❤️🍃❤️
#ایده_متن💃💃
بانوجان 😇
به شوهرت بگو
جیب هایت پر از پول حلال💰💰
رئیس خوووونه ام...😍
👆اینو بذارین توجیب همسرجان😍👆
https://www.instagram.com/invites/contact/?i=10j7qk8jtqcg8&utm_content=nezu7vi
اینستاگرام 👆
http://eitaa.com/joinchat/898170882C1376290adb
@hamsardarry 💕💕💕
🌷« بِسـم الله الــرحمان والرحیــــم »🌷↬❃
#نیمه_پنهان_ماه🌙
⇠ #خاطرات_شهید_مرتضی_جاویدی
✫⇠قسمت 3⃣3⃣
بعد از رفتن آقا مرتضی، زینب مریض شد . من در آن موقع به یاد خوابی افتادم که خود آقا مرتضی دیده بود .
او به من گفت: خواب دیده ام زینب مرده است.
خیلی ترسیدم. سریع زینب را به فسا و دکتر بردم. بعد از آن به منزل دایی ام رفتم. در همان موقع آقا مرتضی با من تماس گرفت و از زینب احوالپرسی کرد.
یادم می آید که در آن روز باران شدیدی هم می بارید به طوری که همه کوچه و خیابان ها پر از آب شده بود. از او پرسیدم: مگر نمی خواهید به فسا بیایید؟
-برای چه بیایم؟
- ساخت خانه یادتان رفته؟
-الان نمی توانم چون قرار است عملیات بشود.
بعد از کمی صحبت کردن خداحافظی کردیم و من به جلیان رفتم.
🌷بعد از چند روزی از رادیو شنیدم که در منطقه جنوب عملیات شده ، خیلی به فکر فرو رفتم. بعد از حدود چهار روز به منزل دایی ام در فسا رفتم. تا ببینم, مرتضی تماس گرفته یا نه و دقیقا در همان روز تلفن کرد. بعد از احوالپرسی به من گفت:خواب دیده ام زینب حالش بد است!
-درست است دوباره زینب حالش خوب نیست.
-شما شب آنجا بمان دوباره با شما تماس می گیرم.
همان شب مجددا با من تماس گرفت و به من گفت: خبری به شما می گویم و می خواهم فعلا به کسی چیزی نگویید. علی مفقود شده! [ازاده گرانقدر علی جاویدی برادر مرتضی]
این خبر واقعا مرا ناراحت کرد. آنقدر که گریه ام گرفت ولی در آن محیط خودم را کنترل کردم و فردای آن روز به روستا برگشتم. حدود سه چهار روز بعد از این ماجرا پدر و مادر آقا مرتضی از این موضوع باخبر شدند.
✍ به روایت همسر شهید
📚 منبع:پیشانی و بوسه(جلد ۶، شمع صراط)
http://eitaa.com/joinchat/898170882C1376290adb
@hamsardarry 💕💕💕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨﷽✨
🌹سلام
🕊صبح جمعه تون بخیر و شادی
🌹براتون آدینه ای پُر ازنشاط
🕊شادی و خوشبختی آرزو میکنم
🌹امیدوارم امروز رو
🕊با سلامتی و دل خوش
🌹همراه با خاطراتی زیبا
🕊در کنار خانواده
🌹و عزیزان دلتون سپری کنید.
صبح آدینه تون پر از بهترینها🌹
http://eitaa.com/joinchat/896860162C815a5bd76b
@hamsardarry 💕💕💕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♥️مهدے جان(عج)
🌸جمعه شد تا باز
🍃جای خالی توحس شود
🌸تا شقایق باز
🍃دلتنگ گل نرگس شود
🌸آفتاب پشت
🍃ابرم نام تو دارم به لب
🌸خواستم نور تو گرمی
🍃بخش این مجلس شود
اللهم عجل لولیڪ ألفرج 💚🙏
http://eitaa.com/joinchat/895811586C49e74b8074
❤️🍃❤️
#سیاست_همسرداری
به همسرتان توجه کنید و تحت هر شرایطی احترام او را حفظ کنید.
مهمترین رابطه
✔️حفظ اقتدار و احترام همسر می باشد.
مردها همیشه دوست دارند مقتدر باشند. این را به خاطر داشته باشید.
با او به گونه ای صحبت و رفتار کنید که
شوهرتان متوجه شود که
چقدر به اقتدار او اهمیت می دهید.
