایم سرتان با دیگر آقایان گرم نباشد.
👏🥰گاهی به همسرتان نگاه کنید و لبخندی بزنید تا محبت شما را حتی در شرایطی که برو و بیا زیاد است و مهمانی و آمد و شد باعث شده کمی از هم دور شوید حس کند.
👌🍄این کار شما حسابی حال همسرتان را خوب میکند.
♡••࿐
•┈┈••✾❀🍃♥️🍃❀✾••┈┈•
❣ @hamsar_ane❣
💜
🌸💜
💜🌸💜
#کلاس_نظم_و_هدف2
#جلسه3_قسمت25
#خانم_محمدی
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
🤔حالا میگه من میخوام بلوغ عقلیم کامل بشه بعداً بلوغ عاطفی😳
❌ نه نمی شه.
ما مخصوصا برای شما بلوغ عاطفی رو گفتیم که خیلی بزرگتر به نظر ميرسه.
✅✅ امروز بگردید پیدا کنید که مثلاً 200 تا کار نکرده دارید 200 مورد که شما باید در موردش به بلوغ عقلی برسید، خوب برسید، از خدا بخواید
خدا ز جایی که بدون حساب هست به ما میرسونه ما یک بار وارد بشیم خدا دریچه های بیشتری رو به روی ما باز میکنه
می بینی یه کلاس اومدی یه دفعه از یه جای دیگه تهران سر در آوردی، رفتی یه رزق دیگه ای قسمتت شده، خدا داده،
ولی باید عملوا الصالحات داشته باشید،
ممکنه امروز یه دونه لوح فشرده دستت بیاد، مثلاً نوشته باشه مقام رضا(علیهالسلام) میزاری توی کشوت دو سال بعد در میاری
خدا بهت رسونده، خودت استفاده نکردی،
امروز میای کلاس نظم میزاری صد سال ديگه عمل بکنی 😱
کسی که بلوغ عقلی داشته باشه در تمام کارهای زندگیش میانه روی داره ،یعنی نه افراط داره نه تفریط، ⬅️😍#اعتدال
پس افراط و تفریط دور از بلوغ عقلی هستش ❌
بلوغ عقلی گفتیم تو همه لحظات زندگی احسن عمل را باید انتخاب کنی. بهترین عمل رو و احسن عمل
گفتیم که شما می دونی چی بده، چی خوبه بعد با حکم داری، حجت داری، شرعی، عقلی، عقل میشه حکیم شما دیگه، کتاب شما میشه
دنبال حکمش بریم که پیدا کنیم
🌱✅🌱حکم شما، عقلتون دیگه وقتی که عقل داری، با عقلت می دونی چه کاری درسته چه کاری غلط هستش
همه علم دارن و جاهل نیستند
در مقابل علم، جهل نیست بلکه عقل هست که همون عمل درست میشه و در قرآن آمده 👇
اکثرهم لا یعقلون
یعنی مردم میدونن ولی به دانسته های درستشون، درست عمل نمی کنند
انسان یک کتاب داره، گفتیم کتاب انسان عقله، وقتی بدونيم به بلوغ عقلی نرسیده ممکنه اون عقلشم یه پیشنهادهایی بشه،
خب خدا به هر کسی در حد توان خودش لا یکلف الله نفسها الا بوسعها خدا مثلاً شما رو می دونه چه مقدار زمینه استعداد داری، بر اساس اون از شما میخواد
مثلا ۵۰ درصد سلامتی داری از اون باید ۱۰۰درصد استفاده رو بکنی❤️💛💚💙
بر همین اساس که میزانت هست تصمیم میگیری این درسته همون رو انجام می دی
ولی یه موقعهایی هست از همونی که داری استفاده نمی کنی، دست داری، پا داری،چشم داری، گوش داری استفاده نمی کنی تو لحظه.
❣ @hamsar_ane❣
💜
🌸💜
💜🌸💜
ارسال مطلب✅
کپی⛔️
بانو(پیامازیادبیوگرافیوبخون):
❃↫✨« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »✨↬❃
✫⇠ #دختر_شینا
✫⇠قسمت :8⃣1⃣1⃣
#فصل_سیزدهم
چاره ای نداشتم. شیشه ها را این طوری قبول کردم؛ هر چند با این کار انگار پرده ای سیاه روی قلبم کشیده بودند.
