eitaa logo
همسران موفقِ فاطمی❤💍
11.5هزار دنبال‌کننده
10.5هزار عکس
2.7هزار ویدیو
62 فایل
💕هدف ما #نجات جامعه از #فقردانش_جنسی رواج #همسرداری_فاطمی و #پیوندبهتربین همسران است💕 ⛔کپی‌مطالب فقط باذکرمنبع ولینک جایزاست❤ 🙏آیدی #فـقـط جهت ارسال‌ایده‌هاوتجارب @Banoo9669 🎀 #تبلیغ‌کانال‌شما👇 https://eitaa.com/joinchat/254672920C9b16851ec4
مشاهده در ایتا
دانلود
👨👩👧👦 🌹🎤سرکارخانم 💞 ﻓﯿﻠﻢ ﺧﻮﺩﺗﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﮕﯿﺮﯾﺪ ﻭ ﺑﮕﺬﺍﺭﯾﺪ ﺟﻠﻮﯼ ﺧﻮﺩﺗﺎﻥ، ﺑﺒﯿﻨﯿﺪ ﻣﯽﺧﻮﺍﻫﯿﺪ ﺍﯾﻦ ﻓﯿﻠﻢ ﺭﺍ ﺟﻠﻮﯼ ﻫﻤﻪ ﭘﺨﺶ ﮐﻨﻨﺪ؟ بافرﺯﻧﺪﻡ ﭼﻄﻮﺭ ﺑﺮﺧﻮﺭﺩ ﮐﺮﺩﻡ؟ ﺑﺎ ﻣﺎﺩﺭﻡ و با همسرم ﭼﮕﻮﻧﻪ ﺣﺮﻑ ﺯﺩﻡ؟ ﺍﮔﺮ ﺣﺎﺿﺮ ﻧﯿﺴﺘﯽ ﺍﯾﻦ ﻓﯿﻠﻢ ﺭﺍ ﺑﻘﯿﻪ ﻣﺮﺩﻡ ﺑﺒﯿﻨﻨﺪ ﯾﻌﻨﯽ ﺧﻮﺏ ﻧﯿﺴﺘﯽ ! ﺍﯾﻦ ﯾﮏ ﺗﻌﺮﯾﻒ ﺍﺯ ﺗﻘﻮﺍﺳﺖ،یعنیﺗﻤﺎﻡ ﺍﻋﻤﺎﻟﺖ ﺭﺍ ﺭﻭﯼ ﺳﺮﺕ ﺑﮕﺬﺍﺭﯼ ﻭ ﺑِﺮَﻭﯼ ﺑﺎﺯﺍﺭ، ﺩﻭﺭﯼ ﺑﺰﻧﯽ ﻭ ﺷﺮﻣﻨﺪﻩ ﻧﺸﻮﯼ. ❣ @hamsar_ane
🌹 مجلس روضه که امسال گرفتیم تو خونه ... به نیت فرج اقا امام زمان عج @hamsar_ane
🌹💕🌹💕🌹💕🌹💕🌹💕🌹 نويسنده: سيد طاها ايمانی 🌹قسمت پنجاه و هشتم: حس دوم 🍃درخواست تحویل مدارکم رو به دانشگاه دادم ... باورشون نمی شد می خوام برگردم ایران ... 🍃هر چند، حق داشتن ... نمی تونم بگم وسوسه شیطان و اون دنیای فوق العاده ای که برام ترتیب داده بودن ... گاهی اوقات، ازم دلبری نمی کرد ... اونقدر قوی که ته دلم می لرزید ... 🍃زنگ زدم ایران و به زبان بی زبانی به مادرم گفتم می خوام برگردم ... اول که فکر کرد برای دیدار میام ... خیلی خوشحال شد ... اما وقتی فهمید برای همیشه است ... حالت صداش تغییر کرد ... توضیح برام سخت بود ... - چرا مادر؟ ... اتفاقی افتاده؟ ... - اتفاق که نمیشه گفت ... اما شرایط برای من مناسب نیست ... منم تصمیم گرفتم برگردم ... خدا برای من، شیرین تر از خرماست ... - اما علی که گفت ... 🍃پریدم وسط حرفش ... بغض گلوم رو گرفت ... - من نمی دونم چرا بابا گفت بیام ... فقط می دونم این مدت امتحان های خیلی سختی رو پس دادم ... بارها نزدیک بود کل ایمانم رو به باد بدم ... گریه ام گرفت ... مامان نمی دونی چی کشیدم ... من، تک و تنها ... له شدم ... 🍃توی اون لحظات به حدی حالم خراب بود که فراموش کردم ... دارم با دل یه مادر که دور از بچه اش، اون سر دنیاست ... چه می کنم ... و چه افکار دردآوری رو توی ذهنش وارد می کنم... 🍃چند ساعت بعد، خیلی از خودم خجالت کشیدم ... - چطور تونستی بگی تک و تنها ... اگر کمک خدا نبود الان چی از ایمانت مونده بود؟ ... فکر کردی هنر کردی زینب خانم؟ ... 🍃غرق در افکار مختلف ... داشتم وسایلم رو می بستم که تلفن زنگ زد ... دکتر دایسون ... رئیس تیم جراحی عمومی بود ... خودش شخصا تماس گرفته بود تا بگه ... دانشگاه با تمام شرایط و درخواست های من موافقت کرده ... 🍃برای چند لحظه حس پیروزی عجیبی بهم دست داد ... اما یه چیزی ته دلم می گفت ... اینقدر خوشحال نباش ... همه چیز به این راحتی تموم نمیشه ... 🍃و حق، با حس دوم بود ... 🎯 ادامه دارد... ❣ @hamsar_ane
