🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸
@Hamsarane_Beheshti
🔹🔸🔹🔸🔹🔸
#سبک زندگی شما، مدل ۹۹ درجه است یا ۱۰۰ درجه؟
یک #قانون ساده علمی وجود دارد که در ۹۹ درجه سانتیگراد آب داغ هست اما در ۱۰۰ درجه در حال جوش هست و بخار تولید میکند!
میدانید قدرتی که بخار دارد میتواند یک لوکوموتیو را به حرکت در بیاورد!
دقت کنید این همه #تفاوت را فقط "یک درجه" ایجاد کرد!
سبک زندگی شما چگونه است؟
لوکوموتیو زندگی خودتان را چگونه حرکت میدهید؟
اصلاً لوکوموتیو شما حرکت میکند یا منتظر یک روز خوب هستید تا راه بیافتد؟
ماخیلی وقتها تصمیم به انجام کاری میگیریم و خوب هم #تلاش میکنیم اما تلاشمان آن تلاش ۱۰۰ درجه سانتیگرادی نیست!
قبول دارید؟ پس یک مقدار فکر کنید و ببینید برای رسیدن به همین یک درجه بالاتر و دیدن نتایج متفاوت باید چه اقدامی انجام دهید؟
🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸
@Hamsarane_Beheshti
🔹🔸🔹🔸🔹🔸
هدایت شده از گسترده فانوس🔰
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
داستان جنی که نباید بهش نزدیک بشی وگرنه....😱💔🚷
FACT⇝https://eitaa.com/joinchat/2964980535Cd67abaea5b
- راز زندگی پوریای ولی و انیمیشن پهلوانان که ازش ساختن🙆🔥👇🏿
𝐉𝐨𝐢𝐧 ⇝https://eitaa.com/joinchat/2964980535Cd67abaea5b
"منبع فکتا و دانستنی های عجیب🥵☝️🏻
هدایت شده از مشاوره بهشتی
🕰تاریخ مرگ متولدین هرماه😳😭‼️
متولد کدوم ماهی بزن رو لینک تاریخ مرگت رو ببین 🙀🔞
فَروردین🖤 اردیبهِشت🖤 خُرداد🖤
تیرِ🖤 مُرداد🖤 شَهریور🖤
مِهر🖤 آبان🖤 آذر🖤
دی🖤 بَهمن🖤 اسفند🖤
تاریخ مرگ من 12 شهریور بود😳😱☝️🏻
↴
خدایا تو بساز تو بسازی قشنگتره
امیدوارم به هرچی که دوست داری برسی
صبور باش که بهترین ها در انتظارته
╰─► @hamsarane_beheshti
هدایت شده از تبلیغات گسترده ماهان
👙همسرم از #لباس های تکراریم خسته شده بود و هی غر میزد😒
به شوهرم حق میدادم اگه بهم بی توجهی کنه 😔
تا اینکه با این کانال آشنا شدم🤗 بی نظیر بود 😱 عجب #ست های #خفنی😋
♨️ #ستها و #لباس_خوابهاشو تو هیچ کانالی پیدا نمیکنی🙊♨️
این کانال رو از دست ندین 😉👇معجزه میکنه رابطه ها رو🙊😋
http://eitaa.com/joinchat/2738159619C277ec4e434
♨️ به همراه #تخفیات_ویژه ♨️
هدایت شده از مشاوره بهشتی
پولت کمه؟😢 ست های خوبم می خوای؟😩🥺
نگران نباش!😉
این کانال جنساشو با #تخفیف_ویژه می فروشه🥳
🔥 تازه #فروش_قسطی هم دارن🔥
👇👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2738159619C277ec4e434
🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸
@Hamsarane_Beheshti
🔹🔸🔹🔸🔹🔸
بعضیا سعی دارن هر طور شده بهت بفهمونن که تو خوش نیستی و همیشه یه چیزی کم داری
مثلا همسرت برات #هدیه میگیره در حد توانش یکی میاد میگه خوشگلههااا اما ندیدی فلانی برا همسرش چی گرفته!
.
لباس نو میخری میاد میگه قشنگهها اما ندیدی فلانی لباسش چه خوشگله البته گرونترم هست(نمیدونه که سلیقهها فرق میکنه!)
.
تو امتحان نمره بالایی میگیری همون شخص میاد بهت میگه خیلی خوبه مشخصه با هوشی اما فلانی باهوش تره
.
مسافرت میری میاد میگه؛
حتما خوش گذشته اما خب چرا جای بهتری نرفتی!
.
وسیله برا خونت میگیری میاد میگه آره خیلی خوبه اما باز خیلی چیزا کم داری که تو این گرونی فکر نمیکنم توان خریدشو داشته باشی
(عزیز دلم تو از کجا میدونی من توانشو ندارم!!!)
