چقدر سخت😱
#چالش🤪
🙃@hamsaran_shad
خدا رحمت شون کنه😥
#چالش🤪
🙃@hamsaran_shad
😂
سلام من وقتی بیدار میشم طول میکشه ویندوزم بالا بیاد. یادمه یک بار فکر کنم ۱۲_۱۳ سالم بود شیفت صبحی بودم از خواب بلند شدم لباسام رو پوشیدم رفتم سر کوچه تا سرویس بیاد. بعد از چند لحظه دیدم بابام اومد دنبالم گفت دختر حسابی نصف شبی اینجا چرا اومدی؟ تازه دیدم ساعت 2 نصف شبه😐 خاک به سرم خوب شد ندزدیدنم🤦♀
#سوتی
_😅❤️______
@hamsaran_shad
____________
😂
چند سال قبل کە حدود چند روز بود عقد کرده بودیم، خونەی همسری یه شهری نزدیک خودمون بودند، القصه سوار تاکسی بودیم و میخواستیم بریم منزل مادر خانمم که ما حواسمون کاملا پرت بود که به کوچه مقصد رسیدیم و راننده هم که کاملا تو این عالم نبود دیده بود که ما پیاده نمیشیم ما رو دوباره بە همون نقطه مبدا که سوار شدە بودیم برگردونده بود😂که یە هو متوجه شدیم و سریع پیاده شدیم و از خنده پخش زمین شدیم. این سوتی خفن رو حتی پیش خانوادەهامون تعریف نکردیم که سوژه نشیم😂
#سوتی
_😅❤️______
@hamsaran_shad
____________
😂
حنابندون خالم بود من حدودا ۱۰ سالم بود، تو خونه داماد همه با هم صحبت ميكردن بزرگترا مرد و زن نشسته بودن، درباره خواهرشوهر خالم كه تک دختره ميگفتن فلانی يكی يه دو نه هست، من ابله بلند گفتم يكی يه دونه خل ديوونه!!!!! جمع همه ساكت شدن و مامانم از خجالتم در اومد.😂
#سوتی
_😅❤️______
@hamsaran_shad
____________
😂
سلام دختر من معاون مدرسه هست، این سوتی که میخواهم بگم مال مدیر مدرسه هست، از زبون خود مدیر میگم چند وقت پیش یه جلسه بود که از مدیر کل بگیر تا مدیران مدارس همه بودن وقتی جلسه تموم شد من و چند تا از مدیرها وایساده بودیم و داشتیم با هم صحبت میکردیم که مدیر کل از پیش ما رد شد و از جیبش یه مشت پسته در آورد و ریخت کف دست ما و رفت صحبت ما هم تموم شد من آمدم این طرف خیابان که سوار تاکسی بشم داشتم پسته ها را هم میخوردم و پوستش را هم می ریختم توی کیفم که یک آن با مدیر کل که تو ماشینش بود رخ تو رخ شدم وای اون لحظه از خجالت آب شدم پیش خودم گفتم حالا مدیر کل میگه این چقدر گشنه بود😂😂 کاش زمین دهن باز میکرد من را میبلعید ولی اون لحظه را نمیدیدم از خجالت مردم.