🌹💕🌹💕🌹💕🌹💕🌹 نويسنده: سيد طاها ايمانی 🌹قسمت پنجاه و نهم: هوای دلپذیر 🍃برعکس قبل، و برعکس بقیه دانشجوها ... شیفت های من، از همه طولانی تر شد ... نه تنها طولانی ... پشت سر هم و فشرده ... فشار درس و کار به شدت شدید شده بود ... 🍃گاهی اونقدر روی پاهام می ایستادم که دیگه حس شون نمی کردم ... از ترس واریس، اونها رو محکم می بستم ... به حدی خسته می شدم که نشسته خوابم می برد ... 🍃سخت تر از همه، رمضان از راه رسید ... حتی یه بار، کل فاصله افطار تا سحر رو توی اتاق عمل بودم ... عمل پشت عمل ... 🍃انگار زمین و آسمان، دست به دست هم داده بود تا من رو به زانو در بیاره ... اما مبارزه و سرسختی توی ژن و خون من بود... 🍃از روز قبل، فقط دو ساعت خوابیده بودم ... کل شب بیدار ... از شدت خستگی خوابم نمی برد ... بعد از ظهر بود و هوا، ملایم و خنک ... رفتم توی حیاط ... هوای خنک، کمی حالم رو بهتر کرد ... توی حال خودم بودم که یهو دکتر دایسون از پشت سر، صدام کرد ... و با لبخند بهم سلام کرد ... - امشب هم شیفت هستید؟ - بله ... - واقعا هوای دلپذیری شده ... 🍃با لبخند، بله دیگه ای گفتم ... و ته دلم التماس می کردم به جای گفتن این حرف ها، زودتر بره ... بیش از اندازه خسته بودم و اصلا حس صحبت کردن نداشتم ... اون هم سر چنین موضوعاتی ... 🍃به نشانه ادب، سرم رو خم کردم ... اومدم برم که دوباره صدام کرد ... - خانم حسینی ... من به شما علاقه مند شدم ... و اگر از نظر شما اشکالی نداشته باشه ... می خواستم بیشتر باهاتون آشنا بشم ... 🎯 ادامه دارد... ❣ @hamsar_ane
‍ ❣همسرانه قسمت سیزدهم: به ظاهر همسرت اهمیت بده✨ درباره لباس و ظاهر همسرت حساس باش و در کنار آرایش خودت به اونم هم توجه کن... اینجوری برای ورود به جامعه مرتب و تمیز و موجه هست 🎀باور کن یه شونه کوچیک به موهاش بزنی مثل یه پسر کوچولو قند تو دلش آب میشه😁😁 ...ادامه دارد... ...با ما همراه باشید... ❣ @hamsar_ane
همسران موفقِ فاطمی❤💍
#قرعه_کشی_اربعین ⚜به رسم هر ساله مان🙏 #قدم بعدی برای ابی عبدالله🌹 ✅طرح کمک هزینه‌ برای #زائری
: ✅خانمای عزیز تااین لحظه مبلغ ۳۵/۰۰۰تومان دیگه واریزشده.. 🙏مدد برسونید واین پیام بالارو نشر بدید برای ان شالله به هر میزان که خیرین کمک بفرمایند و به حدنصاب برسه قرعه کشی خواهیم داشت بزودی🌹
#نذری #ظهرعاشورا #ایده_دیزایین 🕊🕊 مادرم گفت برو روضه جلا میگیری چای آنجا بخوری جام بلا میگیری پدرم گفت اگر نوکر خوبی باشی عاقبت تذکره کرببلا میگیری ❤️السلام و علیک یا ابا عبدالله❤️ ❣ @hamsar_ane❣