صمد می رفت و می آمد و خبرهای بد می آورد. یک شب رفت سراغ همسایه و به قول خودش سفارش ما را به او کرد. فردایش هم کلی نخود و لوبیا و گوشت و برنج خرید.
گفتم: «چه خبر است؟!»
گفت: «فردا می روم خرمشهر. شاید چند وقتی نتوانم بیایم. شاید هم هیچ وقت برنگردم.»
بغض ته گلویم نشسته بود. مقداری پول به من داد. ناهارش را خورد. بچه ها را بوسید. ساکش را بست. خداحافظی کرد و رفت.
خانه ای که این قدر در نظرم دل باز و قشنگ بود، یک دفعه دلگیر و بی روح شد. نمی دانستم باید چه کار کنم. بچه ها بعد از ناهار خوابیده بودند. چند دست لباسِ نَشسته داشتم. به بهانه شستن آن ها رفتم توی حمام و لباس شستم و گریه کردم.
کمی بعد صدای در آمد. دست هایم را شستم و رفتم در را باز کردم. زن صاحب خانه بود. حتماً می دانست ناراحتم. می خواست یک جوری هم دردی کند. گفت: «تعاونی محل با کوپن لیوان می دهند. بیا برویم بگیریم.»
حوصله نداشتم. بهانه آوردم بچه ها خواب اند.
ادامه دارد...✒️
✫⇠قسمت :9⃣1⃣1⃣
#فصل_سیزدهم
منی که تا چند روز قبل عاشق خرید وسایل خانه و ظرف و ظروف بودم، یک دفعه از همه چیز بدم آمده بود. با خودم گفتم: «جنگ است. شوهرم رفته جنگ. هیچ معلوم نیست چه به سر من و زندگی ام بیاید. آن وقت این ها چه دل خوش اند.» زن گفت: «می خواهی هر وقت بچه ها بیدار شدند، بیایم دنبالت.»
گفتم: «نه، شما بروید. مزاحم نمی شوم.» آن روز نرفتم. هر چند هفته بعد خودم تنهایی رفتم و با شوق و ذوق لیوان ها را خریدم و آوردم توی کمد چیدم و کلی هم برایشان حظ کردم.
شهر حال و هوای دیگری گرفته بود. شب ها خاموشی بود. از رادیو آژیر وضعیت زرد، قرمز و سفید پخش می شد و به مردم آموزش می دادند هر کدام از آژیرها چه معنی و مفهومی دارد و موقع پخش آن ها باید چه کار کرد. چند بار هم راستی راستی وضعیت قرمز شد. برق ها قطع شد. اما بدون اینکه اتفاقی بیفتد، وضعیت سفید شد و برق ها آمد.
اوایل مردم می ترسیدند؛ اما کم کم مثل هر چیز دیگری وضعیت قرمز هم برای همه عادی شد.
چهل و پنج روزی می شد صمد رفته بود. زندگی بدون او سخت می گذشت. چند باری تصمیم گرفتم بچه ها را بردارم و بروم قایش. اما وقتی فکر می کردم اگر صمد برگردد و ما نباشیم، ناراحت می شود. تصمیمم عوض می شد.
ادامه دارد...✒️
🌾🐚🌿🌱🍂🍁🍃🌺
☘🐚🌾🍁🍃🌳🌴
🐾🐉🌺🌸🌼🌻
🍀🌳🌲🥀🍁
☘🌹🌼🌱
#ارسالی_اعضا_نازنین_کانال🌹
🐾🐉🌺🌸🌼🌻
من با همسرم دیروز بحث کردیم و باعث ی دعوای بزرگ شد همسرم منو بلاک کرد و فقط میگفت طلاق😨
شاید یک روز برای قهر ب نظر کم بیاد ولی برای منی ک جونم ب جونش بسته ست خیلی زیاده😤😭
از دیروز فقط گریه کردم هرچی زنگ میزدم جواب نمیداد😓
تااینکه دنبال ایده بود و این ذکرو دیدم 👇
✨ أَطْفَأْتُ غَضَبَكَ يَا(اسم او را بگوید) بِلَا إِلَهَ إِلَّا اللَّه ✨
شاید باورتون نشه ولی همین که زنگ زدم جواب داد گفتم دوسم داری گفت نه ،
ولی آروم شده بود ، گفتم من جادوگری کردم الان ذکر خوندم 😁
خندش گرفت خودش ، ولی من فهمیدم😜
گف تاثیر نداشت برو چند بار دگ بخون منم گفتم باشه رفتم سه بار دگ خوندم دوباره زنگ زدم انگار ن انگار دعوا کردیم فقط گفت آماده شو ی ساعت دیگه میام دنبالت هم بریم بیرون هم حرف بزنیم اگه دوست داری
وای خیلی خوشحالم😍 واقعا ممنون که باعث شدین من و امثال من خوشحال باشیم
ارزوی سلامتی و خوشبختی برای همتون❤️👍
این جملات نیستند که معجزه میکنند بلکه ایمان و باور انسان است .
