🦋↴
دایره ی ارتباطی کوچیک تر !
زندگی خصوصی تر....
آرامش ذهنی بیشتر ...
╭
╰─► @hamsarane_beheshti
💠•••••💕°°°°💕••••💠
••قسمت ۱۸۹
••💠°° پناه °°💠••
دلم میخواست دنداننما به حوریا بخندم، یا شاید هم درستش این بود که خودم را ریشخند میکردم. دل در گرو مردی داشتم که شناسنامهاش سهم دیگری بود، یک لحظه از خودم بدم آمد، اخمهایم هم آمد، حقیقت گاهی سیلی میشد و بر صورتم فرود میآمد، گاهی پتک میشد و بر فرق سرم فرو مینشست!
مجمع دستبهدست شد تا به من و رعنا رسید، برای خودم یک تکه ماهی گذاشتم، و یک کفگیر پلو کشیدم، اشتهایم کور شده بود!
ناهارمان در البهالی تک و تعارفهای پدرم و عالیه گذشت، متأسفانه نتوانستم کوزت عزیز را به تنهایی برای جمع کردن سفره به کار بگمارم، اما در آشپزخانه طی عملیاتی گانگستری با همدستی رعنا و زری به خدمتش رسیده و شستشوی ظروف چرب و چیلی را عامدانه به او سپرده بودیم
باپشت دست عرق پیشانی اش را زدود ، بقیه را به هوای اینکه «من و حوریا جون هستیم» از آشپزخانه پر داده بودم ، آرایش غلیظ صورتش ماسیده بود ، خط چشم کت و کلفت گربهایش پخش شده بود و به قول زری تماشایش کفاره لازم بود. نفس کلافه ایی کشید:
_ کاش رعنا رو هم میگفتیم بیاد کمک زودتر اینا از جلو دست و پا جمع بشه!
بشقاب خیسی که در آبچکان گذاشته بود را با دستمال خشک کردم:
_ بودیم خودمون دیگه ، دو سه تا تیکه کاسه بشقاب که این حرفها رو نداره!
هوفی کرد و با عداوت به جان قابلمهایی که تهش سوخته بود افتاد ، لب گزیدم که خندهام معلوم نشود ، به نظرم بدش نمی آمد جنازهی من را روی تخت مرده شورخانه همینطور بسابد.
_ حوری مامان!
بی آنکه شیرآب را ببندد ، پر درآورد ، ذوق به کالمش دوید و مشتاق به عقب چرخید:
_ جونم؟!
پشتم به آنها بود و عقرب جرار را نمیدیدم اما صدای نکرهاش را میشنیدم:
_ خاله محدثه پشت خطه ، میخواد سال نو مبارکی بگه!
_ روشنک جان تو زحمت بقیشو میکشی من برم تلفن جواب بدم؟
لبخندم عمق گرفت ، سخاوتمندانه گفتم:
_ برو عزیزم راحت باش خودم میشورم!
دستکشهایش را درآورد و بغل سینک گذاشت ، در حالی که به فرود قطرات آب از شیر چشم دوخته بودم با فراغ بال در دل شروع به شمارش کردم: «یک ... دو ... سه ... چهار ...» به پنج نرسیده همانطور که انتظار داشتم صدای جیغش هوا رفت!
در نقاط تحتانیام هلهله برپا شد ، از هدر رفت مایع حیات جلوگیری کردم شیرآب را بستم و به عقب برگشتم ، خودم را نگران جلوه دادم و سیلی مالیمی به گونهام زدم:
_ ای وای چی شد؟!
حوریا به پشت افتاده بود ، به نوعی پخش زمین شده بود ، با باسن زمین خورده بود. ماه نسا که ماتش برده بود با صدای حوریا از بهت درآمد و به سمتش هجوم برد:
_ یا جده سادات ، چی شدی مامان؟!
من هم برای طبیعیتر جلو کردن واقعه به سویش رفتم ، اشک صورتش را تر کرده بود ، از درد به خود میپیچید و گوله گوله اشک میریخت:
_ کجات درد میکنه؟ میتونی پاشی کمکت کنم؟
فین فینی کرد ؛ ماه نسا به گونهی پر و تپلش خنج کشید:
_ جایت نشکسته باشه مادر زبونم الل؟!
به هق هق افتاد ، زیادی شورش میکرد ، با صدای گریه او و عجز و لابه ی عقرب جرار سروکلهی بقیه هم پیدا و دورمان شلوغ شد ، در آن بین هرکس یک چیزی میپراند:
_ ببریمش بیمارستان؟!
_ دوا دکتر نمیخواد ، بیا من پشت دستتو بگیرم پاشی!
_ جایش نشکسته باشه؟
_ حوری جان خوبی؟
_ دهه یکم دورشو خلوت کنید ، نفس بکشه!
این پیرمرد بود که با تشر بقیه را از دور و بر یتیم برادرش پراکنده میکرد ، من اما زودتر از اینها خود را عقب کشیده و تماشاگر محض بودم.
دورش که خلوتتر شد ، مالیم پرسید:
_ میتونی پاشی عمو؟
بلندتر و با کمی چاشنی مواخذه صدا کرد:
_ امیرحسین بیا زیر بازوی زنتو بگیر ، علی بگو بلندش کن!
عقبتر از همه حوالی در آشپزخانه ایستاده بود ، خونسرد بود ، شاید هم چنین تظاهر میکرد اما لام تا کام احوال حوریا را نپرسیده بود ، عین بقیه ابراز نگرانی نکرده بود.