#سوتی
_😅❤️______
@hamsaran_shad
____________
😂
سلام یه همسایه ای داریم تعریف میکرد، (از زبون خودش میگم) حدود ۲۵، ۳۰ سال پیش برادر کوچیکتر ما سرباز بوده ولی متاسفانه مرتب فرار میکرده میومده خونه، من مجبور شدم ببرمش محل خدمتش که شیراز بود به پادگان محل خدمتش که شیراز بود تحویل دادم و برگشتم، اون موقع بخاطر کمبود ماشین مجبور شدم با یه ماشین دیگه که مسیرش دورتر از روستامون بود برگردم، اونجا چون شب شده بود و هوا تاریک، چند تا سگ دنبالم کردن که به زور از دستشون فرار کردم😄😥 و با چه بدبختی با لباس گِلی رسیدم خونه، وقتی رسیدم خونه در کمال تعجب دیدم برادرم زودتر از من رسیده خونه سر سفره نشسته داره غذا میخوره🤣اون لحظه من رو کارد میزدی خونم نمی یومد 🤣
#سوتی
_😅❤️______
@hamsaran_shad
____________
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سه چیزی که حتی بعد از مرگ انسان باقی می ماند ودر پرونده اعمال او نوشته می شود
_💚________
@hamsaran_shad
____________
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✿✵✨🍃<❈﷽❈>🍃✨✵✿
👈شرایط نماز جماعت قسمت ۳ ، اگر صف نماز جماعت طولانی باشد، نماز چگونه خواهد بود؟
✅#احکام_نماز
_💚________
@hamsaran_shad
____________
🍃
#ختم_چهارآیہ_گره_گشا
✍🏻جهت عقد اللسان و رفعت و عزت و استجابت دعا و تسهیل امور و حب خلایق ۳۳۳۳ بار بخوان :
🌺🍃آیات ۱و ۲ سوره یس :
يس وَالْقُرْآنِ الْحَكِيمِ
🍃🌺آیہ ے ۱ سوره ص :
ص وَالْقُرْآنِ ذِي الذِّكْرِ
🌺🍃آیہ ے ۱ سوره ق :
ق وَالْقُرْآنِ الْمَجِيدِ
🌺🍃آیہ ے۱ سوره قلم :
ن وَالْقَلَمِ وَمَا يَسْطُرُونَ
📚ختوم و اذکار ج ۱ص ۲۰۲
_💚________
@hamsaran_shad
____________
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 اعتماد به خدا کلید حل همهی مشکلات
👤 آیت الله سیدان
_💚________
@hamsaran_shad
____________
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔸صدقه رو به نیت امام زمان علیه السلام بدیم
🔸حجت الاسلام عالی
_💚________
@hamsaran_shad
____________
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢 بِسمِ اللّٰهِ الرَّحمٰن الرَّحیم💢
دعای قرآنی برای گشایش کار!
#سخنرانی🔊
حجتالاسلام #رفیعی🎙
_💚________
@hamsaran_shad
____________
😂
قبلنا وقتی میخواستم غذا درست کنم دخترم خیلی کوچک بود میگفت منم میخوام درست کنم میگفتم باشه ظرفتو بیار درست کن،ظرفشو میاورد و با من شروع میکرد مثلا ماکارانی رو میشکوند میریخت تو ظرف پلاستیکیش میذاشت گوشه بخاری
بعد میرفت که آماده بشه
بعد منم یواشکی غذای آماده شده رو میریختم تو ظرفش،دخترم میرفت که به غذاش سر بزنه میدید غذاش آماده شده ذوق میکرد و میگفت غذام آماده شده بخدا آماده شده،جالب اینجاست که پسرم میگفت غذای تو ازمامانم خوشمزه تر شده از غذات به منم میدی؟🤣🤣
#سوتی
_😅❤️______
@hamsaran_shad
____________
😂
سلام ی سری داشتیم میرفتیم مشهد با کل خانواده،باد بسیاربسیار شدیدی می یومد
طوری که میخواست ماشینارو از جا بکنه
مخصوصا ماشین پراید ما با اینکه ۵ نفر بودیم ولی بچه ها خیلی کوچک وسبک بودن
بعد پدر شوهرم ۲نفر را آورد ماشین ما تا ماشینمون سنگین بشه وباد نبردمون😂😂😂
#سوتی
_😅❤️______
@hamsaran_shad
____________
😂
شوهرم ورشکست شد حتی مجبور شدیمتمام وسایل خونه رو بفروشیم من بیرون جلو فامیل همسایه برو ی خودم نمیاوردم حتی روغن نداشتیم باهاش غذا بپزم منم ناهار یه روز سیب زمینی رو نمک کباب کردم دادم بچه ها خوردن رفتم تو کوچه زن همسایه پرسید ناهار چی داشتین
گفتم پلو با مرغ دخترم 5 سالش بود گفت مامان چرا درو غ میگی سیب زمینی کبابی خوردیم😨😨😱😱😱🤭🤭🤭بچه ابرومو برد😅😅