عالمی با کلمه بسم الله از روی آب رد میشود ولی دیگری نمی تواند !
♡••࿐
•┈┈••✾❀🍃♥️🍃❀✾••┈┈•
❣ @hamsar_ane❣
💜
🌸💜
💜🌸💜
🌾🐚🌿🌱🍂🍁🍃🌺
☘🐚🌾🍁🍃🌳🌴
🐾🐉🌺🌸🌼🌻
🍀🌳🌲🥀🍁
☘🌹🌼🌱
#ارسالی_اعضا_نازنین_کانال🌹
#شاید_برای_شما_هم_اتفاق_بیفتد
🐾🐉🌺🌸🌼🌻
شوهرمن یکم سرده وبهم اهمیت نمیدادچندوقت
ماهردومون باشگاه میریم بهش میگفتم بهم برنامه بده هی یادش میرفت وبراش مهم نبود😒
تااینکه اومدم یکم قری شدم داشت میومدخونه کلی به خودم رسیدم ویه متن نوشتم وزدم رو دراثرم کرد
شب خسته وکوفته رفت برنامشوازدوستش گرفت وبرام اوردوکلیم قربون صدقم رفت☺️🙈
اگه میشه بزارین توکانالتون که خانوماهیچ وقت ناامیدنشن باایده های شماهمه می تونن شوهرشونوعاشق کنن😍😍😍
❣ @hamsar_ane❣
💜
🌸💜
💜🌸💜
🔖 با این سه #ذکر با خدا صحبت کنید.❤️
🌸 شیخ اسماعیل #دولابی:
✅ همین که #گردی بر دلتان پیدا می شود، یک «سبحان الله» بگویید، آن گرد کنار میرود.
✅ هرجا هم فیضی و نعمتی به شما رسید، «الحمـدلله» بگویید، چون #شکرش را به جا آوردی گرد نمیگیرد.
✅ هر وقت #خطایی انجام دادید، «استغفرالله» چارہ است.
🔻با این سه ذکر با خدا #صحبت کنید.صحبت کردن با خدا غم و حزن را از بین میبرد.
❣ @hamsar_ane❣
💜
🌸💜
💜🌸💜
🌾🐚🌿🌱🍂🍁🍃🌺
☘🐚🌾🍁🍃🌳🌴
🐾🐉🌺🌸🌼🌻
🍀🌳🌲🥀🍁
☘🌹🌼🌱
#کمی_چاشنی_به_روابط_تان_اضافه_کنید
#ایده_سورپرایز
🐾🐉🌺🌸🌼🌻
واسه کسایی ک همسرشون شغل سختی داره یامثلانظامی هستن 24 ساعت سرکار 24 ساعت استراحتن و حسابی خسته میشه ...
یه روز که خونه بود یکم شیطون شین
گوشیشو بردارین وواسش یادآور بزارین تو ساعتای مختلف که وقتی سرکارشه گوشیش آلارم بزنه و یدفعه سوپرایز بشه
اولین یادآور «دوست دارم عزیزم» برای وقتایی که میدونین سرش خلوت تره
آخرین یادآورهم «خسته نباشی عشقم» برا ساعتی که میدونین کارش تموم شده
همسرتون روعاشق خودتون نگه دارین
❣ @hamsar_ane❣
💜
🌸💜
💜🌸💜
#همسرانه 💑
#خانمها_بدانند
👈برای همسرت، مادری نکن! اشتباه نکن عزیزم شما همسر او هستی نه مادرش!!!
"مواظب باش خواب نمونی"
"حتما ناهارت رو بخوری ها"
"لباست کمه؛ سرما می خوری ها"
"کلید رو حتما ببری؛ پشت در میمونیا"
"تاریخ چک مال امروزه؛ یادت باشه" و ....