جلو آمد ، پیرمرد عبوس ملایم تر از برادرزادهاش پرسید:
_ میتونی پاشی عمو؟
💠•••••💕°°°°💕••••💠
《 قسمت قبلی《🩵》
(این داستان مختص کانال همسران بهشتی است کپی آن اکیدا ممنوع میباشد )
•••💠•••••💕°°°°💕••••💠
°°°@hamsarane_beheshti
هدایت شده از گستردهتبلیغاتیترابایت
🔰 سایت نوسان گیری روزانه طلا
✅ مظنه آبشده جهانی
همراه با اتاق دمو و چارت رایگان
👇👇👇
https://talamine.com
🔥 درآمد روزانه از نوسان طلا
.
هدایت شده از مشاوره بهشتی
♨️ اهل معامله طلا هستی❓
دنبال سایتش میگردی؟؟؟
🟣 نمودار مظنه طلا رو کجا رایگان داره؟
✅ برای تمرین معاملات، اتاق دمو هم داره
🔵 کارمزدش خیلی پایینه
🔴 تحویل فیزیکی هم داره
🦋↴
یه قانونی هست که میگه:
تو الان گذشته ی آیندتی
پس جایی واسه پشیمونی نذار.
╭
╰─► @hamsarane_beheshti
هدایت شده از تبلیغات گسترده منتخب | آموزش تبلیغ
🔴🦠 هــم موهای زائد بــدنت رو بــزن هم 50بیماری رو از بــدنت دفــع کن😨☝️
➖کلافه شدی از اینکه موهای زائد بدنت زود در میاد و هی باید #تـیـغ یا #ژیلت بزنی؟😭🪒
➖دوست داری در سریعترین زمان ممکن بدنت رو شـِـیو کنی جوری که انگار لیزر کردی؟
🧴 اینجــا هم خودتو درمــان کن هم موهای زائــدت برطرف کن😊👇
https://eitaa.com/joinchat/2022310208C35fc95ad57
هدایت شده از مشاوره بهشتی
🅾️ ســلام کریمی هســـتم تولید کننده محصولات حمامی در ایتا 🧼🧽🚿🧴🧻
دوســـاله که ایتا مارو به عنوان بزرگترین تولید کننـــده #موبرهای_گیاهی_و_درمانی در ایتا #حمایت کرده
توهم به جمع خانواده ۲۸ هزار نفری ما ملحق شـــو و از خواص این پودر طلایی بهره مند شـــو👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2022310208C35fc95ad57
🏅با افتخار بیـــش از ۵ هزار رضایت در ۶ ماه اخیـــر☝️☝️
🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸
@Hamsarane_Beheshti
🔹🔸🔹🔸🔹🔸
طبق قانون جذب ، ما مي توانيم هر آنچه را كه انتخاب مي كنيم داشته باشيم . مهم نيست چه اندازه بزرگ باشد
هر آنچه كه به سوي شما جذب شده است ، خود شما به سمت خود كشيده ايد . قانون جذب مي گويد هر يك از انديشه هاي شما يك شئي هستند ، يك نيرو
كساني كه ثروت را به زندگي خويش جذب كرده اند از « راز » سود جسته اند ، آگاهانه يا ناآگاهانه
براي من ساده ترين راه نگاه كردن به قانون جاذبه اين است كه به خودم به عنوان يك آهن ربا فكر كنم و مي دانم كه آهن ربا چه چيزي را جذب خواهد كرد.
🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸
@hamsarane_beheshti
🔹🔸🔹🔸🔹🔸
هدایت شده از اطلاع رسانی گسترده حرفهای
اگه آداب معاشرت برات مهمه
اگه لحن بیانت ضعیفه
اگه اعتمادبه نفس پایینی داری
شمایی که مدام تو خونتون دعواست
بیا اینجا
معجزه ببین 🤗
https://eitaa.com/joinchat/1369047261C5d95d69d0d
#پیشنهاد_فوق_العاده_ویـــــــــــــژه😍👆
هدایت شده از مشاوره بهشتی
❌کار وحشتناک دکتر😱
❌شوهرم دکتر بود .هفته ای یک شب منو به زور میفرستاد خونه مادرش تا پیشش بمونم ولی خودش نمیومد، یه روز بهش مشکوک شدم و یواشکی برگشتم خونه.وقتی داخل حیاط شدم متوجه شدم که از انباری زیر خونه صدای چند نفر میاد.خیلی آروم نزدیک شدم و از پشت پنجره نگاه کردم .شوهرم و دونفر دیگه اونجا بودند.قشنگ که نگاه کردم ناگهان احساس کردم قلبم از تپش داره میوفته. با دیدن این صحنه حالم بد شد.....
ادامه داستان....
https://eitaa.com/joinchat/3185705294C9f7a3565a1
🦋↴
هم نمک خورده نمکدون میشکنه
هم سگ دست صاحابشو گاز میگیره
هم چاقو دسته خودشو میبره
دیگه هیچی از هیچکس بعید نیست
دوره ی ضرب المثل گذشته ....
╭
╰─► @hamsarane_beheshti
هدایت شده از تبلیغات گسترده منتخب | آموزش تبلیغ
گلزار پدر شد 🙈🙈😂
❤️آیسان همسر محمد رضا گلزار با انتشار پستی اعلام کرد که گلزار پدر شده🤰😁😁😁🧑🍼🧑🍼
عکسهای جشن بارداریشون👼👼👇👇
https://eitaa.com/joinchat/847183978C1a47de8d60
ببین چقد تغییر کرده🙈🙈