و این باعث جذب او به سمت شما میشود.
https://www.instagram.com/invites/contact/?i=10j7qk8jtqcg8&utm_content=nezu7vi
اینستاگرام 👆
http://eitaa.com/joinchat/898170882C1376290adb
@hamsardarry 💕💕💕
❤️🍃❤️
#خانومابخونن
خانم زبر و زرنگ☺️
برای یک زندگی خوب هر مشکلی هم که وجود داشته باشه بازم باید در مکالمه رو باز نگه دارید. 🤪👉
👈با هر سختی ای که شده. باید بتونید حرفتونو با زبون خوش بزنید.☺️
❤️اول خیلی احساسی برخورد کنین و شروع کنین به سرویس دادن
مثلا پوست کردن میوه و دهن اقای همسر کنید. 🍎🍏🍌🍊😍
👈بعد خیلی منطقی ولی محترمانه حرف یا سوالی رو که دارین بپرسین. ⁉️‼️🙏
و براش نگرانی ها و خواسته هاتون رو توضیح بدین. ✔️
اگه دیدن توجهی نداره
صحبتو قطع کنید و توی یه شرایط دیگه صحبت کنید. 👍👌
👈به صورت مداوم و مستمر بگین
ولی بد دهانی و بی ادبی نکنید❗️
که اثر عکس میذاره🙃
https://www.instagram.com/invites/contact/?i=10j7qk8jtqcg8&utm_content=nezu7vi
اینستاگرام 👆
http://eitaa.com/joinchat/898170882C1376290adb
@hamsardarry 💕💕💕
❤️🍃❤️
#بانوجان
اگه با نظر همسرت مخالفی
ولی اجازه بده جملاتش رو تموم کنه!
👈 از همون اول با نه گفتن جبهه نگیر؛
بگو راجع به این موضوع فکر میکنیم تا
بدونه الکی مخالفت نمیکنی!❗️
https://www.instagram.com/invites/contact/?i=10j7qk8jtqcg8&utm_content=nezu7vi
اینستاگرام 👆
http://eitaa.com/joinchat/898170882C1376290adb
@hamsardarry 💕💕💕
🌷« بِسـم الله الــرحمان والرحیــــم »🌷↬❃
#نیمه_پنهان_ماه🌙
⇠ #خاطرات_شهید_مرتضی_جاویدی
✫⇠قسمت 3⃣3⃣
🌷بعد از عملیات کربلای 4 تا زمان شهادتش من دیگر او را ندیدم. فقط دو مرتبه تلفنی با من صحبت کرد. بار دوم روز 6 بهمن ماه سال 65 بود[دو روز قبل از شهادتش] که من به او گفتم: آقا مرتضی این بار خیلی سفرت طول کشیده مگر نمی خواهید بیایید, دلمان برایتان تنگ شده است می خواهیم چهره ات را ببینیم !
با خنده گفت:مگر شما تلوزیون نگاه نمی کنید، همین چند روز پیش عکس مرا داخل آن انداحتند[مصاحبه ای که شهید اوینی با ایشان انجام دادند]. فعلا نمی توانم بیایم چون همین روزها یک عملیات دیگر در پیش داریم اگر سالم ماندم حتما به شما سری می زنم.
من در آن زمان باردار بودم و در پایان صحبت مرا قسم داد و گفت:
تو را به خدا مواظب خودت باش انشاءالله بعد از تولد بچه شما را به اهواز بر می گردانم.
بعد از من خواست گوشی را به زینب بدهم. در آن زمان زمان, زینب در سن و سالی نبود که بتواند حرفی بزند. هر چه آقا مرتضی بلند حرف می زد تا بلکه جوابی از زینب بشنود موفق نمی شد. طوری بلند حرف می زد که ما در فاصله حدود یک متری فریادهای او را می شنیدیم. او مرتب می گفت: آهای بابا زینب جوابم بده!
من گوشی را گرفتم و به آقا مرتضی گفتم: مگر سر کوه هستی که این طور داد می زنی، مگر زینب می تواند حرف بزند.
گفت:من دلم می خواهد صدای زینب را بشنوم خیلی دلم برایش تنگ شده است. دو ماه است که او را ندیده ام.
دوباره گوشی را به زینب دادم ولی باز او هیچ حرفی نزد و فقط به گوشی خیره شده بود.
آخرین جمله ای که آقا مرتضی به من گفت این بود که: از شما
خواهش می کنم که بچه را خوب تربیت کنی و به خاطر خدا صبر داشته باشی.
با ما خداحافظی کرد.
✍ به روایت همسر شهید
📚 منبع:پیشانی و بوسه(جلد ۶، شمع صراط)
http://eitaa.com/joinchat/898170882C1376290adb
@hamsardarry 💕💕💕
✨﷽✨
سلام 😊✋
صبح زیبا تون بخیر ☕️🌸🍃
امروزتون به نیکی و
پراز عطر دعا🙏
روزتون را به شکرانه
هرآنچه خدا داده آغاز کنید
الهی🙏
در آخرین شنبه دی ماه
حال دلتون خوب
کارتون پررونق و سایه
زندگیتون خوشبختی باشه 🌸
http://eitaa.com/joinchat/898629634C9ee73304e1
❄️🌷حدیث روز🌷❄️
✨امام علی(علیه السلام)
☑️وجود تو
همان شمارش روزهای عمر تو است⏳
هر روزی که بگذرد
قسمتی از وجود تو را با خود می برد.⏱
📚شرح غرر،3:77
http://eitaa.com/joinchat/895811586C49e74b8074