👈 درست مثل حرفهای مامانا میمونن؛ صبوری کردن، زیاد حرف نزدن، دخالتهای بیجا تو کارای شخصی نکردن تو روابط همسرانه واجبه. مادری کردن های خودت رو بنویس و سعی کن ترکشون کنی....
■ به جای همسرت فکر نکن!
■ به جای همسرت نگران نباش!
■ به جای همسرت حرص نخور!
👈 اینجور لطفهای بی جا و مکرر، از او یه آدم حواس پرت و متوقع درست میکنه که بعدها حتی نمیتونه جورابشو پیدا کنه. شما همسر شوهرتون هستید باید با ظرافتها و سیاستهای زنانه باید براش همسری کنید و مرد ضعیف و ناکارآمد عملا دیگه مرد نیست.بچه ای می شه که فقط باید بهش سرویس داد. ولی یه مرد که فرمانروای قلب همسرشه همواره سعی میکنه قوی تر و بدون اشتباه تر پیش بره و همواره پشت و پناه همسر و بچه هاش باشه.""انتخاب با خودته بانو""
❣ @hamsar_ane❣
💜
🌸💜
💜🌸💜
🌾🐚🌿🌱🍂🍁🍃🌺
☘🐚🌾🍁🍃🌳🌴
🐾🐉🌺🌸🌼🌻
🍀🌳🌲🥀🍁
☘🌹🌼🌱
❤️💍❤️ خوب بخوانیم تا بدانیم
🐾🐉🌺🌸🌼🌻
اگـر آنـگونه که با تلفن همراهتـان بـرخورد میکنید با همسرتـان برخورد میکردید؛
اکــنـون 💕 خوشـبخت تـرین فـردِ دنیـا بودیـد
اگـر هـر روز شـارژش میـکردیـد 💓
باهاش در روز از هـمه بیشتـر صحبت میـکردیـد
پـایِ صحبتــــهایش می نشستیـد
پیـغامهایـش را دریـافت میـکردیـد
پـول خرجـش میـکردیـد
دورش یـک محـافظ محکـم میکشیدیـد 🙃
در نبـودش احسـاسِ کمبـود میکردیـد
حـاضر نبـودیـد کسی نـزدیـکش شـود
حتـی، مطالبِ خصوصیتـان رابه حـافظه اش میسپردیـد همیـشه و همهجا همراهتـان بـود، حتـی در اوج تنـهایی
الان هم کـه گـوشـی ها لمسی شـده...
اگـر همونقـدر کـه گـوشی رو لمس میـکنید همسـرتون رو نـوازش بکنیـد 💑
کلـی خوشـبخـت می شویـد و همیـشه
بـجای ایـن هـ ـمـ راه، اون همـراهِ اولتـان بـود ...
#یک_دقیقه_تفکر
❣ @hamsar_ane❣
💜
🌸💜
💜🌸💜
🌾🐚🌿🌱🍂🍁🍃🌺
☘🐚🌾🍁🍃🌳🌴
🐾🐉🌺🌸🌼🌻
🍀🌳🌲🥀🍁
☘🌹🌼🌱
مقایسه ممنوع؛
🐾🐉🌺🌸🌼🌻
اگر دنبال یک زندگی آرام، بدون تنش ،کینه و همچنین دنبال محبت و عشق روز افزون هستید هرگز همسرتان را با زن یا مرد دیگر مقایسه نكنید، به هیچ وجه!
حتی با پدر و مادر خودش!
❣ @hamsar_ane❣
💜
🌸💜
💜🌸💜
🅾 این خطوراتِ ذهنی معمولا از
غلبهی سودا است.
بهترین راهکار برای این افراد 👇👇
⚠️ پرهیز از :
- ترشی (هر نوعش)
- شکر (در حد حرام) (مخصوصا قنادی)
- نوشیدنیها با طبع سرد :
دوغ، ماست و نوشیدنیهای گازدار و ...
👈حتما بعداز غذا #حداقل ۳۰دقیقه آب نخوردن
✅ هفتهای حداقل ۳ بار :
- آبگوشت گوسفندی (بدون رُبّ)
- کبـــــاب گوسفندی
- عســـــــــــــــل (برای صبحانه)
- شربــــت سکنجبین
#بخورید
📌کباب رو هفتهای حداقل ۲ سه بار بخورید
📌عسل رو هم ناشتا بخورید
❣ @hamsar_ane❣
💜
🌸💜
💜🌸💜
#همسرانه #سیاستهای_رفتاری
نحوه صدا کردن همسر میتواند وسیله ای برای ابراز عشق ومحبت بین زن و مرد باشد!