.
ما هم میتونیم به حرفهاشون #گوش کنیم و متأثر بشیم
و
در عین حال میتونیم از حرفهاشون بگذریم و اونا رو بذاریم به حساب "#بیشعوری"
آدم فقط و فقط خودش میدونه در چه سطحی از #توانایی هست و میتونه چه کارا بکنه و از پس چه کارایی بر نمیاد پس بخودت #ایمان داشته باش و بذار بقیه هرچی میخوان بگن.
و در نهایت یادت باشه حتی اگه چیزی کم داشتی به کسی نگو چون فقط خودت میتونی نداشتههاتو به داشته تبدیل کنی
#بی_شعوری
🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸
@hamsarane_beheshti
🔹🔸🔹🔸🔹🔸
هدایت شده از اطلاع رسانی گسترده حرفهای
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️😁 ایمان بیارید☝️
⭕️ فقط 15 روز از بسته ابردوا خوردن 😳☝️
یک مکمل غذایی فوق العاده😍
⭕️ ابَردوا انواع بیماری رو درمان میکنه ،،فشار بالا، دیسک، آرتروز، زانو درد، کبدچرب، تیروئید، میگرن و... فقط با مصرف یک دارو...
https://eitaa.com/joinchat/2757100156Cf50f9255cf
بعد از زدن روی لینک باید حتما گزینه تایید رو بزنید👇
https://eitaa.com/joinchat/2757100156Cf50f9255cf
هدایت شده از مشاوره بهشتی
🔴#دختر ۱۸ ساله ام هر شب #ساعت ۳ به کجا می رود ⁉️⚠️
#چند شبی بود که متوجه سر وصداهای عجیبی از اتاق دخترم الهام میشدم ...اما اهمیت نمیدادم ؛ یک شب ساعت حدود ۳ نصف شب رفتم اتاق #الهام که در کمال تعجب دیدم نیست 😳
برگشتم و با ترس همسرم مریم را بیدار کردم و با عجله به اتاق #دخترمون رفتیم
اما در کمال ناباروری دیدم ....😱
❌#ادامه داستان 👇👇
https://eitaa.com/joinchat/1144914193C283d282194
برا ادامه سرگذشت و داستان های واقعی عضو شوید
↴
خدای من
من غیر از تو مهربان و بخشنده ای ندارم غیر از تو کسی را ندارم که از او نیازم را بخواهم از تو که بی نیازی و از تو که قدرتمندی می خواهم که قلبم را شاد و پر از آرامش کنی ..
خدایا !...تو تنها تکیه گاه و پناه من هستی ..تو ای خدای من تنها امید قلب بی تاب و نا آرام منی .
و من ای خدای مهربانم با امید به لطفت با امید به رحمتت به قلبم آرامش میدهم و با خود می گویم که خدای من ! قدرتمندترین و مهربانترین تکیه گاه و پناه من است . و اوست خدای من که ...خیلی خوب و خیلی زود به قلبم آرامش و شادی و خوشحالی را تا همیشه هدیه خواهد داد.
خدای من ! تو را سپاس برای هر آنچه که به من عطا کرده ای و هر آنچه که به من عطا خواهی کرد . تو را سپاس برای اینکه همیشه مواظب و نگهدار من بوده ای . تو را سپاس برای همه ی مهربانی هایت .
خدای من ! تو را سپاس برای آرامش و شادی و خوشبختی که خیلی زود و خیلی خوب با معجزه ای ناب به من هدیه خواهی داد.
╰─► @hamsarane_beheshti
↴
گاهی #ناز همسرتان را بکشید
یکی از اصول آئین #همسرداری این است که باید کاری کنید تا همسرتان احساس خاص بودن بکند. هیچ چیز برای یک #زن خوشایندتر از این نیست که شوهرش او را #لوس کند و نازش را بکشد. اگر همسرتان را بدون دلیل لوس کنید، این ناز و #نوازش ها به بهبود و تقویت رابطه تان کمک خواهد کرد. وقتی ناز همسرتان را بکشید، این #مهربانی اهمیت بسیاری برای همسرتان خواهد داشت و او متوجه میشود که چقدر به او #اهمیت میدهید، دوستش دارید و خواهان شادی و #خوشبختی اش هستید.