#سوتی
_😅❤️______
@hamsaran_shad
____________
😂
محل کارمون خیلی چرت وپرت میگیمو دلقک بازی میکنیم یه روز همکارم تعریف میکرد ک با چرخ میرفته خونه یاد چرت و پرتای تو بودم تو عالمم خودم بودمو میخندیدم
یهو چشمم افتاد به یه مرده که با دست منو به دوستش نشون میداد و میگفت نگاه دنیا دست ایناست معلوم نیس به چی میخنده یه لحظه به خودم دیدم لبام تا بنا گوش بازه و سرخ و سفید شدم و سریع متواری شدم😂😂
#سوتی
_😅❤️______
@hamsaran_shad
____________
🧿📿🔮
از دخالت های خانواده شوهر بگین ؟....👇
#چالش🤪
🙃@hamsaran_shad
من سکوت
#چالش🤪
🙃@hamsaran_shad
😂
دیروز تو کلاس🥲😂کلاس ریاضی داشتیم معلم ریاضیمونم خیلی بیش از حد جدّیه😶معلم داشت تو تخته سوال مینوشت که بچها بیان حل کنن🙄من دستمو که بلند کردم ازش اجازه بگیرم که اول من بیام پای تخته🤭
(مداد دستم بود)وقتی میخواستم دستمو بلند کنن اجازه بگیرم یهو مداد از دستم در رفت پرت شد رفت خورد به پنجره کلاس،معلمم گف که چرا مداد پرت میکنی شاید میخورد تو چش یکی و(از همین نصیحتا😑😶)
منم هی میگم خانوم من میخواستم دستمو بلند کنم اجازه بگیرم هی اون نصیحتم میکرد🥲😆حالا من از خجالت آب میشم خندمم میگیره😓😂
#سوتی
_😅❤️______
@hamsaran_shad
____________
😂
اوایل کرونا بود. رفتم نون بگیریم من پول نون روکه خواستم بدم ، تحویلدار پول مرده ، پول رو با انبر ازم گرفت و انداخت توی صندوق
بعد پنج دقیقه دیدیم داره پولارو دسته بندی میکنه بدون دستکش😅هیچی دیگه منم شاخ دراوردم از تعجب 🤔بهش گفتم اقا شما پولو از من با انبر میگیری اونوقت میای دوباره جمشون میکنی خو چه کاریه پر ویروسه اسکناسا
گفت دستمو میگیرم رو به کوره کروناها جزغاله میشه،هیچی دیگه منم پرام ریخت ازین جواب و قانع شدم وهنوز دلم برا ویروسه میسوزه که کبابش کردن🤣🤣🤣
#سوتی
_😅❤️______
@hamsaran_shad
____________
😂
۷سال پیش که کلاس چهارم بودم صبح که پا شدم برم مدرسه حاضر شدم و مانتو شلوارمو پوشیدم و کاپشنمو پوشیدم و رفتم سوار ماشین شدم،هوا خیلی سرد بود و من با کاپشن تو کلاس نشسته بودم (با غرور😐😁)
زنگ که خورد رفتم حیاط مدرسه و داشتم تو حیاط قدم میزدم تنهایی،یکی از همکلاسیام اومد پیشم بهم گفت این چیه چسبیده به کاپشنت؟نگا کردم دیدم واااااااااااییی لنگه جورابم چسبیده به چسب کاپشنم😖😲 (کاپشنم چسب دار بود)
بهش گفتم چیزی نیس ولش کن (به رو نیاوردم)😂😂زود گذاشتم تو جیبم هیچی دیگه از خجالت آب شدم رفتم تو زمین😬
#سوتی
_😅❤️______
@hamsaran_shad
____________
😂
چند ماه پیش برادرم سرماخوردگی شدید گرفته بود و بردیمش دکتر و دکتر براش سرم نوشت داداشم گریه 😭😭داداش من خیلی بد رگ هست یعنی رگ بزور پیدامیشه🤣رفتیم تا براش بزنه حالا داداش من هرچی فحش از بچگیش بلد بود نثار این پرستار بدبخت میکرد 😂منم بیرون میخندیدم 😂😅
وقتی اومدیم بیرون از روی عصبانیت میگفت میمردی این رگو زودتر پیداکنی ، بزار دکتر بشم پدرتو در میارم، مامانم عین میگ میگ از درمانگاه زد بیرون 😅😅داداش منم میلنگید 🙃😇منم با خنده 😂رفتیم بیرون
#سوتی
_😅❤️______
@hamsaran_shad
____________
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آیت الله بهجت؛
بارها به کسانی که از ایشان
برای رهایی از مشکلات دستورالعملی
می خواستند، به استغفار توصیه می کردند
و این روایت رسول خدا(ص) را
یادآور می شد که:
«ألا أُخْبِرُکُم بِدائِکُم و دَوائِکم؟
داؤُکُم الذّنوبُ و دَواؤُکُم الإستغفار؛
آیا شما را به دردتان و دوایتان خبر ندهم؟
درد شما گناهان است و دوای شما استغفار»
_💚________
@hamsaran_shad
____________