وقتی"آقا/خانم" صدایش میزنی حس مردانگی وعزت پیدامیکند
وقتی"عزیزم"بگی حس محبت!!
❣ @hamsar_ane❣
💜
🌸💜
💜🌸💜
🔴 #قِلِقهای_قاشقی
💠 اگر مجبور باشید ساعتی در کنار یک #دیوانهی خطرناک سر کنید یقیناً در این مدت قلق او را به دست میآورید تا در امان باشید. به فرض اگر #قاشق شما به ته بشقاب بخورد و با صدای آن، عصبانی میشود مواظب خواهید بود تا قاشق شما به ته بشقاب نخورد.
💠 از مهمترین #اصول در جلوگیری از دعوا، عصبانیت و #بدزبانی همسر این است که #قِلِق همسرتان را بشناسید و بهانهی #عصبانیت و بدزبانی او را ایجاد نکنید.
💠 لازمهی اینکار، شناخت #توقّعات و گلایههای #پرتکرار ولو بیجای همسر است. تا با مدیریت رفتار و گفتار خود، فضای خانه را از تشنّج دور نگه دارید.
💠 و البته نتیجهی این مراقبت و مدیریت که نوعی #مبارزه با هوای نفس است، کسب محبوبیت برای شماست و به تدریج صفات ناپسند همسرتان اصلاح خواهد شد.
❣ @hamsar_ane❣
💜
🌸💜
💜🌸💜
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌴🌴🌴🌴🌴
💞🍃روزى ڪه با سـلام تو آغاز مى شود
💞🍃تاشـب حسینى اسٺ تمـام دقایقش
صبحم به نام تو
حضرت عشق سلام✋
صلی الله عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِالله الحسین ❤️
35.23M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#پیشنهادویییییییژه🎁
#گفتگوی_مجازی🎥
✨با جناب #دکترسعیدعزیزی
🔵پیرامون موضوع :
#کنترل_خشم_خود_ودیگران🔴
#قسمت_سوم
#اختصاصی_کانال_همسران_موفق_فاطمی
❌کپی ممنوع
☘🌷☘🌷☘🌷
مشاهده لایوه های #دکترسعیدعزیزی بصورت زنده در آدرس زیر
https://instagram.com/dokhtarane_yas313
❣ @hamsar_ane❣
💜
🌸💜
💜🌸💜
#کلاس_نظم_و_هدف2
#جلسه3_قسمت26
#خانم_محمدی
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
به خانومه گفتیم دست داری میتونی بنویسی، خدا گفته اگه بنویسی اینطور میشه، بعد نمی نویسی.😏
سوال هست، ببخشید گفتیدبچه نميذارم قرآن و مفاتيح بخونم نباید بهش بگی بزار نماز بخونم بعداً میام؟
جواب⬅️ مثلاً اگه بچه طاقت نداره نماز مغرب و عشاء رو با هم نخون، من بارها تمرین کردم بچه میگه یکی بخون بریم بازی کنیم، بگو باشه، یکی بخون برو بازی کن، یعنی کلا یه جورای حساس شده، نماز نخون کلا میگه با من بازی کن چون اون شما رو ازش دور میکنه، هر چیزی که شما رو ازش دور بکنه بدش مياد
☎️یه موقع داری تلفن میزنی میگه با این تلفن حرف نزن،🍲 آشپزی نمیخواد بکنی بیا با من بازی کن،چون حس مالکیت داره شما رو مال خودش ميدونه،♻️ خدای بچه شمایی، الان جوابش رو بده اشکالی نداره
📣بچه صداتون میکنه شما تلفن صحبت می کنید یا الان بنده صحبت میکنم، دارید من رو نگاه میکنید هیچ اشکالی نداره بچه صداتون کرد بگو جانم، ببین اون چی میگه چون اون طاقتش کمه،
خانمی میگفت خب اینطوری آخه من نمازم رو دیر میخونم، اصلا انگار یه کاری رو نکردم هی میگه بیا با من بازی کن، برنامه ریزی شماست باید نیم ساعت قبل از اذان اینقدر باهاش بازی کنی که موقع اذان شما رو رها کنه.