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❌شیشه های عطر و ادکلن تو کیف دستی تون جا نمیشه ؟ ✅با این ترفند ساده ولی عالی مشکلتون به راحتی حل میشه 👌 موندگاریش بیشتره، توی جیب هم جا میشه :) ❣ @hamsar_ane
_ ✅هنوز عقد بوديم. يكي از دوستاي دانشگاهم چند روز بعد عقد بدون هیچ مراسمي، رفتن سر خونه و زندگی...😳 یه خونه ي كوچولوي سي متري، انقدر که حتي تخت توي اتاق خوابش جا نمیشد... یه روز براي يك پروژه ي مشترك دانشگاهمون قرار شد برم خونشون.😏 از خونه پدري من تا خونشون کمتر از پنج دقیقه راه بود. تمام طول مسیر به این فکر میکردم که چه اشتباهی کرد بدون مراسم رفت سر زندگی،😕 چطوري آخه تو خونه سي متري زندگی میکنه، چطوري هم درس میخونه هم توالت خونه رو میشوره؟! 😐 و ذهنم پر از افکار منفي بود و هي به خودم نهیب میزدم خودت رو جمع و جور کن از ریخت و قیافه ترمتوجه احساست نشه... چهار طبقه بدون سانسور رفتم بالا و نفس نفس زنان زنگ زدم. در خونه که باز شد انگار همه چیز تو ذهن من فرق کرد. 🤔 روسریش رو بسته بود روي سرش و داشت نظافت میکرد. بوي زرشك پلو با مرغ خیلی وسوسه برانگیزي میومد و همه جا از تميزي برق میزد...👏 من که رفتم تو برام چایی و شيريني اورد و عذرخواهی کرد و گفت باید برم توالت خونه رو بشورم... گفتم نمیخواد بابا بیا بشین من نمیرم دستشويي... حرفي زد که هر روز و هر روز تو ذهنمه... 😳 گفت من هر روز وقتي جارو میکشم، سرویس ها رو میشورم، خونه رو گردگیري میکنم و غذا | میپزم، خدارو به خاطر تك تك این داشته هام شکر میکنم و با کیف و لذت این کارها رو انجام میدم، اصلا اذیت نمیشم تا چايي بخوري اومدم... ☺️😊 چايي م سرد شد و من هنوز داشتم به این فکر میکردم که حالا میفهمم اینهمه انرژی مثبت و عالي این خونه ی کوچيك و این زوج عاشق و کم توقع از کجا میاد... البته که الان به چيزهاي خيلي عالي و غير قابل وصفي رسیدن خداروشکر... 🎁فردا به محض اینکه چشم باز کردي، براي يك روز تازه که زنده هستي از ته قلب سپاسگزار باش. از لحظه ي بیدار شدن تا وقتي شروع به کارهای روزانه ت میکني، 🎈بابت هر چیزی که لمس میکني از ته قلب شکر کن و بگو سپاسگزارم. تمرین اول رو مثل ده تمرین قبلي با ده موهبت جدید انجام بده. 👌قبل از خواب سنگ جادويي ت رو تو دستت بگیر و بابت بهترین اتفاق روزت سپاسگزار باش... تمرین ۲) ⁉️‼️ با منید؟ دستاتون تو دست منه ؟؟؟ جا نمونیدا... ⛔️نذارید خسته شید و تمرین ها رو نصفه رها کنید... روزهای شگفت انگیزي در انتظارمونه و و و....😍😍😍😍😍 •┈💫┈〰••✾🍄•🌵•🍄✾••〰┈💫┈• کانال داران عزیز🌹 عذرمیخوام🙏   بدون لینک ⛔️ فقط ❤️ •┈💫┈〰••✾🍄•🌵•🍄✾••〰┈💫┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا