❤️🍃❤️
#حریری_به_عطر_یاس6
سرش را روی بالش جابه جا کرد و نگاهش را به سقف دوخت . تمام لحظات شب را به این لحظه فکر کرده بود. به لحظه ای که با خیالی آسوده در تنهایی شب ، میان رختخوابش به آریا فکر کند ... به عشقی که وجودش را پر کرده بود، عشقی ممنوعه اما شیرین ...همیشه وقتی به این جای افکارش می رسید عصبی می شد و به قولی همه ی افکار دلنشینش زهر می شد ... اصلا آریا با آن اتومبیل آخرین سیستم و آن تیپ و قیافه چه به او؟! اما دل بود دیگر و نمیشد کاری کرد ...
@hamsardarry 💕💕💕
👇👇
چشم بست... تصویر آریا همه چیز را تحت الشعاع قرار می داد ، حتی بدجنسی های ذاتی زری را ... زری که این روزها بد روی اعصابش بود ... از وقتی ندیده و نشنیده خواستگاری برادر زاده ی او را رد کرده بود زری از این رو به آن رو شده بود ... البته نه این که قبلا زری خوب بوده باشد، نه! اما دیگر به بدی این روزها هم نبود ... به پهلو چرخید و دوباره تصویر آریا پشت پلک هایش جان گرفت ...قد بلند و چهار شانه .. اصلا غرور و صلابتش حریر را دیوانه کرده بود! ... با یادآوری اخم های همیشه درهم و چهره ی جذابش آب دهانش را قورت داد و از این پهلو به پهلوی دیگر چرخید ... با هر بار یادآوری قلبش به شدت در سینه می کوفت و نفسش تکه تکه می شد... تحمل این همه هیجان را نداشت ... لحاف را مچاله کرد و در آغوش گرفت .. سرش را در آن فرو برد و زمزمه کرد:
- خیلی دوستت دارم آریا کاش می تونستم یه جوری بهت بگم... کاش خودت از نگاه های زیر زیرکیم می فهمیدی ...
نفسش را با آهی پر از حسرت بیرون داد. لحافش را باز کرد و بدن خسته اش را زیر آن کشید... لبخند هنوز روی لبهایش بود که کم کم با یاد و خیال آریا، خواب چشمانش را در ربود ...
×××××××××
@hamsardarry 💕💕💕
👇👇
زری هیکل چاقش را تکانی داد و رو به حسین که در فکر فرو رفته بود و کم کم پلک هایش بسته می شد، گفت:
- به چی فکر می کنی ؟
حسین خواب آلود پشت به او کرد و جواب داد:
-هیچی .. بگیر بخواب ...
زری کلافه از حرفی که می خواست بزند، با ترسی که از عکس العمل او داشت، نفسی عمیق کشید و گفت:
- حسین؟
حسین بی حوصله جواب داد:
-چیه؟ چرا نمی ذاری کپه ی مرگمو بذارم ... باز از کی شکایت داری ؟ اون حسام ننه مرده رو که پریروز آش و لاش کردم ... باز چیه؟ کی چی کار کرده؟
زری که قصد داشت امشب به هدف اصلی اش برسد و آن چه مقصودش بود را بیان کند با نرمشی خاص کنار گوش او زمزمه کرد:
-آخه من کی گفتم بری بچه رو اونجوری بزنی ؟ من فقط گفتم حسام دایم تو کوچه ست ... من نمی تونم جمعش کنم ...
حسین متعجب از این همه انعطاف به سمتش برگشت و همان طور که خیره به او می نگریست گفت:
@hamsardarry 💕💕💕
.🌼•﷽•💚
یک سلام از گل سرخ🌹
به دل انگیزی باران سحر
نفس چلچله هایی
که برای دل تو میخوانند
و به دلهای قشنگی که غمت
میدانند
بامداد تو به خیر
صبح و هر لحظه تو
خندههایی همه از دل باشد
پر شود از گل عشق
سلااااام
صبح تون بخیر
روزتون به زیبائی یک گل سرخ🌹
🍁🍃 🍁🍃 🍁🍃
دلنوشته رمضان
✍️ پنج سفره از ضیافتت، جمع شد...
و تو همچنان، به سفره داری ات، مشغولی..
❄️خسته نشدی...؟ خداااا
از بس آغوش گشودی.. و... من، رمیدم!!
از بس، بوسه بارانم کردی و.. من ساده از کنار بوسه های بی نظیرت رد شدم!!
از بس، سفره گستردی و... من به هنر رنگ رنگ تو، دل ندادم!!؟؟
❄️خودم... از خودم خسته ام خدا....
از قلبی، که توان دریا شدن ندارد...
از بالهایی، که جان بال زدن ندارد...
از سجده هايي، که به درآغوش کشیدنت، ختم نمی شود...
❣️شش سحر است که؛ زمین را برایم خلوت کرده ای...
تا من... دست در دست تو...
گوشه ای از آسمان را بگیرم و.. پرواز کنم..
اما.. سنگینی روح کوچکم.. چنان زمین گیرم کرده.. که حتی هوس پرواز هم، به سرم نمی افتد!!
چه کنم، محبوبم...؟؟
بی تو...همه آسمان هم، در یک شیشه دربسته، حبس می شود...
چه رسد به روح تنگ من.. که عمريست در چهارچوب بدنم، حبس شده است!!
👣امشب برای دریا شدنم...قنوت می گیرم..
برای رها شدنم از زنجیرهایی.. که پای دل مرا سخخخت بسته اند...
تو...؛تنها گشاینده گره های کور زمینی...
من جز تو... هیچ گره گشایی را نمي شناسم...
✍️یک سوال... خدا ؛
امشب گره های کوری را که همه عمر، به پای قلبم زده ام...باز می کنی؟؟
🍃🌸🌺🍃🌹🍃🌺🌸🍃
دوستان عزیز سلام
مبحثی رو که امروز میخوایم دربارهاش صحبت کنیم روش صحیح انتقاد کردن هست
روشهای مختلفی برای انتقاد کردن از همسر و افراد دیگر زندگیمون وجود داره
اما بسیار مهمه که از چه روشی استفاده میکنیم
چون اگر با تندی این کار را انجام بدیم
فایدهای نخواهد داشت
و قطعا طرف مقابل به انتقادمون گوش نخواهد کرد.
بنابراین اگر انتظار حرف شنوی دارید
باید حتما شیوه انتقاد کردنمون رو اصلاح کنیم و روی آن کار کنیم.
در این ادامه شیوههای درست انتقاد کردن را یاد بگیریم تا بتونیم اشکالات مونو اصلاح کنیم
دوستان عزیز با ما همراه باشید 👇👇
❤️🍃❤️
#روشصحیحانتقادازهمسر
چگونه به درستی انتقاد کنیم؟
1⃣روراست باشید
برخی از افراد فکر میکنند با طعنه و کنایه صحبت کردن یا غیرمستقیم انتقاد کردن خوب است
اما اینطور نیست
👈بهتر است #روراست باشید و #محترمانه به صورت #مستقیم انتقاد کنید.
💢به عنوان مثال اگر قرار است با همسرتان به یک مهمانی کاری بروید که
در آنجا همکاران و مدیرتان حضور دارند
و همسرتان باید رسمی بپوشد
اما میبینید یک لباس مهمانی عادی پوشیده است
❌ نگید:
«هر کسی که میره به اینجور مهمانیها میدونه که باید یکم رسمیتر و حرفهایتر لباس بپوشه.»
⭕️ این یعنی انتقاد غیرمستقیم
چون شما مستقیما بیان نکردید که لباس همسرتان مشکل دارد
بلکه درباره سایر افراد در مهمانی صحبت کردید.
✅ بهتره بگید:
«عزیزم لباست یکم برای این نوع مهمانی نامناسبه.
بهتره لباس رسمیتری بپوشی.»✌️
@hamsardarry 💕💕💕
❤️🍃❤️
🙏احترام به غرور شوهر
اگر شوهرتون میگه:
"فلان چیز رو بخریم"
باهاش مخالفت نکنید. ❗️
درسته شما قصدتون دلسوزیه
و دوست ندارید شوهرتون توی زحمت بیفته
اما این باعث میشه حس تأمین مرد که یکی از مهمترین حسهای یک آقاست
از بین بره.
❗️زیاد نگران شوهرتون نباشید.
او از اینکه واستون خرج کنه خوشحال میشه.
@hamsardarry 💕💕💕
❤️🍃❤️
#مهارت_زندگی
آلبرت الیس چه قشنگ فرق بین تفاوت و اختلاف رو میگه :
اگر شما چای دوست داشته باشید
همسرت قهوه
شما با هم " فرق " دارید.
اما اگر شما اصرار کنید که باید او چای را بیشتر از قهوه دوست داشته باشه
شما با هم " اختلاف " دارید.
@hamsardarry 💕💕💕
❤️🍃❤️
#همـــسرانه
تمام آدمایی رو که میبینید سالهاست کنار هم موندن؛
در طول رابطشون
مدت زیادی با هم سازش کردن
اشتباهاتی رو بخشیدن که بخشیدنشون کار آسونی نبوده
و دقیقا جایی متعهد موندن که وسوسه بر انگیزترین انتخاب ها جلوشون بوده
❌فقط ویترین روابط رو نبینید!
✍رابطه ی موندگار نیاز به
گذشت
سازش
و تعهد قوی داره!✌️
@hamsardarry 💕💕💕