❣ @hamsar_ane❣
💜
🌸💜
💜🌸💜
ارسال مطلب✅
کپی⛔️
35.23M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#پیشنهادویییییییژه🎁
#گفتگوی_مجازی🎥
✨با جناب #دکترسعیدعزیزی
🔵پیرامون موضوع :
#کنترل_خشم_خود_ودیگران🔴
#قسمت_چهارم
#اختصاصی_کانال_همسران_موفق_فاطمی
❌کپی ممنوع
☘🌷☘🌷☘🌷
❣ @hamsar_ane❣
💜
🌸💜
💜🌸💜
بانو(پیامازیادبیوگرافیوبخون):
❃↫✨« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »✨↬❃
✫⇠ #دختر_شینا
✫⇠قسمت :0⃣2⃣1⃣
#فصل_سیزدهم
هر روز گوش به زنگ بودم تا در باز شود و از راه برسد. این انتظارها آن قدر کش دار و سخت شده بود که یک روز بچه ها را برداشتم و پرسان پرسان رفتم سپاه. آنجا با هزار مصیبت توانستم خبری از او بگیرم. گفتند: «بی خبر نیستیم. الحمدلله حالش خوب است.»
با شنیدن همین چند تا جمله جان تازه ای گرفتم. ظهر شده بود که خسته و گرسنه رسیدیم خانه. پاهای کوچک و ظریف خدیجه درد می کرد. معصومه گرسنه بود و نق می زد. اول به معصومه رسیدم. تر و خشکش کردم. شیرش دادم و خواباندمش. بعد نوبت خدیجه شد. پاهایش را توی آب گرم شستم. غذایش را دادم و او را هم خواباندم. بچه ها آن قدر خسته شده بودند که تا عصر خوابیدند.
آن شب به جای اینکه با خیال راحت و آسوده بخوابم، برعکس خواب های بد و ناجور می دیدم. خواب دیدم صمد معصومه و خدیجه را بغل کرده و توی بیابانی برهوت می دود. چند نفر اسلحه به دست هم دنبالش بودند و می خواستند بچه ها را به زور از بغلش بگیرند. یک دفعه از خواب پریدم. دیدم قلبم تندتند می زند و عرق سردی روی پیشانی ام نشسته. بلند شدم یک لیوان آب خوردم و دوباره خوابیدم. عجیب بود که دوباره همان خواب را دیدم. از ترس از خواب پریدم؛ اما دوباره که خوابم برد، همان خواب را دیدم. بار آخری که با هول از خواب بیدار شدم، تصمیم گرفتم دیگر نخوابم.
ادامه دارد...
✫⇠قسمت :1⃣2⃣1⃣
#فصل_سیزدهم
با خودم گفتم: «نخوابیدن بهتر از خوابیدن و دیدن خواب های وحشتناک است.»
این بار سر و صداهای بیرون از خانه مرا ترساند. صدایی از توی راه پله می آمد. انگار کسی روی پله ها بود و داشت از طبقه پایین می آمد بالا؛ اما هیچ وقت به طبقه دوم نمی رسید. در را قفل کرده بودم. از پشت پنجره سایه های مبهمی را می دیدم. آدم هایی با صورت های بزرگ، با دست هایی سیاه. معصومه و خدیجه آرام و بی صدا دوطرفم خوابیده بودند. انگشت ها را توی گوش هایم فرو کردم و زیر پتو خزیدم. هر کاری می کردم، خوابم نمی برد. نمی دانم چقدر گذشت که یک دفعه یک نفر پتو را آرام از رویم کشید. سایه ای بالای سرم ایستاده بود، با ریش و سبیل سیاه. چراغ که روشن شد، دیدم صمد است. دستم را روی قلبم گذاشتم و گفتم: «ترسیدم. چرا در نزدی؟!»
خندید و گفت: «چشمم روشن، حالا از ما می ترسی؟!»
گفتم: «یک اِهِمی، یک اوهومی، چیزی. زهره ترک شدم.»
گفت: «خانم! به در زدم، نشنیدی. قفل در را باز کردم، نشنیدی. آمدم تو صدایت کردم، جواب ندادی. چه کار کنم. خوب برای خودت راحت گرفته ای خوابیده ای.»
رفت سراغ بچه ها. خم شد و تا می توانست بوسشان کرد.
نگفتم از سر شب خواب های بدی دیدم. نگفتم ترس برم داشته بود و از ترس گوش هایم را گرفته بودم، و صدایش را نشنیدم.
ادامه دارد...✒️