منظورمان این نیست که #هدایای گران قیمت برای همسرتان بخرید، کافی است کارهای کوچکی را که او دوست دارد، انجام بدهید؛ مثلاً صبحها در #آغوشش بگیرید، بدون مقدمه برایش نامه های #عاشقانه بفرستید یا صبحانه اش را برایش به #تختخواب بیاورید. میتوانید همسرتان را به یک #سفر ناگهانی ببرید یا با یک هدیهی کوچک غافلگیرش کنید. این ژست های عاشقانه باعث میشود که او چشم بسته شما را دوست داشته باشد
#دلبری_مردانه
╭
╰─► @hamsarane_beheshti
💠•••••💕°°°°💕••••💠
••قسمت ۲۰۰
••💠°° پناه °°💠••
صدای خروپفش که بالا رفت، تکانی به خود داد، گام رو به جلو برداشت، پنج انگشت مقابل چشمان بستهاش تکان داد، و آرام صدایش کرد. ریاکشنی که نشان داد، کنج لبش به نیشخند بالا رفت.
از ناهوشیاریاش سوءاستفاده کرد و بیمحابا پنجه پیش کشید و در جیب شلوار جینش فرو برد. ایمان فسفسی کرد و سر روی بالشت جابهجا کرد، اهمیت نداد. عادتش بود، گهی حتی در خواب اباطیل هم نشخوار میکرد. به او ناآشنا نبود، با هم قد کشیده و استخوان ترکاندند.
گوشی موبایلش را بیسروصدا برداشت. پنجهاش را در دست گرفت. ایمان اما تقلا برای باز پسگیریاش نکرد. چهرهاش غرق در خواب بود، انگار که سالها خواب به چشمانش نیامده باشد و حال این مهم انجام گرفته باشد.
انگشت سبابهاش را روی حسگر اثر انگشت پشت گوشی فشرد و صفحه همانگونه که انتظار میرفت باز شد.
پتو را به آرامی روی سرش کشید. بوی آمونیاک شامهاش را بسان قله فتح کرده بود. مردک در حالت سگ مستی بیاختیار و مثانهاش هم پرکار میشد. صدای خروپفش اتاق را برداشته و موجبات رنجش گوشهایش را فراهم کرده بود ولی نباید فرصتسوزی میکرد. کم پیش میآمد که بنوشد. بیش از ظرفیت محتاطتر مینوشد. معمولاً خواب سنگینی داشت. بعید میدانست تا فردا دمادم ظهر چشم بگشاید، یا حتی یک کدام از هرزروی یا هرزگوییهای در حالت مستیاش را به یاد بیاورد.
گوشی موبایلش را بیصدا کرد، دستی به حدفاصل دو ابرویش که منبع دردی بیانتها بود کشید و به سمت پاتختی گام برداشت. او هنوز خرناس میکشید، توجهی نکرد، مقابل پاتختی خم شد، ایمان جنینوار در خود جمع شده بود. پتو از روی ساق پایش کنار رفت.
لحظاتی به او خیره ماند و حرکت اضافی که از او نمیدید، ابتدا با دو ضربه پیاپی به صفحه گوشی از خاموش شدن احتمالی پیش از موعدش جلوگیری کرد و بعد بیسروصدا کشو را جلو کشید.
---
دست به پهلو شد، بستانکار نگاهش کرد و با نیش و کنایه گفت:
چه عجب آقا!
محلش نداد، گام جلو گذاشت، فضای خانه خنک بود، اسپیلت روشن بود، خانه در قیاس با آن بیرون بهشت بود. آن بیرون از فرط گرما خر تب میکرد و تخممرغ روی آسفالت نیمرو میشد.
تابستان به بهاران تجاوز کرده و پیش از موعد مقرر سر رسیده بود. هنوز بهار طی نشده گرما خودش را وسط انداخته بود.
دو کمهی بالای پیراهنش را باز کرد، حوریا با چشمان بغکرده سد راهش شد. در گلویش بغض نیشتر میزد و در چشمانش اسید میجوشید.
سرپنجه به بازوی بسان سنگش رساند:
نمیگی زنم تو خونه تنهاست، ناموسم شاید بترسه شب تنهایی؛ تو مردی؟
بیجوابش گذاشت، نیشخندی به روی بزکنکردهاش زد، حالا که هیچ نوع کرم پودر و مواد آرایشی به صورت نداشت منافذ بازش به وضوح رویت میشد، سیاهی دور چشمش، خشکی دور لب، جوش سرسیاه روی بینی که به نظر مدتها بود پاکسازی نشده بود!
بینی بالا کشید:
میخندی؟
دستش را به آرامی پس زد، حوریا اما از سر راهش کنار نرفت:
دیشب تا خود صبح پلک روی هم نذاشتم، یخچال قولنج شکونده به خودم لرزیدم، باد پیچید، تو جا نشستم...
خودت انتخاب کردی که اینطور زندگی کنی؟! نکردی؟
💠•••••💕°°°°💕••••💠
《 قسمت قبلی《🩵》
(این داستان مختص کانال همسران بهشتی است کپی آن اکیدا ممنوع میباشد )
•••💠•••••💕°°°°💕••••💠
°°°@hamsarane_beheshti